از خواهران میخواهم که با حجاب خود، مشتی بر دهان یاوهگویان بزنید
به گزارش نوید شاهد آذربایجان شرقی، شهید حسن زاهدی یکم فروردین ۱۳۴۵ در روستای شیشوان از توابع شهرستان عجبشیر به دنیا آمد. پدرش محرمعلی و مادرش زهرا سلطان نام داشت. تا کلاس چهارم ابتدایی درس خواند. بهعنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت. بیست و دوم آبان ۱۳۶۳ در سرچشمهٔ سقز بر اثر انفجار نارنجک به شهادت رسید. مزار وی در زادگاهش واقع است.

در متن وصیتنامه این شهید بزرگوار چنین آمده است:
بسم الله الرحمن الرحیم
«پرواز را به خاطر بسپار، پرنده رفتنی است.»
سلام خانواده گرامی،
نمیدانم از کجا شروع کنم… نمیدانم اسم این نوشته را “نامه” بگذارم یا “وصیتنامه”، ولی بهتر است دومی را انتخاب نمایم.
پدر عزیز و مادر گرامی!
از اینکه برای بزرگ کردن من رنجهای زیادی را متحمل شدید و زحمات فراوانی کشیدید تا مرا به اینجا رساندید، بسیار تشکر مینمایم. اما زحمت شما با تشکر من ادا نمیشود؛ ولی چه میتوان کرد؟ در اینجا برای تشکر بسنده کرده، تنها میگویم: پدر عزیز و مادر گرامیام !
من در نهایت از میان شما خواهم رفت؛ حالا چه زود، چه دیر… اما برایم الهام شده است که چند روزی بیشتر یا مدتی در خدمت شما و در خدمت رزمندگان نخواهم بود. اگر خداوند با من بود و ــ بهتر بگویم ــ شهید شدم، از شما طلب مغفرت مینمایم.
اکنون جبههی اسلام به ما جوانان نیاز دارد و ما باید با خون خود، درخت تنومند اسلام را آبیاری کنیم.
و شما خواهران و برادران عزیز!
شاید من برادر خوبی برای شما نبودم، ولی میتوانم رزمندهی خوبی باشم. حالا از شما حلالیت طلبیده و میخواهم از شما درخواست نمایم: راه امام و خط امام را هرگز فراموش نکنید. و از خواهران میخواهم که با حجاب خود، مشتی بر دهان یاوهگویان بزنید؛ و از برادران درخواست دارم که همیشه پشتیبان ولایت فقیه باشید و یاری کنید رزمندگان را، باشد که بهای آن ریختن خونشان باشد.
و در آخر از شما میخواهم که اگر خواستید برای من گریه کنید، به یاد کربلا و شهیدان آن گریه کنید؛ چراکه حرمله تیرکمان را بر گلوی ششماههی علیاصغر بابالحوائج نشانه رفت و آن رزمندهی نونهال را شهید کرد.
به یاد حسین(ع) و ابوالفضل(ع) گریه کنید، چراکه مردم کوفه آنان را تنها گذاشتند.
فرزندتان: حسن زاهدی
انتهای پیام/