نگذارید ضد انقلابیون از گریه شما سوء استفاده کنند
به گزارش نوید شاهد بوشهر؛ شهید «حسین صافی» خردسالترین شهید استان بوشهر در دوازده سالگی به آرزویش که شهادت در راه اسلام بود، رسید.
شهید حسین صافی پنجم تیرماه 1348 در خانوادهای فقیر، تهیدست، مذهبی و صاحب کمال و فضل و ادب در روستای درهبان از توابع بخش ریز در شهرستان جم دنیا آمد.
پدرش دارای کمال معرفت و به لباس علم و تقوی مزین بوده و از اساتید بنام قرآن بوده و مردم روستا از سالهای دور برای تعلیم و فراگیری قرآن از محضرش استفاده میکردهاند.
شهید صافی در هشت سالگی قرآن را به طور کامل تلاوت کرد.شهید صافی از همان دوران کودکی در نزد خانواده مذهبی، تعلیمات دینی و اسلامی را فرا گرفت و در سن هشت سالگی قرآن را به طور کامل و صحیح تلاوت میکرد؛ وی از دوران کودکی صاحب اخلاق اسلامی و مذهبی و رفتاری شایسته و پسندیده بود و همین خصوصیات شهید باعث شده بود که نظر تمام مردم را به سوی خود جلب کند.

ایشان در سن هشت سالگی بر اثر ذوق و علاقه سرشاری که نسبت به فراگیری علم داشت پدرش در سال ۱۳۵۵ او را به دبستان دانش روستای درهبان که بعد از شهادت ایشان به نام دبستان شهید صافی نامگذاری شد ثبتنام کرد؛ در مدرسه از لحاظ اخلاق و رفتار مورد تحسین اولیاء و مربیان بود و برای دانشآموزان الگو و سرمشق بوده و در زمینههای درسی یکی از پرتلاشترین دانشآموزان بودند.
همواره علیه رژیم طاغوت راهپیمایی میکرد
با آغاز تظاهراتها علیه نظام شاهنشاهی، حسین نیز به همراه پدر و پسر عمههایش یعنی شهیدان شیخ حسین و شیخ حسن شهابی که از ظلمستیزان و پیشگامان بیداری مردم شهرستان جم بودند و هنوز طنین صدا و کلام آنان بر منبرها، مجالس و محافل به گوش میرسد در تظاهراتها شرکت میکردند و همیشه در مساجد حاضر بودند.
با پیروزی انقلاب اسلامی ایران به رهبری بتشکن دوران و ابراهیم زمان حضرت امام خمینی (ره) شهید صافی در بسیج ثبت نام کرد؛ او شبها را به نگهبانی در بسیج مشغول بودند و روزها به درس و مدرسه میگذراندند و در ایام تعطیلات مدرسه روزها را برای امرار معاش به کارگری مشغول بودند.
در دوازده سالگی به آرزویش که شهادت بود رسید
ایشان به شهادت علاقه وافری داشتند و از آنجا که نوجوانی با جرأت و نترس بود برای رفتن به جبهه داوطلب شد و با گروهی از برادران و دوستانش راهی جبهههای حق علیه باطل شدند؛ برای ایشان زندگی کردن بر روی کره خاکی معنا و مفهومی نداشت و همیشه جمله «کونو لظالم خصما و للمظلوم عونا» بر زبان داشت؛ وی با اعزام به جبهه در عملیات حصر آبادان شرکت کرد و با پیروزی برگشت و باز هم نتوانست دور از جبهه زندگی کند و دلبستگی خاصی بین او و جبهه بود؛ در نگاه پر نفوذش هزار راز و رمز نهفته و به افق دور دست همیشه نگاهش مجسم بود؛ برای دومین مرحله عازم جبهههای نبر شد و سر انجام به آنچه فکر میکرد و آرزویش بود و با گلوی بریده شده (بر اثر ترکش خمپاره) سرافرازانه در هفتم آذر ۱۳۶۰ و در سن دوازده سالگی در جبهه بستان و در عملیات طریقالقدس به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
قسمتی از متن وصیت نامه شهید صافی با هم بخوانیم:
نگذارید فرزند پیامبر (ص) غریب و تنها واقع شودبعد از ۱۴۰۰ سال یکبار دیگر ندای حق از مشرق زمین از حلقوم فرزندی از فرزندان پاک پیامبر و از سلاله مطهر حضرت زهرا (س) در جهان طنینانداز شد.
برادران و خواهران عزیزم اینک من و شما در پیشگاه خداوند مورد آزمایش قرار گرفتهایم؛ نگذارید یک بار دیگر فرزند پیامبر (ص) غریب و تنها واقع شود.
برادران و خواهران عزیزم من به عنوان سربازی کوچک بر خود واجب میدانم به فرمان امام عزیزم به جبهههای حق علیه باطل بشتابم و تا آخرین قطره خون بر علیه متجاوزین به میهن اسلامی مبارزه کنم و شما نیز این فرمان را لبیک بگوئید و راه شهادت را ادامه بدهید تا فردای قیامت در پیشگاه خداوند و شهدا سرافکنده نباشید.
نگذارید ضد انقلاب از گریه شما سوء استفاده کنند
اما پدر و مادر عزیزم اگر من شربت شیرین شهادت را نوشیدم مرا حلال کنید و نگذارید ضد انقلاب از این گریه شما سوء استفاده کنند، بلکه شاکر به درگاه خداوند باشید که این قربانی کوچک را از شما پذیرفت و سلام مرا به همکلاسیهایم برسانید و بگوئید حسین نگذاشت امامش تنها بماند و شما نیز نگذارید امام عزیزمان تنها بماند، او را یاری کنید و به جبهه بروید و بر علیه مزدوران مبارزه کنید و اگر شهید شدید که همیشه زنده میمانید و اگر شهید نشدید به درس و مشقتان برسید؛ چون اسلام به فراگیری علم و دانش تأکید کرده است و پیام شهدا را به نسلهای آینده منتقل کنید و نگذارید شرق و غرب در زمینههای علمی و فرهنگی از شما جلو بیفتند.
خواهرانم حضرت زینب (س) را الگوی خود قرار دهند
به خواهران عزیزم سفارش میکنم که حضرت زینب (س) را الگو و سرمشق خود قرار دهند و حجاب اسلامی را رعایت کنند که سعادت دنیاو آخرت در گرو همین اعمال است و به برادرانم توصیه میکنم که به پدر و مادرم احترام و آنها را یاری کنند و راهم را ادامه دهند.ضمناً اگر شهید شدم پدر و مادرم مرا در جوار شهدا دفن کرده تا آنان مرا نیز شفاعت کنند.