کد خبر : ۶۰۵۴۴۳
۰۹:۲۳

۱۴۰۴/۰۸/۳۰
به مناسبت سالروز شهادتش منتشر شد

شهیدی که در گرمای تابستان جنوب به کمک مستضعفان می‌رفت

شهید «صادق پیروی» برای کمک به مستضغفان در ماه مبارک رمضان گرمای تابستان جنوب را به هوای خنک و دلچسب کولر ترجیح می‌داد.


به گزارش نوید شاهد بوشهر؛ شهید صادق پیروی در هفدهم اردیبهشت ۱۳۴۵ از همان اوان کودکی دارای متانت و مناعت خاصی بود ساکت بود و متفکر حرف‌ها و جواب‌های به‌موقع، او را در خانواده شهره کرده بود.

شهیدی که در گرمای تابستان جنوب به کمک مستضعفان می‌رفت

جهش فکری شهید چنان بود که در کودکی آرزوی خلبانی داشت تا به گفته خودش اسرائیل را در کمک به مسلمین بمباران کند. مدتی  از دوران کودکی‌اش در شهر فیروزآباد فارس گذارند. سپس به برازجان جهت اقامت با خانواده عزیمت نمود. از ده سالگی نماز و از ۱۳ سالگی روزه را شروع کرد.

گاهی ترک نکرده تحصیلات ابتدایی را در دبستان شهید جاوید کازرونی (فرخی سابق) سپری کرد وسپس به مدرسه شهید نواب صفوی جهت ادامه تحصیل وارد شد. با استعداد وهوش و ذکاوت سرشارش میان همکلاسی‌ها دوران ابتدایی و راهنمایی را با موفقیت گذارند.

اواخر دوران راهنمایی شهید، مواجه با پیروزی انقلاب شد که با شناخت بهتر اسلام در دوران انقلاب او را آبدیده کرد. با مطالعه‌ای که بروی شناخت گروهک‌ها داشت مصرانه جهت سرکوبی آنها دمی غافل نبود. تابستان ۵۹ به خرمشهر رفته و در مسجد الزهرا مشغول به ایجاد نمایشگاه‌های افشاگرانه شد تا حدی که اعلامیه‌هایی که منافقین شبانه لای درب‌های منازل و مغازه‌ها می‌گذاشتند جمع آوری واز بین می‌برد.

بعد از اتمام تابستان، به برازجان جهت ادامه تحصیل وارد دبیرستان طالقانی شده و فعالیت اصلیش را در انجمن اسلامی دبیرستان شروع کرد. روز‌های سخت مبارزه با منافقین را پشت سر گذاشت. فعالیت چشمگیر او در انجمن در سال دوم به عضویت شورای انجمن اسلامی انتخاب شد و در پخش تبلیغات و تحقیقات وهمچنین سخنگوی انجمن اسلامی قبول مسئولیت کرد و با وجود رسالتی که نسبت به مسئولیت‌های محوله داشت، اما همیشه دانش آموز ممتاز کلاس به شمار می‌رفت.

هیچ دبیری نبود که از جنبه اخلاقی و درسی از او راضی نباشد. سال ۱۳۶۰ به دستور امام جهت تشکیل بسیج صادقانه بسیج شد و درهسته مقاومتی از شاخه‌های بسیج سپاه پاسداران انقلاب اسلامی برازجان که بعد‌ها بنام پایگاه مقاومت فتح المبین نامیده شد فعالیت را آغاز کرد و به عضویت شورای پایگاه مذکور درآمد. چون مسئول بخش تبلغاتی بسیج را هم بعهده گرفته بود همیشه ساعت‌ها از نیمه شب گذشته در مسجد پایگاه مقاومت عاشقانه کار‌های تبلیغاتی طرح ریزی می‌کرد و نیمه شب به خانه می‌رفت. دلیل این کار و نخوابیدن در پایگاه مقاومت از ایشان سوال شد در جواب گفت شاید خوابیدن من در پایگاه باعث شود که خوابیدن یکی از برادران در پایگاه با اشکال رو‌به‌رو شود که صادقانه حاضر به ایجاد زحمت برای یکنفر از دوستانش نبود.

عاشق اسلام و امام بود و لحظه‌ای از خدمت به اسلام دریغ نمی‌کرد و در نماز شب متواضعانه به پیشگاه خالق استغفار می‌کرد و جهت کمک به مستضعفین به او متوسل می‌شد. خودسازی او به حدی رسیده بود که حتی در ماه مبارک رمضان در گرمای شرجی جنوب آنگاه که خانواده زیر کولر بسر می‌بردند هوای لطیف کولر را به زجر گرمای تابستان عوض نکرده و خود را همانند دیگر مستضعفین جامعه در یک سطح قرار می‌داد.

آغاز سال تحصیلی ۶۱-۶۲ که شرایط مناسب جهت اعزام به جبهه بود، تحصیل را رها کرده واز طریق بسیج برازجان برای گذارندن آموزش نظامی به کازورن رفت که با موفقیت در این دوره نظامی جهت جنگ به جبهه‌های جنوب اعزام شد. در نامه‌ای که برای دوستان بسیجی در برازجان می‌فرستاد آنها را به وحدت و مبارزه بر علیه کفار والحاد جهانی سفارش می‌داد، بالاخره لحظه موعود فرا رسید شتافتن بسوی دوست آراسته و سبکبال فارغ از بند مادیات ناگهان بی سیم به صدا درآمد یا زینب (س) و چه زیبا الگویی که دل هر رزمنده‌ای را به شور آورده برقلب دشمن یورش بردند و صادقانه با دلاوری‌ها و ایثارگری‌ها بسیار در حمله محرم کربلای دیگر ساخت شجاعانه جنگید و پیش رفت تا اینکه یکی از تپه‌هایی‌که مدت‌ها در اشغال بعثیون بود رسید، مستقر شد و درحالی‌که به زانو نشسته خاک‌های سنگر جدید را بیرون می‌ریخت سرانجام در بیستم آبان ۱۳۶۱ گلوله‌ای به پیشانی اصابت کرد و از سر پیاله‌ای خون به پای درخت تنومند اسلام ریخت  که بلا فاصله به پشت جبهه منتقل شد و به اصفهان جهت مداوا اعزام شد.

اما دیگر هیچ وقت لب به سخن نگشود و پس از مدت ۷ روز بیهوشی در بیست و هفتم آبان ۱۳۶۱ مطابق با دوم صفر ۱۴۰۳ به معشوق خود لقا ا… پیوست. یادش گرامی وراهش پر رهرو باد.

انتهای پیام/


گزارش خطا

ارسال نظر
طراحی و تولید: ایران سامانه