نوجوانی که با عشق به انقلاب شهید شد
به گزارش نوید شاهد هرمزگان، شهید «قنبر عسکری کوویی» یکم فروردین ۱۳۴۵، در روستای کووه از توابع شهرستان بندرعباس دیده به جهان گشود. پدرش علی (فوت ۱۳۵۷) کشاورزی میکرد و مادرش کنیز نام داشت. دانشآموز اول هنرستان بود. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. سیام مهر ماه ۱۳۶۲، در مریوان توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت گلوله خمپاره به شهادت رسید. پیکر او را در زادگاهش به خاک سپردند.

بسم ربّ الشهداء و الصدیقین
با سلام و درود بر منجی عالم بشریت، حضرت مهدی موعود (عج) و نایب برحقش، امام خمینی کبیر (ره) و با درود بر ارواح پاک و مطهر شهدای اسلام از بدر تا فجر و سلام بر رزمندگان دلاور و مردم حزبالله و همیشه در صحنه انقلاب اسلامی.
شهید در خانوادهای مذهبی، در سال ۱۳۴۵ در روستای کووه چشم به جهان گشود. دوران کودکی خود را در خانوادهای دیندار سپری کرد. در سال ۱۳۵۱ وارد دبستان ابتدایی در روستای سیاهو شد و با وجود سختی مسیر، علاقه و شوق زیادی به درس و تحصیل داشت؛ به طوریکه هر روز مسافت حدود ۱۴ کیلومتر رفت و برگشت از خانه تا دبستان را با پای پیاده طی میکرد.
به علت مشکلات معیشتی خانواده، در روزهای تعطیل همراه پدر به کار کشاورزی و دامداری میپرداخت. همیشه ساده پوش بود؛ حتی اگر لباسهایش وصلهدار بود، اما پاک و منزه از هرگونه آلودگی بود.
از سال چهارم ابتدایی فعالیتهای مذهبی خود را آغاز کرد و در سال ۱۳۵۷ که به سن راهنمایی رسید، به دلیل نبود مدرسه در روستا، به بندرعباس رفت تا ادامه تحصیل دهد. تا سال اول هنرستان به درس خود ادامه داد و در کنار آن تا نیمههای شب در پایگاههای مقاومت با برادران بسیجی همکاری میکرد.
از همان دوران، عشق به جهاد در راه خدا و علاقه به انقلاب اسلامی و امام امت در وجودش شعلهور شد. به جبهه اعزام گردید و پس از مدتی خدمت در میدان نبرد، برای مدتی کوتاه به آغوش خانواده بازگشت، اما بار دیگر با شوقی وصف ناپذیر راهی جبهه شد.
او در عملیات والفجر ۳ که منجر به آزادسازی مهران از زیر آتش دشمن بعثی شد، شرکت کرد. با اینکه از این عملیات سالم بازگشت، اما در دل ناراحت و غمگین بود و همواره زیر لب این شعر را زمزمه میکرد:
آنان که رفتند، رسیدند به سوی معبود، ماندیم ما که غم خوریم ز سوگ معشوق
احساس میکرد رسالت خون شهدا بر دوش اوست، از اینرو بار دیگر به جبهه شتافت و در عملیات پیروزمندانه والفجر ۴ حضور یافت. در همانجا بود که به آرزوی دیرینهاش، یعنی شهادت در راه خدا، نائل آمد.
او همیشه میگفت: پایان مأموریت ما، پایان جنگ و مرگ صدام است.
