با گلولههای آتشینمان سینههای سیاه کفار را خواهیم درید
به گزارش نوید شاهد خوزستان، شهید «غلامرضا پیرزاده» نهم فروردین ماه سال ۱۳۴۰ در اهواز متولد شد. پدرش لطف علی نام داشت. در رشته جامعه شناسی دانشگاه اهواز تحصیل میکرد. با شروع جنگ تحمیلی وی آرام ننشست و با این عقیده که ما حق هستیم و حتما پیروزیم و این که باید با سلاح ایمان جلو رفت و تکیه بر ابزار جنگی شعار بیهودهای است به جبهه خرمشهر رفت. سرانجام در پانزدهم آبان ماه سال ۱۳۵۹ برای شناسایی دشمن با یک ژسه و دو نارنجک به جلو رفت و هرگز باز نگشت روز بعد جسم بی جانش را پیدا کردند.

متن وصیت نامه شهید غلامرضا پیرزاده:
بسم الله الرحمن الرحیم
ان الله اشترى من المومنین انفسهم بان لهم الجنه و العصر ان الانسان لفی خسر الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات و تواصو بالحق وتواصو بالصبر
خدایا عاشقان راهت بی تابانه در انتظار شهادتاند
خدایا تو میدانی که این اسلام است که بار دیگر پا میگیرد و میرود که جهان را دریابد و میدانی که عاشقان راهت بیتابانه در انتظار شهادت و گواه بر این موضوعاند.
حق همیشه غالب خواهد بود
میدانی که ظلم همیشه حاکم چگونه وحشیانه و بی پروا بر جان و مال مسلمین از زن و پیر و کودک میتازد و میدانم که حق همیشه غالب خواهد بود.
با گلولههای آتشین مان سینههای سیاه کفار را خواهیم درید
پس بر این گواهی میدهم که اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمداً رسول الله و با خونم امضایش میکنم و با گلولههای آتشین مان سینههای سیاه کفار را خواهیم درید و به تو توکل میکنیم که فتح و پیروزی از آن توست و تو بی نیاز از کمک مایی.
شهید با ریختن اولین قطره خونش همه گناهان او بخشیده میشود
میدانم که با ریختن اولین قطره خون شهید همه گناهانش بخشیده خواهد شد و اگر این نباشد من بیچاره چه کنم که روسیاهم و مگر خدا لطف کند و از ظلمهایی که کردهام در گذرد، اما حق مردم همواره بر دوش من سنگینی خواهد کرد.
نارضایتی پدر و مادر هیهات دارد
پدرم و مادرم عزیزانم خدا میداند شما را بسیار دوست دارم و هرگز نمیخواستم که دل شما را بیازارم و اگر کاری کردهام که موجب دل شکستگی شما شدم را عفو کنید که نارضایتی پدر و مادر هیهات دارد.
اگر در بستر به مرگ طبیعی بمیرم امیدی به رستگاری من نخواهد بود
امید آن دارم که در صورت کشته شدن خداوند خون مرا بپذیرد و مرا از جمله شهدای صدر اسلام محشور کند و میدانم که اگر در بستر به مرگ طبیعی بمیرم امیدی به رستگاری من نخواهد بود پس شما هم برای من طلب آمرزش کنید و خوشحال باشید و هرگز به صدای بلند گریه نکنید، زیرا همیشه گریههای شما دل مرا به درد آورده و من را ناراحتم کرده است.
مرا از دست رفته فرض نکنید
از شما میخواهم که نادر برادر کوچکم را که خیلی دوستش دارم به راهی که رفتم هدایت کنید و هرگز مرا از دست رفته فرض نگیرید، زیرا که خدا میگوید: «ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل أحیا عندربهم یرزقون»
قرضهایم ادا کنید
اگر سپاه بعد از من برای من حقوقی تعیین کرد در وهله اول تمام قرضهایی را که داشتهام توسط برادرم که بسیار دوستش دارم و همواره دیدارش برایم پربرکت بوده است و از خدا آرزوی رسیدن به خواستش را دارم بپردازید و وقتی مطمئن شدید دیگر قرضی ندارم باقی حقوقم را در راه خدا خرج کنید و نیز (به وسیله آن) نیازهایتان را اگر داشتید رفع کنید.
داوطلبانه به جبهه آمدهام
این را بدانید که من داوطلبانه به جبهه آمدهام و به سپاه ایراد نگیرید که چرا با پای ناقص مرا به جبهه فرستاده است.
به حسین علم الهدی بگویید برایم از خدا طلب مغفرت کند
از دولت در مقابل خون من انتظاری نداشته باشید زیر امثال من در این مملکت به بحمدالله زیاد است و ما انشاالله اجرمان را از خدا خواهیم گرفت و شما نیز به حسین علم الهدی بگویید برایم از خدا طلب مغفرت کند مادرم و پدرم تو را به خدا خواهرانم را در راه خدا آزاد بگذارید.
انتهاي پيام/