کد خبر : ۶۰۴۴۰۸
۱۳:۳۹

۱۴۰۴/۰۸/۱۸

وصیت یک قهرمان: بعد از من بلند گریه نکنید

شهید «محمد علی دانیال» در وصیت نامه خود از پدر و مادرش خواست هیچ وقت با صدای بلند گریه نکنند و همچون حضرت زینب (س) که داغ ۷۲ تن در دل داشت صبور باشند.


به گزارش نوید شاهد بوشهر؛ شهید  محمدعلی دانیال یکم آبان ۱۳۴۳ در خانواده‌ای متدین و مذهبی در محله قلعه کهنه جم از توابع استان بوشهر دیده به دنیا آمد. پس از گذراندن دوران طفولیت جهت فراگیری قرآن راهی مکتب خانه‌های سنتی آن زمان شد. در سن ۷ سالگی وارد مدرسه شد و پس از گذراندن موفقیت آمیز دوران ابتدایی به مدرسه راهنمایی فاضل جمی راه یافت و تا سال دوم شغول به تحصیل شد.

شهیدی که از پدر و مادرش خواست بعد از من هیچ وقت بلند گریه نکنید

شهید دانیال ضمن اینکه به تحصیل خود ادامه می‌داد در مغازه کوچکی که پدر مهربان و دلسوزش جهت مخارج روزمره خانواده راه انداخته بود مشغول فعالیت اقتصادی شد و پس از مدتی این امر باعث شد که وی از ادامه تحصیل منصرف شود.

شهید همزمان با شروع جنگ تحمیلی به دلیل اینکه جوانی مکتبی و پرشور و انقلابی بود مغازه کوچک خود را به یک پایگاه مقاومت تبدیل کرده بود و ضمن کار روزانه در محل کسب جوانان هم عقیده خود را برای رفتن به جبهه تشویق می‌کرد. ایشان به خاطر دفاع از حکومت اسلامی با الگوپذیری از امام حسین (ع) که بسیار شیفته او بود کسب و کار را رها کرد و راهی جبهه‌های نور علیه ظلمت شد. پس از یک ماه نبرد با بعثیون برای دیدار با خانواده خود به منطقه جم بازگشت.

با اینکه یک هفته مرخصی داشت اما بیشتر از چهار روز در منطقه توقف نکرد و مجددا به جبهه عزیمت نمود. این بار پس از چهل روز جنگ و ستیز با مزدوران بعثی در عملیات (محرم) و در جبهه‌های عین خوش در نوزدهم آبان ۶۱ به آرزوی دیرینه خود دست یافت و به دیدار معشوق شتافت.

آرامگاه مطهر این شهید بزرگوار در گلزار شهدای جم واقع شده و زیارتگاه عاشقان و عارفان می‌باشد.

بخشی از وصیت نامه شهید را با هم بخوانیم:

مردم شهید پرور ایران شما می‌دانید که در زمان حکومت پهلوی زیر یوغ استعمارگران و جهان خواران بودید. شما‌ها انقلاب کردید، جان دادید تا اینکه درخت تنومند اسلام سبز بماند. امیدوارم که بیشتر بتوانید برای اسلام و قرآن و امام عزیز خدمت کنید. مردم مسلمان ایران مبادا خدای ناکرده روزی بیاید که امام ندای "هل من ناصر ینصرونی" را سر دهد و ما بی‌تفاوت باشیم. مبادا از پیر جماران امید مستضعفان جهان و پاره‌ی تن پیامبر (ص) فاصله بگیرید. خوشا به حال کسانی که جان ناقابلشان را فدای قرآن و امام عزیزشان کردند.

پدر و مادر عزیزم؛ وظیفه من بود که به شما‌ها خدمت کنم ولی بیشتر از این صلاح خدا نبود. پدر و مادر عزیزم؛ شما برای من گریه نکنید. من برای رضای خدا و امام زمان و امام امت جان ناقابلم را فدای آنها کردم شما بعد از من هیچ وقت بلند گریه نکنید، چون حضرت زینب (س) که داغ ۷۲ تن در دل داشت و زیاد گریه نکرد در گوشه‌ای پنهانی می‌نشست و آهسته گریه می‌کرد. ما هم پیش امام حسین (ع) می‌رویم.

جان شما و جان امام عزیزمان! جان شما و جان قرآن، جان شما و جان اسلام، جان شما و جان امام عزیزمان. مرا پهلوی آرامگاه شهید حسین رهبر دفن کنید و شب‌های جمعه و چهارشنبه فراموشم نکنید.

 

انتهای پیام/


گزارش خطا

ارسال نظر
طراحی و تولید: ایران سامانه