«یونسپور محمودی؛ تعميرکار جوانی که نام رحیم را در سلیمانیه جاودانه کرد»
به گزارش نوید شاهد گیلان، یونسپور محمودی، فرزند شهرستان رشت، در یازدهم تیرماه ۱۳۴۸ و در خانوادهای ساده و مؤمن چشم به جهان گشود. پدرش، مظفر، مردی زحمتکش و شریف بود و مادرش، لیال، بانویی صبور که با محبت و سختکوشی، روحیهای مقاوم در فرزندانش پرورش میداد. خانوادهای که پاکی و قناعت را شیوه زندگی میدانستند و یونس در همین فضا سرشار از انسانیت رشد کرد.

تحصیل او تا پایان دوره ابتدایی ادامه یافت؛ اما کمبود امکانات هرگز مانع تلاشش نشد. یونس در نوجوانی وارد کار شد و حرفهی تعمیرکاری خودرو را آموخت؛ کاری که نیازمند دقت، دستهای توانمند و ذهنی آرام بود. همرزمان و آشنایانش او را جوانی نجیب، کمحرف و قابلاعتماد میشناختند. لقب «رحیم» نیز از مهربانی و خُلق خوشی میآمد که در رفتار روزمرهاش موج میزد.
با آغاز سالهای سخت جنگ تحمیلی، رحیم نمیتوانست چشم بر مشکلات کشور ببندد. در حالی که بسیاری همسن او درگیر دغدغههای جوانی بودند، یونس تصمیم گرفت بهعنوان پاسدار وظیفه به جبهه برود؛ تصمیمی که ریشه در غیرت، مسئولیتپذیری و ایمان عمیقش داشت.
حضور او در جبهه، جلوهای دیگر از شخصیتش را آشکار کرد. روحیهی خستگیناپذیر، رفتار احترامآمیز و حس مسئولیت او میان نیروهای نظامی مثالزدنی بود. رحیم در میدان نبرد همانقدر مطمئن و آرام بود که پشت فرمان یا زیر خودروهای خراب؛ گویی دست و دلش برای خدمت ساخته شده بود، چه در شهر و چه در خط مقدم.
اما تقدیر، لحظهای تلخ و باشکوه را برای او رقم زد. در بیستوششم اسفند ۱۳۶۶، در منطقه سلیمانیه عراق، ترکش خمپاره دشمن به سر و پهلویش اصابت کرد و جوان ۱۸ سالهی رشتی را به قافلهی شهیدان پیوست. پیکر مطهرش پس از بازگشت به زادگاهش، در گلزار شهدای تازهآباد آرام گرفت؛ جایی که امروز مزار او، خاموش، اما پرمعنا، قصهی جوانی کوتاه و ایستادگی بلند را روایت میکند.
نام یونسپور محمودی—یا همان رحیم—یادآور نسل پاکی است که با وجود زندگی ساده و امکانات اندک، بزرگترین تصمیمها را گرفتند؛ مردانی که میان آرامش زندگی و مسئولیت دفاع از وطن، راه دوم را برگزیدند و شرافتشان را در تاریخ ثبت کردند.