کد خبر : ۶۰۶۸۴۷
۱۵:۴۶

۱۴۰۴/۰۹/۱۶
روایت شهادت شهید غریب «عباس خدایی»؛

پیکر عباس در کوهستان به جا ماند

وقتی شهید غریب اسارت «عباس خدایی» به شهادت رسید، عراقی‌ها پیکرش را در کوهستان و دره‌ای به عمق ۱۶۰ متر رها کردند.


به گزارش نوید شاهد لرستان، شهید غریب اسارت «عباس خدایی» دوم تیر،۱۳۴۴ در روستای حاجی آباد تابعه شهرســتان اردکان به دنیا آمد. پدرش غالمرضا، کارگر شــرکت تعاونی روســتایی بود و مادرش ماهرخ نام داشــت. دانش آموز ســوم متوسطه در رشــته تجربی بود. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافــت. یازدهم آبــان،۱۳۶۱ با ســمت تک تیرانداز در شــلمچه هنگام درگیری با نیرو‌های عراقی بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. پیکر او مدت‌ها در منطقه بر جا ماند و دوازدهــم خرداد،۱۳۷۹ پس از تفحص در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد.

پیکر عباس در کوهستان به جا ماند


سیدحسین فرم باف از آزادگان سرافراز استان یزد در خصوص نحوه اسارت و شهادت این شهید عزیز می‌گوید:

آخرین مرحله‌ی عملیات محرم در سال ۱۳۶۱ بود. گردان کوچک ما در منطقه‌ی موسیان مستقر شده بودیم؛ جایی که پشت آن شهر العماره عراق قرار داشت.

مأموریت این بود که منطقه را به حالت پدافندی درآوریم. تنها چهار یا پنج نفر بودیم که ناگهان آتش دشمن بر سرمان بارید. گلوله‌ها یکی پس از دیگری نشستند و همه بر زمین افتادیم.

هنوز یک ساعت نگذشته بود که منطقه سقوط کرد و ما به اسارت درآمدیم.

ما را با یک جیپ ۱۰۶ به سمت العماره بردند تا به بیمارستان برسیم. عباس خدایی تیر خورده بود، گلوله شکمش را شکافته و خون زیادی از او رفته بود.

مسیر پر از گردنه‌ها و تپه‌های خاکی بود. هر دست‌انداز ما را چون پر کاهی به هوا پرتاب می‌کرد و دوباره بر کف آهنی ماشین می‌کوبید. گاه بیهوش می‌شدیم و دوباره به هوش می‌آمدیم، در حالی که توان هیچ حرکتی نداشتیم.

۱۵ کیلومتر از خط مقدم فاصله گرفته بودیم، اما آتش ایران همچنان بر جاده می‌بارید. سربازان عراقی که همراه ما بودند، بی‌رحمانه با قنداق تفنگ بر بدن‌های زخمی‌مان می‌کوبیدند و ناسزا می‌گفتند. هیچ‌کس سالم نبود؛ تنها نفس‌های بریده و درد‌های جانکاه باقی مانده بود.

در میان آن آشوب، ناگهان چشمم به عباس افتاد. صورتش به یک سمت خم شد و نفس‌هایش ایستاد. سکوتی سنگین بر وجودم نشست. سرباز عراقی متوجه شد، به راننده اشاره کرد و ماشین ایستاد.

چند نفر از آنان پیکر بی‌جان عباس را بیرون کشیدند و بی‌هیچ رحمی، در دره‌ای به عمق ۱۶۰ متر رها کردند.

ما ماندیم با داغی سنگین بر دل و غمی جانکاه از نبود عباس، و راهی اسارت شدیم.

در آن کوهستان، پیکر عباس خدایی جاودانه شد؛ و ما با یاد او بار اسارت را بر دوش کشیدیم.

انتهای پیام/


گزارش خطا

ارسال نظر
تازه‌ها
طراحی و تولید: ایران سامانه