کد خبر : ۶۰۶۱۲۳
۱۱:۰۴

۱۴۰۴/۰۹/۰۸
روایت اسارت و شهادت چهار شهید غریب؛

چهار پاسدار اهل بوشهر که باهم و غریبانه به شهادت رسیدند

شهیدان غریب اسارت «رسول عبداله زاده، حیدر یزدانی، فتح اله محمدی سربست و سیدهاشم بحرالعلوم» با هم به شهادت رسیدند.


به گزارش نوید شاهد لرستان، شهید غریب اسارت «حیدر یزدانی» پانزدهم آذرماه ۱۳۳۹ در روستای بنه خاموش از توابع استان بوشهر به دنیا آمد و در تاریخ بیست و دوم مهرماه ۱۳۵۹ در خرمشهر به شهادت رسید. پیکر وی سال‌ها مفقود بود تا بعد از ۳۵ سال، در سال ۱۳۹۵ با آزمایش دی‌اِن‌اِی پیکر وی شناسایی و در زادگاهش به خاک سپرده شد.

چهار پاسدار اهل بوشهر با هم به شهادت رسیدند

شهید غریب اسارت «رسول عبداله زاده» نهم فروردین ۱۳۳۲ در بوشهر متولد شد و بیست و دوم مهرماه ۱۳۵۹ در خرمشهر به شهادت رسید. پیکر وی همچنان مفقود می‌باشد.

چهار پاسدار اهل بوشهر با هم به شهادت رسیدند

شهید غریب اسارت «سیدهاشم بحرالعلوم» سوم فروردین ۱۳۳۵ در بوشهر متولد شد و بیست و دوم مهرماه ۱۳۵۹ در خرمشهر به شهادت رسید. پیکر تاکنون مفقود می‌باشد.

چهار پاسدار اهل بوشهر با هم به شهادت رسیدند

شهید غریب اسارت «فتح اله محمدی سربست» اول فروردین ۱۳۳۸ در روستای سربست برازجان از توابع استان بوشهر متولد شد و در بیست و دوم مهرماه ۱۳۵۹ در خرمشهر به شهادت رسید. پیکر وی تاکنون مفقود می‌باشد.

چهار پاسدار اهل بوشهر با هم به شهادت رسیدند

مسلم حاجی زاده از آزادگان سرافراز استان بوشهر که ده سال از عمرش را در زندان‌های عراق به سر برده درخصوص نحوه شهادت همرزمانش روایت می‌کند:

من به همراه شهیدان «رسول عبداله زاده، حیدر یزدانی، فتح اله محمدی سربست و سیدهاشم بحرالعلوم» در کمیته انقلاب اسلامی خدمت می‌کردیم. با شروع جنگ تحمیلی از همه ارگانها، نیرو‌هایی برای دفاع عازم مناطق جنگی شدند. ما را به سمت خرمشهر فرستادند.  

هنوز یک ماه از جنگ نگذشته بود. وارد خرمشهر شدیم. بیست و دوم مهرماه بود. عراقی‌ها به نزدیک‌های شهر رسیده بودند. مردم دسته دسته از شهر خارج می‌شدند. وضعیت به شکلی بود که فقط نیرو‌های نظامی در شهر و برای دفاع باقی مانده بودند.  

به همراه رسول، حیدر، فتح اله و هاشم و چند نفر دیگر از بچه‌ها به کنار شط رفته بودیم. قصد داشتیم که به سمت دیگر شط برویم ولی در محاصره عراقی‌ها افتادیم. بچه‌ها مقاومت کردند. مهمات کمی همراهمان بود ولی با همان هم توانستیم ساعتی مقاومت کنیم. از هر طرف که می‌خواستیم به عقب برگردیم امکانپذیر نبود و به اسارت درمی آمدیم. در نهایت رسول، حیدر، فتح اله و هاشم قبول کردند که جلوی عراقی‌ها را بگیرند تا ما بتوانیم به عقب برویم.

بچه‌ها شروع به تیراندازی کردند. من به همراه حدود ده نفر از نیرو‌ها چند متر عقب‌تر رفتیم ولی همانجا در محاصره عراقی‌ها گیر افتادیم. آن چهار نفر هم زخمی شده بودند. مهمات ما تمام شده بود و تصور آخر من این بود که همگی به اسارت درمی آییم. در عرض چند دقیقه عراقی‌ها بالای سرمان رسیدند. همچنین چند سرباز عراقی را از دور دیدم که به رسول و حیدر و آن دو نفر دیگر نزدیک شدند. چون زخمی بودند عراقی‌ها به آنها تیر خلاص زدند.

لحظه سخت و غم انگیزی بود. کاری نمی‌توانستیم انجام بدهیم. اشک امانم را بریده بود. آن چهار نفر از نیرو‌های زبده کمیته بودند. با آرزوی پیروزی به خرمشهر آمدیم و حالا جلوی چشم من هر چهار نفر به شهادت رسیدند.

بعد از ساعتی چند نفر دیگر از بچه‌های خودمان را که در مناطق دیگر به اسارت درآمده بودند به جمع ما اضافه کردند و به وسیله یک هایفا ما را به بغداد انتقال دادند.

دیگر از سرنوشت یارانم تاکنون خبری ندارم. فقط پیکر حیدر سال ۹۵ شناسایی و به بوشهر بازگشت.

انتهای پیام/


گزارش خطا

ارسال نظر
طراحی و تولید: ایران سامانه