آخرین اخبار:
کد خبر : ۶۰۲۶۳۴
۱۰:۱۱

۱۴۰۴/۰۷/۲۶
وصیت نامه شهید «فتاح نظری»

مادرم! اگر پیکرم بازگشت، سجده شکر کن

شهید فتاح نظری در وصیت‌نامه‌اش از مادر خواست به جای گریه، سجده شکر به‌جا آورد و نوشت: «اگر جنازه‌ام به دستتان رسید، سجده شکر نمایید که فرزندتان، چون علی‌اکبر در بیابان سوزان جنوب بر زمین افتاد.»


مادرم! اگر پیکرم بازگشت، سجده شکر کن

 

به گزارش نوید شاهد کرمانشاه، شهید «فتاح نظری» چهارم مهرماه ۱۳۳۶، در شهرستان هرســین دیده به جهان گشود. پدرش بهرام و مادرش والیه نام داشت. تا چهارم متوسطه در رشته انســانی درس خواند. سال ۱۳۶۲ ازدواج کرد و صاحب یک پســر و یک دختر شد. از سوی ارتش در جبهه حضور یافت. نوزدهم بهمن ۱۳۶۴، در کوشک بر اثر تصادف تانک با خودرو و سوختگی به شهادت رسید. پیکر شهید والامقام در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد.

متن کامل وصیت‌نامه 
باسمه تعالی
با درود به امام امت و مردم شهید پرور ایران عزیز!
بارالها! از تو می‌خواهم که با کمک به این ملت غیور و مسلمان، انقلاب اسلامی ما را به رهبری نایب امام زمان پیر و مرادمان امام خمینی، فراتر از این کشور و ندای اسلام محمدی در سراسر منطقه را فراگیرد و نمونه‌ای از حکومت علی در این منطقه استقرار یابد.
خدایا! ما را در برقراری و پا بر جا شدن راه علی (ع) کمک کن؛ و افسوس که من بیشتر از یک جان در کالبد وجودم ندارم که بتوانم با ایثار و از خودگذشتگی، اسلام عزیز و رهبر یاری نمایم.
خدایا مرا ببخش اگر خدای نکرده حرفی بر علیه اسلام زده شده و یا قدمی بر علیه آن برداشته شده است، چرا که از جهل و نادانی گذشته است.
خدایا! مرا ببخش، اگر خدای ناکرده حرفی بر علیه اسلام و یا قدمی بر علیه آن برداشته‌ام چرا که از جهل و کوته بینی بوده است.
خدایا! پروردگارا! من به خود می‌بالم که سرباز امام زمان هستم و در سپاه اسلام خدمتگزارم.
بارالها! مرگ و شهادت من را در راه خودت قرار بده و نام مرا در شمار شهدای صدر اسلام ثبت بنما.
مادرم می‌دانم که غم از دست دادن فرزند برای مادر مشکل و دشوار است و هر چه هم من بگویم مادر فراموش کن، اما این امر برای مادر امکان پذیر نیست ولی مادر عزیزم! عمر دنیا کوتاه است و بالاخره آدمی یک روز به دنیا آمده و یک روز هم از دنیا می‌رود، پس هر چه بهتر که مرگ، شهادت انسان در راه الله باشد.
مادر عزیزم! از زحماتی که در مدت بیست و اندی از عمر، برای من کشیدی تشکر می‌کنم و از خدای تعالی می‌خواهم اجر و منزلت بهشت به شما عنایت فرماید.
برادران و خواهرانم! می‌دانم که محبت من در دل شما‌ها بسیار است و رنج و اندوه از دست رفتن من برایتان سنگین، ولی در راه الله و در راه به ثمر رسیدن حکومت اسلامی این امر بس ناچیز است.
برادران و خواهرانم! شما باید به درگاه خداوند شاکر باشید که این نعمت را به شما ارزانی داشته و شما را از این ثواب برخوردار گردانیده است. شما را به پروردگار سوگند می‌دهم که مرا فراموش نکنید.
مبادا خدای نکرده گریه کنید و اجر و منزلت خودتان را در برابر حضرت باری تعالی از میان ببرید. امیدوارم که شما برای این که منافقان را خوشحال نکنید از ناراحتی و گریه بپرهیزید و همیشه شاد و خندان باشند؛ و به خود ببالند که چنین برادر کوچکی داشتید که آگاهانه راه خود را انتخاب نمود.

دوستان و آشنایانم! امیدوارم که اگر چیزی از من دیده‌اید به بزرگی خودتان ببخشید. از تمام خانواده خود و دوستان و آشنایان می‌خواهم که به خاطر من هیچ وقت صورت خود را نخراشند و دست از این رسم دیرینه کشیده و گوش به احکام اسلام عزیز [فرا]دهند. نباید هیچ کس به خاطر من کار خیری را عقب بیندازد؛ یعنی کسی که می‌خواهد عروسی کند آن را به تأخیر اندازد، چون من یک روز به دنیا آمده‌ام و باید یک روز از این دنیا بروم و این حکمت الهی است، پس شما هم حکم الهی را عقب نیندازید، چون من به هیچ وجه راضی به چنین کاری نمی‌باشم و اگر می‌خواهید برای من احترام قایل شوید، نگذارید اسلحه من بر زمین بماند و آن را برگیرید و فقط از درگاه خداوند برای من طلب مغفرت نمایید.
باری همسرم! از این که چند مدتی بیشتر با هم زندگی نکردیم، امیدوارم مرا ببخشی در این مدت نتوانستم آنچه که باید و شاید برای شما لازم بود انجام دهم و همیشه در این فکر بودم که یک روز جواب این همه خوبی‌های تو را بدهم. این خواست خدا بود که من فرصت ننمودم این آرزو را محقق کنم. از تو می‌خواهم هم، چون کوه استوار باشی وامیدوارم که بعد از من هم همان طوری که با مادرم رفتار می‌کردی، همان گونه رفتار نمایی.
مادرم! من از شما و همسرم می‌خواهم که از فرزندم نگهداری کنید؛ چنان که تا زمانی که بزرگ می‌شود کمبود پدر را احساس نکند. او را طوری تربیت کنید که راه اسلام را در پیش گیرد و از هر نظر نگذارید که به او سخت بگذرد.
اگر جنازه من به دستتان رسید سجده‌ی شکر نمایید که جنازه‌ی فرزندتان هم، چون علی اکبر در بیابان سوزان جنوب بر زمین افتاد. از نظر مالی قیم من مادرم و ناظر آن خواهر بزرگترم می‌باشد.
زمانی که این وصیت نامه را می‌نویسم مشغول آماده شدن برای یک عملیات بسیار گسترده هستیم که به یاری ایزد منان راه گشای کربلای عزیز خواهد بود. در پایان از خانواده‌ی محترمم می‌خواهم و امیدوارم که هیچ وقت و هیچ کجا نگویند که ما شهید داده‌ایم.

انتهای پیام/


گزارش خطا

ارسال نظر
طراحی و تولید: ایران سامانه