کد خبر : ۶۰۶۲۰۷
۱۵:۴۳

۱۴۰۴/۰۹/۰۸
روایت شهادت شهید غریب «خلیل فاتح»؛

خلیل جان فدای اسرای موصل ۲ شد

شهید «خلیل فانح» جان خودش را فدای تمام اسرای اردوگاه موصل ۲ کرد.


به گزارش نوید شاهد لرستان، شهید غریب اسارت «خلیل فاتح» در سال ۱۳۴۲ در تبریز متولد شد و در ایام نوجوانی به حرفه عکاسی اشتغال داشت. در جریان اشغال افغانستان توسط ارتش سرخ شوروی، به افغانستان رفت و به مدت ۳ ماه برای مجاهدین مسلمان جنگید. با شروع جنگ تحمیلی، به کشور بازگشت و با آنکه فقط ۱۶ سال سن داشت، جزء نخستین نیرو‌هایی از آذربایجان شرقی شد که به مناطق جنگی اعزام می‌شدند.

او در جریان عملیات مطلع الفجر در تاریخ بیست و چهارم آذر ۱۳۶۰ به اسارت نیرو‌های عراقی درآمد. به دنبال اقدام او و برخی دیگر از اسرا علیه مسئولان اردوگاه موصل ۲، تحت شکنجه و بازجویی بعثی‌ها قرار گرفت و به همین دلیل در بیست و یکم اردیبهشت ۱۳۶۲ به مقام رفیع شهادت نائل آمد.  

خلیل جان فدای اسرای موصل ۲ شد

علیرضا اخوان مهدوی از آزادگان استان خراسان رضوی که شاهد شهادت این شهید بزرگوار بوده اینگونه روایت می کند:

خلیل را ابتدا به اردوگاه موصل بردند و سپس به اردوگاه موصل ۲ انتقال دادند. در این اردوگاه با کمک چند اسیر ایرانی دیگر علی رغم ارتفاع زیاد دیوار به انبار غذایی راه پیدا کرد و انبار را به آتش کشید. در زمان اطفاء حریق، اسیران ایرانی به کمک دوستانشان رفتند و موفق شدند تعدادی سلاح و مهمات به دست آورند. خلیل در جواب دیگران که پرسیدند چرا این مهمات را آورده‌ای؟ گفت: «برای روز مبادا این کار را کردیم».

سلاح‌ها را زیر پله‌ها و خاک مخفی کردند. 

چند روزی از این ماجرا نگذشته بود که یکی از اسرای ایرانی اهل آبادان که به حرفه بنایی آشنایی داشت و به خوبی می‌توانست به زبان عربی حرف بزند، هنگام مسدود کردن روزنه‌های اردوگاه متوجه یک عدد نارنجک شد و علی رغم اصرار تمامی بچه‌ها موضوع را به مسئولان اردوگاه گزارش داد. پس از چند دقیقه پنج نفر از اسرا از جمله خلیل را به بازجویی بردند. اما شکنجه‌ها و آزار آنها نتوانست خلیل را به حرف زدن وادار کند.

در آخرین بازجویی وانمود کرد که اگر او را به میان اسرا ببرند شاید با دیدن چهره‌ها بتواند همدستان خودش را شناسایی کند. مأموران اردوگاه به تمامی اسیران آماده باش دادند و خلیل را از مقابل همه آنها عبور دادند، ولی خلیل هیچ کدام از آنها را نشان نداد و در آخر که همه اسرا را دید، با صدای بلند تکبیر گفت.

وی به خاطر این که اسرای دیگر مورد آزار و اذیت قرار نگیرند، مسئولیت تمام کار را بر عهده گرفت. خلیل با آخرین دیداری که از دوستان و همرزمان خودش به عمل آورد اردوگاه را ترک کرد.

تا مدتی خبری از او به ما نرسید. تا اینکه پس از یک ماه و نیم بی اطلاعی، متوجه شدیم خلیل به شهادت رسیده است.

انتهای پیام/


گزارش خطا

ارسال نظر
طراحی و تولید: ایران سامانه