دانشجوی شهيد عبد الهادي مهدي زاده فرزند عبدولی در سال 1341 در بخش شيروان متولد شد ميزان تحصيلات شهيد تا مقطع كارشناسي در رشته فلسفه ادامه داد . شهيد بسيجي مخلص راه خدا بود . شهيد در سال 1365 در جزيره ي مجنون بر اثر اصابت تركش به شهادت رسيد. مزار آن شهيد در جوار امامزاده علی صالح(ع)مي باشد.
شهید «لطفعلی مرادحاصلی» فرزند خانعلی ششم آذرماه ۱۳۴۰ در روستای زنجیره علیا از توابع شهرستان چرداول دیده به جهان گشود، دانشجوی دوره کاردانی بود که به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت و سرانجام در هشتمین روز از مهرماه ۱۳۶۵ در کردستان عراق به شهادت رسید.
مدت ها پیکرش مفقو دالاثر بود تا اینکه سال ۱۳۹۴ بعد ار ۲۹ پیکر پاکش به خاک وطن بازگشت. مزار این شهید گرانقدر در روستای محل تولدش زنجیره علیا قرار دارد.
متن وصیت نامه شهید:
با سلام به یگانه منجی عالم بشریت مهدی موعود و نایب برحقش امام خمینی(ره) و ارواح طیبه شهدای راه حق از آدم تا خاتم و از خاتم تا به حال. چند جمله ای به کسانی که بعد از من این وصیت نامه به دست شان می رسد می نویسم امید است تا آنجایی که ممکن است به آنها عمل کنند.
پشتیبان ولایت فقیه باشید
اولاً این راهی که انتخاب کرده ام با کمال رضایت خود و لبیک گفتن به ندای امام امت بوده و هیچ اجباری در کار نبوده است و از بازماندگان خود تقاضا دارم که امام عزیز این ابراهیم زمان را تنها نگذارند و پشتیبان ولایت فقیه باشند و در برابر افرادی که حرف های نسنجیده ای راجع به ولایت فقیه می گویند و اهانت می کنند بی تفاوت نباشند.
خطاب به خانواده
به عنوان یاد بود شب های چهار شنبه دعای توسل و جمعه ها دعای کمیل تا جایی که ممکن بود در خانه مان اجرا کنند و از آنها بخواهند که برای آمرزش گناهان من دعا کنند. چون من در پیش خدای شرمنده و خجل با کوله باری از گناه دنیای فانی را ترک گفتم. شاید خداوند به احترام این مجالس گناهانم را ببخشاید و در مراسم عزاداری ام بر طبق موازین اسلامی رفتار شود کسی حق پوشیدن لباس سیاه بر تن ندارد به مادر و خواهرانم توصیه می کنم که زیاد خود را ناراحت نکنند چون این کار باعث خوشحالی دشمنانم (کفار بعثی) می شود.
مناجات شهید:
خدایا! مرا مسئول و متعهد بازگردان چرا که اگر در اینجا اصلاح نشوم دیگر فکر نمی کنم سعادتی داشته باشم که اصلاح شوم، خدایا این سفر را بر من سفر تحول و شعور بگردان،لحظه ای مرا به ابتذال گرفتار مکن.
شهید «نادر شادیوند» فرزند اسماعیل بیستم آبان ۱۳۴۹ در شهرستان دره شهر در روستای شیخ مکان دیده به جهان گشود،
تا مقطع فوق دیپلم تحصیل کرد و بعد از آن به شغل معلمی مشغول شد،
جهت دفاع از کیان مملکت خویش به عنوان بسیجی وارد سپاه شد و در لشکر ۱۱ حضرت امیر (ع) مشغول به خدمت شد.
وی بیست و سوم آبان ۱۳۶۶ بر اثر اصابت تیر مستقیم دشمن به ناحیه دست و پاها در منطقه مرزی مهران به درجه رفیع شهادت نایل آمد.
مزار این شهید گرانقدر در روستای زادگاهش قرار دارد.
شهید «سید شیرمراد شمسی» فرزند سیدمراد سال ۱۳۴۲ در روستای چم زنگی،شهرستان دهلران دیده به جهان گشود.
از همان دوران در فراگیری علم و دانش بسیار باهوش و زیرک بود، از این لحاظ سرآمد همکلاسی هایش بود. در دوران انقلاب اسلامی با عشق و علاقه به آرمان های امام خمینی (ره) با پخش اعلامیه ها به شکوفه شدن انقلاب اسلامی کمک نمود.
پس از گذراندن مقطع تحصیلی متوسطه به دانشگاه تربیت معلم وارد و در سنگر علم مشغول خدمت گردید.
این شهید بزرگوار هیچگاه از تبلیغ برای اسلام خسته نمی شد و در زمان فراغت از تحصیل برای مردم روستا کلاس های قرآن و عقیدتی برگزار می کرد.
با آغاز تجاوز ارتش بعث عراق به میهن اسلامی براساس احساس وظیفه و لبیک به ندای امام و مقتدایش ، حضرت امام خمینی (ره)، در قالب طرح لبیک( لبیک یا خمینی) پس از گذراندن دوره آموزش نظامی، به عنوان نیروی بسیجی به گردان ۵۰۵ محرم پیوست. و سپس روانه جبهه های نبرد حق علیه باطل گردید.
وي می گفت: دانشگاه امروز اینجاست (جبهه) که ما باید دین خود را به آن ادا کنیم.
بعد از یک ماه حضور گردان ۵۰۵ محرم به کردستان رفت تا شاید بتواند با تبلیغ درست و عملی انقلاب اسلامی، منافقین داخلی را از کار خود پشیمان و آنها را به راه راست هدایت کند.
در محافل و سخنرانی خود برای منافقین، تنها راه نجات و سعادت انسان روی آوردن به دین اسلام و پیروی ازولایت فقیه دانست.
تا اینکه در دومین روز از اسفندماه ۱۳۶۲ بر اثر اصابت ترکش خمپاره در مهران(چنگوله) به درجه رفیع شهادت نايل آمد.
مزار این شهید گرانقدر در زادگاهش قرار دارد.
شهید «علی شیروانیان» فرزند حسن، بیست و نهم اسفند ماه ۱۳۴۹ در روستای لرینی از توابع شهرستان سیروان دیده به جهان گشود. وی به خاطر نقل و مکان خانواده در اوایل انقلاب به شهر ایلام، دوره ابتدایی و راهنمایی را در مدارس این شهر گذراند.
علاقه شهید به معلمی باعث شد که رشته تربیت معلمی را انتخاب کرده و در سال ۱۳۶۵ وارد دانشگاه تربیت معلم امام صادق (ع) بخش چوار شهر ایلام شود.
سال ۱۳۶۶ با اوج درگیری و نبردهای دشمن علیه مردم ایران، وی حضور در جبهه را بر ادامه تحصل ترجیح داد و با اینکه ترم سوم تربیت معلم بود درس را رها کرده و به همراه عمویش شهید «ایوب شیروانیان» به عنوان بسیجی با عضویت در سپاه پاسداران داوطلبانه در لشگر ۱۱ امیرالمؤمنین (ع) راهی جبههها شدند.
البته شهید که هنگام اعزام به جبهه مشغول تحصیل در دانشگاه بود، به دلیل زیاد بودن نیروهای داوطلب اعزام به جبهه در نتیجه به قرعهکشی انجامید که اسم شهید در قرعه درنیامد اما او که عاشق جبهه و شهادت بود، از دوستانش خواست که نوبت خود را برای اعزام به او واگذار کنند. پس از تلاش فراوان بالاخره توانست یکی از دوستانش را متقاعد سازد و به جبهه اعزام شود.
سرانجام در عملیات والفجر ۱۰ در منطقه شاخ شمیران بیست و سوم اسفند ماه ۱۳۶۶ در حین درگیری با دشمن بر اثر اصابت ترکش به آرزوی دیرینهاش رسید و شربت شیرین شهادت را به همراه عمویش نوشید.
?مزار این شهید والامقام در گلزار شهدای امامزاده عباس(ع) به خاک سپرده شد.
شهید «غلامرضا رهبان» اول فروردین سال ۱۳۴۶ در خانواده ای مذهبی در در روستای عباس آباد شهرستان دره شهر دیده به جهان گشود.
وی پس از اتمام تحصیلات دوران ابتدایی و راهنمایی در دوران دبیرستان سه بار به جبهه های غرب کشور اعزام شد و در برابر مبارزه با مزدوران بعثی نیز به درس خود ادامه می داد.
تا اینکه با جدیت فراوان موفق به اخذ دیپلم در رشته ی علوم تجربی گردید. در همان سال به مرکز تربیت معلم شهید دانشگاه مدنی تهران راه یافت و در همین دوران نیز عشق به دفاع از وطن وی را روانه جبهه های جنوب کرد.
این دانشجوی بسیجی سرانجام در نهمین روز از آذر ماه ۱۳۶۶ درجبهه شلمچه به درجه رفیع شهادت نایل آمد.
مزار این شهید والامقام در گلزار شهدای قلعه گل شهرستان دره شهر قرار دارد.
دانشجوی شهید «محمدرضا کاظمی» فرزند محمد شانزدهم اردیبهشت سال ۱۳۴۴ در روستای چم نمشت از توابع شهرستان دره شهر دیده به جهان گشود.
وی که دانشجویی رشته پرورشی از مرکز تربیت معلم شهید بهشتی تهران بود با آغاز جنگ تحمیلی رژیم بعث عراق به کشور عزیزمان در لبیک گویی به فرمان حضرت امام خمینی (ره) به جبهههای نبرد حق علیه باطل شتافت و به عنوان رزمنده بسیجی به جمع دلاورمردان لشکر سرافراز امیرالمؤمنین (ع) سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پیوست.
سرانجام نهم دی ماه ۱۳۶۶ بر اثر اصابت ترکش خمپاره به ناحیه پشت در منطقه عملیاتی مهران به فیض شهادت نائل آمد.
مزار این شهید گرانقدر در گلزار شهدای کوی مطهری شهرستان دره شهر قرار دارد.
همواره خودمان را به امر به معروف و نهي از منكر سفارش كنيم
شهید «ستار کمالوند» فرزند جبار سال ۱۳۴۱ در شهر بغداد به دنیا آمد و به ايران مهاجرات كردند و در ايلام سكنی گزيدند.
وی در دانشگاه تربیت معلم مشغول به تحصیل بود که با شروع جنگ تحمیلی و حمله های ناجوانمردانه رژیم بعث عراق وی به عنوان بسیجی وارد سپاه پاسداران شد و برای دفاع از کیان جمهوری اسلامی ایران به منطقه مرزی شلمچه اعزام و در عملیات کربلای ۵ به نبرد با دشمن پرداخت تا اینکه در بیست و یکم دی ماه ۱۳۶۵ بر اثر اصابت ترکش به ناحیه سر به درجه والای شهادت نايل آمد.
مزار این شهید والامقام در بهشت رضای مشهد قرار دارد.
فرازی از وصيت نامه دانشجوی شهيد :
به عنوان تذكر و تكليف اسلامي مؤظف هستيم همواره خودمان را به امر به معروف و نهي از منكر سفارش كنيم.
در مقابل مسايل روزمره دنيوی با صبر و متانت برخورد كنيم.
شهيد «همايون سليمانی» فرزند عبداله اول بهمن سال ۱۳۵۰ در روستای جوب دراز کارزان شهرستان سیروان در خانواده اي مذهبی ديده به جهان گشود.
با وجود همه سختی هایی که در مسیر تحصیلش داشت اما عشق به ادامه تحصیل باعث شد با سعی و تلاش زیاد وارد دانشسرای تربيت معلم امام جعفر صادق(ع) شود.
همایون چون فرزند ارشد خانواده بود و خود عاشق تحصیل، خواهران و برادران خود را تشویق به ادامه تحصیل می کرد تا در آینده فرد مفیدی هم برای خود باشند و مفید برای جامعه.
با شروع جنگ تحمیلی عشق به دفاع از وطن مسیر زندگی وی را عوض کرد و در جهت لبیک به فرمان امام بعد از گذراندن دوره های آموزشی به عنوان بسیجی راهی جبهه شد.
و سرانجام در عمليات والفجر ۱۰ سال ۱۳۶۶ در شاخ شمیران به درجه رفيع شهادت نایل آمد.
آری چنین جوانانی اسطوره ها و الگوهایی هستند از روزگار دیروز برای زندگی امروز ما و برای فردای امثال ما که چگونه شجاعانه از اهداف و آرزوهای خود گذشتند تا یک وجب از خاک میهن به دست نااهلان نیفتد.
شهيد «مقداد اديب» فرزند طالب سال ۱۳۴۱ در شهر کوت كشور عراق ديده به جهان گشود. در ناصریه زندگی می کردند و تحصیلات خود را در همین شهر به پایان رساند.
برای ادامه تحصیل به کشور هلند رفت بعد از آن چون از دست بعثی های عراقی فرار کرد به کشور سوئد پناهنده شد و پس از مدتی بصورت غیر قانونی راهی کشور ایران شد.
وی دانشجوی دكترا بود كه با شروع جنگ تحميلي عراق عليه ملت مظلوم ايران به جبهه های حق عليه باطل شتافت و به عنوان سرگروه گردان در سپاه يكم كربلا و در جبهه خدمت می نمود.
تا اينكه در ۲۷ فروردین ۱۳۶۷ در منطقه شاخ شميران (حلبچه) بر اثر اصابت گلوله به ناحیه دهان و سينه و دست راست به فیض شهادت رسيد.
مزار این شهيد گرانقدر در بهشت زهرا تهران رديف ۹۰ بلوك ۱۳ قطعه ۴۰ قرار دارد.
شهید «داریوش رضایی نژاد» صبح چهارشنبه ۲۹ بهمن سال ۱۳۵۶ شهرستان آبدانان از توابع استان ایلام دیده به جهان گشود.
داریوش از همان اویل کودکی در سخن گفتن و دیگر اعمال خود، نبوغ خود را به اطرافیان نشان داد.
وی همچنین به واسطه ی اینکه جثه اش ظریف تر و کمی ریزتر از هم سن و سالانش بود، همراه با متولدین ۱۳۵۷ وارد دوره ابتدایی شد و همیشه با هوش و توانایی خود، معلم و دانش آموزان را تحت تأثیر قرار می داد.
وی کلاس سوم ابتدایی را طی تابستان گذراند و دیگر سال های دوره ابتدایی شاگرد اول و نماینده کلاس بود.
در دوره راهنمایی با توجه به ظرفیت هوشی بسیار بالای داریوش، مقطع دوم را نیز در تابستان گذراند و با توجه به این سرعت بالا در کسب مدارج علمی توانست پیش از همکلاسی های خود دوره متوسطه را به پایان رساند و در تیرماه۱۳۷۳ دیپلم خود را در رشته ریاضی دریافت نمود.
دکتر داریوش رضایی نژاد چندین بار در مسابقات علمی استان ایلام مقام اول را کسب کرد.
وی همچنین در مهر ماه ۱۳۷۳ در رشته مهندسی برق، در گرایش قدرت، در دانشگاه پذیرفته شد. با وجود این که در برخی از رشته های مهندسی در دانشگاه های معتبر تهران، اصفهان، شیراز و... پذیرفته شده بود، اما بنابر انتخاب خود وارد دانشگاه صنعتی مالک اشتر اصفهان شد.
داریوش رضایی نژاد با وجود نبوغ ذاتی در امور کارگاهی و آزمایشگاهی که از ویژگی های تمامی نوابغ و مخترعان است، در تحصیل و پذیرش و اجرای آکادمیک نیز بسیار منظم و کوشا بود.
ایشان ضمن فراگیری و کسب تجربه در رشته خود، در زمینه استفاده از رایانه و علوم کامپیوتری بسیار توانا بود.
با داشتن چنین توانایی هایی، توانست در مدت هفت ترم و با رتبه اول، به عنوان دانشجوی برتر دانشگاه خود فارغ التحصیل شود.
شهید رضایی نژاد به محض فارغ التحصیلی به عنوان پژوهشگر در مراکز مهم تحقیقاتی و علمی کشور مشغول به کار شد. در عرصه ای که فعالیت داشت، توانایی فراوانی داشت و نبوغ و تلاش خود را در مسیر خدمت به وطن خویش قرار داد.
در همان نخستین سال شروع به کار، در آزمون کارشناسی ارشد سال ۱۳۷۸ در رشته مهندسی برق، گرایش قدرت، در دانشگاه دولتی ارومیه پذیرفته و مشغول به ادامه تحصیل در دوره کارشناسی ارشد شد.
وی در تیر ماه سال ۱۳۷۹ ازدواج نمود و صاحب یک فرزند دختر به اسم آرمیتا گردید که قبل از ۵ سالگی و در برابر دیده گانش شاهد پرپر شدن پدر عزیزش بود.
شهید گرانقدر در طول خدمت پربار خود چندین مقاله در حوزه تخصصی خود نگاشت و بسیاری ازطرح های تحقیقاتی را رهبری و اجرا نمود.
در پی همین فعالیت های علمی از دانشگاه های متعدد اروپایی جهت ادامه تحصیل و فعالیت پژوهشی از وی دعوت به عمل آمد.
این دانشمند متعهد به رغم همه این فرصت ها به واسطه عشق به این آب وخاک و روحیات خاص خود که همیشه خود را نمونه یک ایرانی وطن پرست می دانست، به همه آنها نه گفت.
در چند سال اخیر ضمن تدریس و انجام فعالیت های تحقیقاتی و مسئول اجرای بسیاری از طرح های تحقیقاتی در دانشگاه های تهران،شهید بهشتی ونصیرالدین طوسی در ۳۴ سالگی معاونت انرزی اتمی ایران به عهده داشت. تخصص اصلی وی، بررسی سیستم انفجار در کلاهک های هسته ای بود.
لازم به توضیح است شهید رضایی نژاد با قبولی در تمام مراحل آزمون دکترا سال ۱۳۹۰ دانشگاه خواجه نصرالدین طوسی پذیرفته شد، اما با تأسف بسیار فرصت به پایان رساندن این مقطع تحصیلی نشد و در اول مرداد ۱۳۹۰ توسط سرویس جاسوسی اسرائیل (موساد)به شهادت رسید.
شهید «موسی سبزواری» فرزند امیر دوازدهم دی ماه ۱۳۶۰ در اندیمشک در میان خانوادهای مذهبی و شیعه دیده به جهان گشود. وی دوران خردسالیاش را در دامان مادری دلسوز و در کنار پدری پرتلاش سپری نمود.
دوران ابتدایی را در شهر اندیمشک به پایان رساند. پس از آن به همراه خانواده به شهرستان دهلران آمدند. دوران تحصیلی راهنمایی را در مدرسه آزادگان دهلران به اتمام رساند و پس از گذراندن دوره متوسطه و اخذ مدرک پیش دانشگاهی در دانشگاه آزاد اسلامی در مقطع کاردانی رشته پتروشیمی، مشغول به تحصیل شد. ایشان در سال ۱۳۸۶ به سنت حسنه پیامبر احترام گذاشته و با دختری از اقوام ازدواج نمود که ثمره این ازدواج پسری به نام محمدرضا است که در شب تولد پدرش دیده به جهان گشود.
این شهید بزرگوار بسیجی فعال، فردی دلسوز، سادهزیست و قانع بود. از خصوصیات بارز شهید عمل به احکام شارع مقدس بود. به ویژه اسراف نکردن در زندگی ایشان به وفور به چشم میخورد و سرلوحه زندگی خود قرار داد بود و وسواسی که در کسب روزی حلال داشت او را شاخصتر کرده بود.
همسر شهید می گوید: چیزی که برایم خلی جالب بود آخرین تولدی که قبل از شهادت پدرش برای محمدرضا گرفتیم گفت پسرم این آخرین جشن تولدت است که با بابا می گیری.
با پاکسازی میادین مین، معبر شهادت را برای خود باز کرد و به این طریق دینِ خود را به امام زمان (عج) و مملکتش ادا نمود و سرانجام در بیست و پنجمین روز از بهمن ۱۳۹۲ در منطقه شرهانی (چم هندی) در حین خنثی کردن مین والمر در دهلران به فیض شهادت نایل آمد.
مزار شهید در زادگاهش قرار دارد.
شهيد «مختار شيری» فرزند رحمتعلي در پانزدهم مردادماه ۱۳۶۰ در شهرستان دره شهر ديده به جهان گشود، از همان كودكي حب امام حسين(ع) در وجودش نمايان بود و هر جمعه در نماز جمعه شركت مي كرد با پاي پياده مسير روستا تا مركز شهر را از طريق ميانبرها و تپهماهورهاي دشوار طي مينمود تا به نمازجمعه بيايد.
کونگ فو كار بود و داراي مقام هاي زيادي در انواع رشته هاي ورزشي رزمي بود، قاري قرآن بود كلام آسماني را با صوتي زيبا تلاوت مي كرد. بعد از گرفتن ديپلم در هنرستان به سربازي اعزام شد و بعد از اتمام دوران خدمت به استخدام نيروي انتظامي جمهوري اسلامي درآمد و همزمان جهت ادامه تحصيل وارد دانشگاه آزاد شهرستان دره شهر شد.
سرانجام در نوزدهم آبان ماه ۱۳۹۰ با توجه به وجود عوامل فرامنطقهاي و گروهكهاي معاند، مختار به همراه دو تن از همرزمانش به منظور عمليات گشت شناسايي رزمي به شمال شرقي پاسگاه مرزي قرهتپه آذربایجان شرقی اعزام و در حين مأموريت به ميدان مين والمرا باقيمانده از جنگ تحميلي برخورد و بر اثر انفجار مين به خيل شهدا پيوست.
مزار این شهید گرانقدر در گلزار شهدای شهرستان زادگاهش قرار دارد.
شهيد قدرت نظری فرزند عمران در سال 1349 در بخش صالح آباد از توابع شهرستان مهران در خانواده اي مذهبي ومومن ديده به جهان گشود وی توانسته بود در مرکزکز تربیت معلم امام جعفر صادق(ع) فارغ التحصیل شود در شغل مقدس معلمی به مردم آن منطقه خدمت کند با شروع جنگ تحمیلی و تجاوز دشمن به میهن اسلامی راهی جبهه های جنگ شد و در لشگر حضرت امیر(ع) در منطقه شاخ شمیران شجاعانه به نبرد با دشمن پرداخت تا اینکه دربیست و سوم اسفند 1366در حین درگیری با دشمن و اصابت ترکش به ناحیه سینه و هردو پا به درجه رفیع شهادت نائل گردید مزار این شهید گرانقدر در گلزار شهدای علی صالح قرار دارد روحش شاد و راهش پر رهرو باد.
قسمتی از وصیت نامه شهید خطاب به جوانان
ای جوانان نکند در رختخواب ذلت بمیرید زیرا که حسین (ع) در میدان نبرد شهید شد.
شهید عبدالرحیم بزرگی مقدم فرزند کریم اول اسفند ماه ۱۳۴۲ در شهر آبدانان دیده به جهان گشود، دانشجوی علوم تربیتی آموزشگاه عالی شهید مطهری تهران بود جهت دفاع از کیان مملکت خویش به عنوان بسیجی به گردان المهدی پادگان امام حسین (ع) وارد شد و با مسئولیت تبلیغات به ایفای وظیفه مشغول شد تا آنکه در بیست و سوم فروردین ماه ۱۳۶۲ طی عملیات والفجر یک در منطقه شرهانی از ناحیه سر و سینه مورد اصابت ترکش دشمن قرار گرفت و به شهادت رسید. مزار این شهید والامقام در جوار سید صلاح الدین محمد (ع) شهرستان آبدانان قرار دارد.
شهید «سیدصاحب حسینی» فرزند سید محمد سال ۱۳۴۶ در خانوادهای مذهبی و ولایی در شهر کوت مرکز استان واسط عراق دیده به جهان گشود، در سال ۱۳۵۰ همراه با خانواده به وطن خود ایران بازگشتند، شهید دوران ابتدایی را در مدرسه صفاری خرمشهر به پایان رساند.
در تظاهرات انقلابی سال ۱۳۵۷ با وجود سن و سال کمی که داشت حضور مستمر داشت و سالهای اول و دوم راهنمایی را نیز در خرمشهر گذراند تا اینکه در سال ۱۳۵۹ جنگ ۸ ساله صدام و استکبار جهانی بر ایران تحمیل شد و خرمشهر به تصرف دشمنان درآمد، در زمان جنگ همراه با خانواده به استان ایلام و شهرستان دره شهر هجرت نمودند، دوره راهنمایی و دبیرستان را در شهرستان دره شهر گذراند، پس از دوره دبیرستان در آزمون دانشگاه شرکت نمودند و در رشته تربیت معلم موفق شد وارد دانشگاه ارومیه شود.
ترم آخر دانشگاه بود یعنی پائیز ۱۳۶۶ که از طرف بسیج دانشگاه جهت دفاع از خاک وطن عازم جبهه جنگ علیه باطل گردید، و در ۲۱ آذر سال ۱۳۶۶ درحال عبادت و اقامه نماز بر اصابت تیر مستقیم دشمن بعثی به درجه رفیع شهادت نایل آمد.
مزار این شهید گرانقدر در جوار امامزاده سید ابراهیم (ع) زرین آباد قرار دارد.
شهید «رضا حیدری زادی» فرزند حجت اول دی ماه ۱۳۴۶ در روستای زنجیره علیا بخش مرکزی شهرستان چرداول دیده به جهان گشود.
وی که در مرکز تربیت معلم شهید مفتح تهران بود همزمان با شروع جنگ تحمیلی بنا به احساس تکلیف شرعی و لبیک به ندای رهبر کبیر انقلاب دفاع را بر تحصيل ترجيح داد و به عنوان نیروی بسیجی عازم جبهه نبرد با متجاوزان بعثی شد. سر انجام در بیست و سوم اسفند ۱۳۶۶ در منطقه عملیاتی شاخ شمیران بر اثر اصابت گلوله خمپاره به بدن به درجه رفیع شهادت نایل آمد.مزار این شهید گرانقدر در گلزار شهدای زادگاهش می باشد.
متن مناجات نامه شهيد:
مناجات شهيد
خدايا چگونه وصيت نامهام را بنويسم در حاليكه سراپا گناه و معصيت و سراپا تقصير و نافرمانم! اگر چه از رحمت و بخشش تو نا اميد نيستم ولى ترسم از اين است كه نيامرزيده از دنيا بروم، مىترسم رفتنم خالص نباشد و پذيرفته درگاهت نشوم.
يا رب العفو، خدايا از دنيا نروم در حاليكه از من راضى نباشى اى واى كه سيه رو خواهم بود.
خدايا چقدر دوست داشتنى و پرستيدنى هستى، هيهات كه نفهميدم، خون بايد مىشدى و در رگهايم جريان مىيافتى و سلول هايم يارب يارب مىگفت،يا ابا عبدالله شفاعت
آه چقدر لذتبخش است انسان آماده باشد براى ديداربّ و خالقش ولى چه كنم كه تهيدستم، خدايا تو قبولم كن.
شهید قدرت اله دلاوری فرزند ابراهیم بیستم مهرماه سال 1338در روستای چهل زری ایوان غرب دیده به جهان گشود. وی پس از پایان تحصیلات دوره دبیرستان تحصیل خود را در مقطع کاردانی ادامه داد و همزمان با دوران دانشجویی به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پیوست و راهی جبهه های نبرد با دشمن متجاوز بعثی گردید و مسئولیت عملیات سپاه ایوان را بر عهده گرفت تا آنکه در نوزدهم فروردین ماه سال 1361 در منطقه عین خوش دهلران به درجه رفیع شهادت نایل آمد. مزار این شهید گرانقدر در گلزار شهدای حاجی حاضر شهرستان ایوان قرار دارد.
متن وصیت نامه دانشجوی شهید قدرت دلاوری
هميشه در كارهايتان خدا را در نظر گرفته و فقط برای او كار كنيد، به ائمه معصومين توسل داشته باشيد، آنچه برای خود میخواهيد برای ديگران هم بخواهيد و با يكديگر رئوف و مهربان باشيد. پيوسته در خط امام باشيد و ادامه دهنده راه شهيدان باشيد و جبههها را خالی نگذاريد.
و موقع رفتن به پدر می گوید: پدر جان اگر در زمان امام حسين (ع) بوديم باید يزيد بن معاويه مبارزه می کردیم جانم مان را در راه حسن (ع) فدا می کردیم و در زمان حال باید از رهبرمان پشتیبانی کنیم و با صدام و صدامیان مبارزه کنیم تا اسلام پایدار بماند.
رهبر اسلام را میخواهد، پدران و مادران كربلا را میخواهند و جوانان شهادت را .
شهید «حمید زرگوشی» در سال ۱۳۴۵ در خانوادهای مذهبی در هرمزآباد مهران چشم به جهان گشود. دوران ابتدایی را پیش از انقلاب در مهران به پایان رساند و همزمان با ورود به دورهی راهنمایی، انقلاب شکوهمند اسلامی آغاز شد. او در راهپیماییها حضوری فعال داشت و پس از پیروزی انقلاب، با شروع جنگ تحمیلی علیه ایران، همراه خانواده به ایلام مهاجرت کرد.
با وجود مشکلات خانوادگی و آوارگی، تحصیل را ادامه داد و پس از دریافت دیپلم، در آزمون تربیت معلم شرکت کرد و در دانشگاه شهید اشرفی کرمانشاه پذیرفته شد. تنها شش ماه پس از ورود به دانشگاه، داوطلبانه راهی جبهه شد و همراه جمعی از دانشجویان به مناطق عملیاتی کردستان اعزام گردید.
در عملیات والفجر ۹ سال ۱۳۶۵ مفقودالاثر شد. بنا بر روایت همرزمان، در همان منطقه به دست مزدوران بعثی اسیر و سپس به شهادت رسید و به خیل شهیدان پیوست. پیکر مطهر این شهید والامقام پس از سالها غربت، در سال ۱۳۹۴ بعد از ۲۹ سال مفقودالاثر ماندن پیکرش به وطن بازگشت و در بهشت رضا شهر ایلام آرام گرفت.
دانشجوی شهیدعبدالله سرخی فرزند صادق در سال 1342 در خانواده ای مذهبی در روستای سربیشه از توابع شهرستان دهلران دیده به جهان گشود. دوران کودکی را در کانون گرم خانواده توأم با تعلیم و تربیت اسلامی سپری نمود. اخلاق نیکو و صبر از مکارم اخلاق این شهید است. پس ازاخذ دیپلم در کنکور سراسری در رشته دبیری علوم تجربی پذیرفته و وارد مرکز تربیت معلم همدان گردید.
در زمان تحصیل جهت انجام تبلیغ و رزم به مدت سه ماه به جبهه سرپل ذهاب عزیمت نمود. پس از دوسال دوری از جبهه بعلت تحصیل علم و دانش، مجددا به ندای رهبر کبیر انقلاب لبیک گفت و در دومین اعزام که راهی جبهه گردید در چهاردهمین روز از شهریورماه 1365 در ارتفاعات قلاویزان به درجه شهادت نائل آمد.
آری «عبدالله سرخی» هم در میدان مین ها پرنده شد، همانی که در ابتدای کوچه ها منتظر بودیم تا بیاید و کودکان مان را در کلاس درس از مدرسه ی عشق کلامی بیاموزد. برایمان از الفبای شجاعت و شهامت بگویید، از پیوند زمین و آسمان، از مسافران سفر کرده به جاده های بی انتها، از صمیمیت های خونین، از پاره پاره های پر از مضمون. اما تو نیامدی و در میدان مین های قلاویزان کلاس عشق برپا کردی و برای ما هزار سر نانوشته را با خون بر خاک نوشتی تا کودکان مان بدانند میز نشینی تنها کافی نیست .
روزی از روزهای خوش بهار، در سوم اردیبهشتماه ۱۳۴۳، نوزادی در آغوش طبیعت پاک روستای چمکبود سفلی چشم به جهان گشود. نامش را هوشنگ نهادند؛ فرزند شیخعباس، مردی پارسا، و "دختربَس"، مادری که عشق و ایمان را با شیر به فرزندش نوشاند.
هوشنگ از همان کودکی دل در گروی راستی و بزرگی داشت. چشمانش باهوش و لبخندش صادق بود. در کوچههای روستا میدوید، با کتابها میجنگید، و با ریاضیات رازهای خلقت را میکاوید. نوجوان که شد، شوق تعلیم و تربیت، او را به دانشکده کشاند. در رشته علوم تربیتی تحصیل میکرد، تا فرداهای کودکان این خاک را روشنتر از دیروز بسازد.
? اما طوفان جنگ، این فرداها را دستخوش آزمونی بزرگ کرد.
? وقتی آتش تجاوز بعثیها به مرزهای وطن زبانه کشید، هوشنگ بیدرنگ برخاست. نه به حکم اجبار، بلکه به فرمان قلب. لباس پاسداری به تن کرد و دوشادوش دیگر فرزندان ایران، راهی جبهههای نور در برابر ظلمت شد.
?? او از گلوله نهراسید؛ چون حقیقت را یافته بود. در سنگرها، در میان رزم و خاک و خون، لبخندش را گم نکرد. و سرانجام، در سرمای غروب بیست و سوم بهمنماه ۱۳۶۵، در دشتهای داغ مهران، آسمان هوشنگ را طلب کرد. ترکشهایی که بر سر و گردنش نشستند، جسم خاکیاش را خسته کردند، اما روحش را رها ساختند. او پرکشید؛ پرندهای سبکبال از جنس ایمان و روشنایی.
? پیکر پاکش در گلزار شهدای آبدانان آرام گرفت. اما نامش، یادش، و نگاه امیدوارش، هرگز آرام نگرفت.
دانشجوی شهید «حمیدرضا صحرایی» دهم اردیبهشت سال ۱۳۴۳ در شهرستان آبدانان دیده به جهان گشود و از همان دوران کودکی فرایض دینی را آموخت وی نوجوانی مؤمن ومتدین بود که در میان اقوام و فامیل از احترام خاصی برخوردار بود.
شهید دوران ابتدایی و راهنمایی را در زادگاهش گذراند و دوران دبیرستان را به علت جنگ، در زرین آباد به پایان رسانید و پس از اخذ دیپلم در کنکور دانشگاه در رشته دبیری دینی عربی قبول شد و وارد تربیت معلم دانشگاه باهنر تهران گردید، اما درآن زمان که وطنش مورد تهاجم دشمن بیگانه قرار گرفته بود به ندای امامش لبیک گفت و داوطلبانه راهی جبهههای حق علیه باطل شد.
پس از رشادت های فراوان ۲۶ فروردین ۱۳۶۶ در محور سردشت کردستان عراق در عملیات فتح ۵ به درجه عظمای شهادت نایل آمد.
پس ۱۰ روز پیکر مطهرش در زادگاهش به خاک سپرده شد.
شهید «علی اکبر لاچین» فرزند بهمن اولین روز از مهرماه سال ۱۳۴۷ در شهرستان دهلران دیده به جهان گشود.
وی دانشجوی رشته آموزش ابتدائی در مرکز تربیت معلم شهید مطهری شهرستان خوی بود.
با آغاز تجاوز ارتش بعث عراق به میهن اسلامی براساس احساس وظیفه و لبیک به ندای امام و مقتدایش، حضرت امام خمینی (ره)، به عنوان رزمنده بسیجی در قالب سپاهیان محمد (ص) به جبهههای حق علیه باطل شتافت.
پس از دلاوریها و رشادتهای درخشان در دفاع از میهن اسلامی سرانجام در بیست و هشتم دی ماه ۱۳۶۵ در جبهه دهلران در عملیات کربلای ۵ مورد اصابت ترکش خمپاره دشمن قرار گرفت و به فیض شهادت نائل آمد.
مزار این شهید گرانقدر در جوار مرقد مطهر امامزاده سید اکبر (س) دهلران قرار دارد.
وصیت نامه شهید:
اکنون وعده ای که من برای خود داده ام فرا رسیده است با پیام حسین زمان خمینی کبیر دیگر نتوانستم طاقت بیاورم و برای احیای اسلام عزیز و انجام وعده خود داوطلبانه به جبهه اعزام شدم.
انسان یکبار بیشتر نمی میرد چه بهتر این مردن در راه الله باشد.چنین انسانی هرگز خود را تنها و بی پناه و پوچ و بی ارزش نمی یابد. شهادت مانند مادری است که تنها فرزندش را در آغوش می کشد.
شهادت نقطه اوج و آرزوی مسلمین است. شهادت قله رفیع انسانیت است ما به آغوش شهادت می رویم و به سویش پرواز می کنیم.
شهید «علی اصغر لطفی» فرزند کریم هفتم آذر ماه ۱۳۴۹ در شهرستان چرداول دیده به جهان گشود وی دانشجوی سال اول دانشسرای تربیت معلم بود كه بنا به احساس تکلیف شرعی و لبیک به ندای رهبر کبیر انقلاب تحصیلات خود را رها کرد و به عنوان نیروی بسیجی عازم جبهه نبرد با متجاوزان بعثی شد.
?پس از رشادت های فراوان اول مهر ماه سال ۱۳۶۶ در منطقه عملیاتی مهران بر اثر اصابت ترکش خمپاره به تمام بدن به درجه رفيع شهادت نايل آمد.
?مزار این شهید والا مقام در گلزار شهدای امام زاده قاسم(ع) شهر سرابله شهرستان چرداول می باشد.
?فرازی از وصيت نامه دانشجوی شهید:
?امروز سه شنبه این را می نویسم و قرار است روز شنبه به دانشسرا برگردم اما اگر در این مدت به شهادت رسیدم به مقصد اصلی خویش رسیده ام.
? این نکته را به خواهرانم توصیه می کنم. که در تمام مراحل زندگی خود مسئله رعایت حجاب را جدی بگیرند و زینب را در کربلا به یاد آورند.
?از برادران می خواهم که رفتاری خوب و متین در میان مردم داشته باشند و بر ایمان خود بیشتر و بیشتر بیفزایند که تنها راه سعادت و خوشبختی انسان ایمان به خدا و تلاش و کوشش خود انسان است.
? به مادرم توصیه می کنم که برای من سیاه نپوشند و زیاد برای من ناراحت نباشند چون که شهیدان زنده اند و هرگز نمی میرند.
شهید «اسماعیل محمودی» فرزند بيگلر سال ۱۳۴۳ در روستای میمه بخش زرین آباد از توابع شهرستان مرزی دهلران دیده به جهان گشود.
دوران کودکی تا دبیرستان را در شهرستان دهلران باموفقیت به پایان رساند. هوش سرشار و روحیه دانش طلبی در وی باعث شد بلافاصله در امتحان کنکور پذرفته شود.
وی برای ادامه ی تحصیل به دانشگاه تربیت معلم شهید مدرس سنندج رفت.
با آغاز تجاوز ارتش بعث عراق به میهن اسلامی براساس احساس وظیفه و لبیک به ندای امام و مقتدایش، حضرت امام خمینی (ره)، به عنوان رزمنده بسیجی وارد لشکر ۱۱ حضرت امیرالمؤمنین (ع) گردید و روانه جبهه های نبرد حق علیه باطل شد.
پس از دلاوری ها و رشادت های درخشان در دفاع از میهن اسلامی سرانجام در عملیات والفجر ۱۰ در بیست و سوم اسفندماه ۱۳۶۶ در منطقه عملیاتی شاخ شمیران مورد اصابت ترکش خمپاره قرار گرفت و به درجه رفیع شهادت نايل آمد.
مزار این شهيد والامقام در زادگاهش قرار دارد.