شهید مهدی میرزایی صفیآبادی؛ از جلسات قرآن تا فرماندهی در خط مقدم
به گزارش نوید شاهد خراسان رضوی، شهید مهدی میرزایی صفیآبادی در ۱۹ شهریور ۱۳۴۱ در شهر مشهد چشم به جهان گشود. او در خانوادهای مذهبی و مؤمن رشد کرد و تا ششسالگی قرآن را نزد پدرش، محمدرسول میرزایی، فرا گرفت. به دلیل مخالفت پدر با تحصیل در مدارس دولتی، تحصیلات ابتدایی خود را در مدارس ملی از جمله سجادیه، کاظمیه و عابدزاده گذراند؛ مدارسی که تأکید بیشتری بر آموزشهای دینی داشتند. پس از پایان دوره ابتدایی، به کار در حرفه النگوسازی مشغول شد و اوقات فراغتش را نیز صرف جلسات مذهبی، کوهپیمایی، شنا و شرکت در محافل قرآنی میکرد.

شهید میرزایی علاقه بسیاری به مطالعه داشت و بیشتر به سراغ کتابهای مذهبی و داستانی میرفت. حضور در جلسات مذهبی، نقطه آغاز فعالیتهای فرهنگی و سیاسی او پیش از انقلاب بود؛ جایی که همراه دوستانش در همان محافل محلی به روشنگری و فعالیتهای اجتماعی میپرداخت.
با نزدیک شدن به روزهای پیروزی انقلاب اسلامی، تحولی درونی در او پدید آمد. شور و حرارتش در میان همسالان مثالزدنی بود؛ جوانی جستوجوگر، کنجکاو، فداکار و بیاعتنا به مادیات. او به بهانه فروش النگو در اطراف حرم امام رضا (ع)، اعلامیههای امام خمینی (ره) را پخش میکرد و شبها بر بام خانه فریاد «اللهاکبر» سر میداد.
پس از پیروزی انقلاب، در بخش مکانیکی و فنی جهاد سازندگی مشغول به کار شد و دوران خدمت سربازی خود را نیز همانجا گذراند. با آغاز جنگ تحمیلی و نیاز جبههها به نیروهای متخصص، راهی میدان نبرد شد. در ابتدا در زمینه مکانیکی فعالیت میکرد، اما پس از مدتی به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پیوست و به خط مقدم اعزام شد.
او درباره حضور در جبهه چنین باور داشت:
«وقتی به ملت و میهن ما تجاوز شده، وظیفه داریم از انقلاب و اسلام دفاع کنیم. امام فرمودهاند هرکس عذری ندارد باید برود؛ ما هم نمیتوانیم فرمان امام را نادیده بگیریم.»
شهید میرزایی در عرصه سیاسی نیز فعال بود. در جریان انتخابات بنیصدر، به روشنگری پرداخت و مردم را از ماهیت واقعی او آگاه میکرد. ولایتمدار بود و انقلاب را با تمام وجود پذیرفته بود. سخنانش بیشتر پیرامون ایمان، خدا و انقلاب بود و همیشه میگفت: «خدا را فراموش نکنید و انقلاب را یاری دهید.» بزرگترین آرزویش پیروزی اسلام و سربلندی رزمندگان بود.
از او جملهای به یادگار مانده است که نشان از روح بزرگش دارد:
«من دلم را دار خواهم زد.»
در ۴ اردیبهشت ۱۳۶۳، مصادف با بعثت پیامبر اکرم (ص)، با حمیده شریفی ازدواج کرد. ایمان، صداقت، پاکی و صفای درونیاش سبب شد تا همسرش پاسخ مثبت به این ازدواج دهد.
مهدی دومین شهید خانواده میرزایی بود؛ پیش از او، برادر کوچکترش رضا نیز به فیض شهادت نائل آمده بود.
او هشت بار در عملیاتهای مختلف مجروح شد و در نبردهایی، چون سوسنگرد، قلهاللهاکبر، نصر، طریقالقدس، چزابه، فتحالمبین، بیتالمقدس، رمضان، مسلمبنعقیل، والفجر ۱، ۳ و ۴ و خیبر حضوری فعال داشت. در طول خدمت خود به عنوان فرمانده گروه تخریب تیپ امام رضا (ع)، سپس گروه تخریب لشکر ۵ نصر و در نهایت فرمانده تیپ امام موسی کاظم (ع) ایفای نقش کرد.
تنها چند روز پس از ازدواج، برای انجام فریضه حج راهی مکه شد و پس از بازگشت، دگرگونی عمیقی در روح و اخلاقش پدید آمد. ده روز بعد، دوباره عازم جبهه شد و در ۲۹ مهر ۱۳۶۳، همزمان با شب شهادت امام سجاد (ع)، در منطقه عملیاتی میمک بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسید. پیکر مطهرش را در مشهد مقدس به خاک سپردند تا نامش در کنار شهیدان سربلند وطن جاودانه شود.