آخرین اخبار:
کد خبر : ۶۰۲۶۵۷
۱۱:۳۲

۱۴۰۴/۰۷/۲۶

نماز اول وقت و قرآن را تا آخرین لحظه پاس دارید

شهید «سید موسی حسینی» در وصیت‌نامه خود با زبانی سرشار از ایمان، خانواده و دوستانش را به صبر، اخلاص و پاسداری از نماز اول وقت و قرآن تا آخرین لحظه عمر فرا می‌خواند. در ادامه این وصیت نامه منتشر می‌شود.


به گزارش نوید شاهد ایلام، شهید «سید موسی حسینی» فرزند نورالدین سوم تیر سال ۱۳۴۱ در روستای هرمزآباد مهران چشم به جهان گشود. دوران ابتدایی تا سوم متوسطه را در زادگاهش سپری کرد. با آغاز نهضت مردمی انقلاب اسلامی، همراه دوستانش به پخش اعلامیه‌ها و فعالیت‌های انقلابی پرداخت. با شروع دفاع مقدس، در حالی که موفق به اخذ دیپلم شده بود، به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد و با عشقی عمیق به امام و میهن، عازم جبهه‌های نبرد شد. او در عملیات‌های متعدد حضور داشت و چندین بار نیز مجروح گردید. شهید حسینی ازدواج کرد و از خود یک فرزند به یادگار گذاشت. سرانجام در ۲۶ مهرماه ۱۳۶۳ بر اثر اصابت ترکش به ناحیه سر در منطقه عملیاتی میمک به شهادت رسید. پیکر مطهرش دو سال در منطقه ماند و سپس به میهن بازگشت و در جوار امامزاده علی صالح (ع) به خاک سپرده شد.

وصیت‌نامه و زندگی‌نامه شهید سید موسی حسینی

پس از حمد و ثنای پروردگار و با شکر و ارج نهادن به نعمت‌های بی‌شمار الهی که زبان و قلم از بیانشان قاصرند، نیرو‌های جان‌برکف اسلام (گردان خیبر) آماده و به خط شده‌اند تا توضیحات مسئول گردان را بشنوند. به همین علت، چند سطر کوتاه را به عنوان وصیت‌نامه خطاب به خانواده و دوستانم می‌نویسم.

به همسر مهربانم:
سلام بر تو، همسر خوب و فداکارم. از تو می‌خواهم در هنگام شهادتم صبور باشی و از شیون و زاری در میان مردم بپرهیزی، چرا که حساب پروردگار بسیار دقیق است و زندگی دنیا جز لحظه‌ای زودگذر نیست. همان‌گونه که دیده‌ای، گذشتگان و دوستانمان رفتند و بازنگشتند. پس بی‌تابی نکن و اگر در زندگی کوتاه مشترکمان، نتوانستم همسر خوبی باشم، مرا ببخش و از خدا برایم صبر و اجر بخواه.

به پدر و مادرم:
پدر و مادر عزیزم، من فرزند شایسته‌ای برای شما نبودم و نتوانستم گوشه‌ای از زحماتتان را جبران کنم. از شما می‌خواهم مرا حلال کنید و از خداوند برایم طلب مغفرت نمایید.

به دوستان و همرزمانم:‌

ای برادران سپاهی و بسیجی! امام را تنها نگذارید.‌ای کسانی که می‌گویید: کاش در زمان امام حسین (ع) بودیم و در رکابش به شهادت می‌رسیدیم؛ این حسین زمان، امام خمینی است و این سرزمین، کربلای ایران. مبادا وسوسه‌های دنیا شما را از این راه باز دارد.

پیوسته با نماز اول وقت، دعا و قرآن مأنوس باشید و تا آخرین لحظه از انقلاب اسلامی پاسداری کنید؛ چرا که حسرت بعدی سودی ندارد.

من با اراده و اصرار زیاد به جبهه آمدم؛ در حالی که تازه از مأموریت گیلان بازگشته بودم، عازم مأموریتی دیگر شدم تا دین کوچک خود را به انقلاب و جمهوری اسلامی ادا کنم. امیدوارم خداوند مهربان، قلم عفو بر خطاهایم بکشد و مرا در زمره توبه‌کنندگان قرار دهد. از دوستان و آشنایان می‌خواهم برایم فاتحه و خیرات بفرستند.

درباره فرزند آینده‌ام:

اگر خداوند به ما فرزندی عطا کرد و دختر بود، پیشنهاد می‌کنم نام او را رُقیه بگذارید و او را همانند دختر سه‌ساله امام حسین (ع) تربیت کنید تا مورد رضای خدا واقع شود. اگر پسر بود، نامش را عبدالله بگذارید و او را در مسیر ایثار و فداکاری پرورش دهید.

اگر پیکر من به دستتان رسید، در هر جا که صلاح می‌دانید دفنم کنید و قبرم را هم‌سطح زمین و ساده بسازید، چراکه من با سادگی انس داشتم و ساده زیستن را برگزیده بودم. باز هم تأکید می‌کنم: در مرگم بی‌تابی و شیون نکنید که راضی نیستم. همواره دعاگوی امام خمینی (ره) و یارانش باشید که آنان بر حق‌اند.

من آزادانه و آگاهانه این راه را انتخاب کردم و از همه می‌خواهم راه «الی‌الله» را ادامه دهند و سلاح خونین ما را از زمین نگذارند.

خدایا، خدایا، تا انقلاب مهدی (عج)، حتی کنار مهدی، خمینی را نگهدار.
رزمندگان اسلام را نصرت عطا فرما.
خدایا، مرا ببخش و قلم عفو بر گناهانم بکش. الهی آمین یا رب العالمین.

 

انتهای پیام/


گزارش خطا

ارسال نظر
تازه‌ها
طراحی و تولید: ایران سامانه