آخرین اخبار:
کد خبر : ۶۰۲۴۵۹
۱۵:۵۲

۱۴۰۴/۰۸/۰۴
به مناسبت سالروز شهادتش

خاطرات شهید «محمود شیری» از زبان مادرش

در آغوش گرم مادری که فرزندش را تقدیم راه خدا کرد، سکوت‌ها سنگین‌تر از هر کلامی است. این‌ها بخش‌هایی از خاطرات ناگفته‌ی مادر شهید «محمود شیری» است، لحظاتی از زندگی پسرش که نامش با رشادت گره خورده است.


به گزارش نوید شاهد تهران بزرگ، شهید محمود شیری در دوم فروردین‌ماه ۱۳۴۱ در روستای «وفس» از توابع استان مرکزی (اراک) در خانواده‌ای متدین و محروم از امکانات مادی به دنیا آمد. پدرش «محمدحسین» و مادرش «حدیقه» نام داشتند.

شهید «محمود شیری» سرانجام در روز ۱۷ مهر ۱۳۶۱ درعملیات «مسلم بن عقیل» در منطقه سومار، بر اثر اصابت ترکش خمپاره به قلب، به فیض عظیم شهادت نائل آمد. پیکر پاک این شهید بزرگوار در بهشت زهرای تهران، قطعه ۲۶، آرام گرفته است. 

خاطرات شهید «محمود شیری» از زبان مادرش

 

خاطرات شهید محمود شیری از زبان مادرشان

شهید محمود شیری از همان دوران جوانی، شور و تعهدی عمیق نسبت به آرمان‌های انقلاب داشت. ایشان در تمامی صحنه‌های انقلاب حضوری فعال داشتند. به یاد می‌آورم که پس از واقعه دلخراش شهادت ۷۲ تن از یاران انقلاب، محمود با قلبی آکنده از اندوه، در صحنه حضور یافت و به امدادرسانی و کمک به مجروحین پرداخت؛ حضوری که نشان از شجاعت و نوع‌دوستی زودهنگام او داشت.

ایشان از شاگردان برجسته استاد کافی بودند. محمود همیشه برادر کوچکترش را با خود به جلسات درس می‌برد و با توجهی مثال‌زدنی، با یک ضبط صوت کوچک، صدای استاد را ضبط می‌کرد تا چراغ هدایت را برای همیشه در خانه داشته باشد. شور انقلابی او تنها به حضور در خیابان‌ها محدود نمی‌شد؛ او همگام با برادرش در راهپیمایی‌ها شرکت می‌کرد، اعلامیه‌های انقلابی را همیشه همراه داشت و در آماده‌سازی ابزارهای لازم برای دفاع از آرمان‌ها (مانند ساخت کوکتل مولوتف) نقشی فعال ایفا می‌نمود.

حتی در بحبوحه‌ی ناآرامی‌های دوران انقلاب، شجاعت او زبانزد بود. در جریان شلوغی‌های دانشگاه تهران، زمانی که گاردها به دنبال او بودند، محمود با یک حرکت غافلگیرکننده، از بلندی ساختمان دانشگاه خود را به پایین پرت کرد و به طرز معجزه‌آسایی بدون کوچکترین آسیبی، از دست تعقیب‌کنندگان گریخت.

لحظه‌ی وداع برای هر مادری دشوارترین است، اما محمود، پیش از عزیمت به جبهه، چند عکس یادگاری گرفت و آن‌ها را در کمد گذاشت. سفارشات متعددی به برادرش کرد و محکم‌ترین توصیه او این بود: «به مادرم برس.» و سپس راهی شد و نامش با شهادت گره خورد.

خاطرات شهید «محمود شیری» از زبان مادرش

خاطره خود شهید از زبان مادرش

در عملیات بیت‌المقدس بودیم و مشغول حفر سنگر. فرمانده به ما هشدار داد که به هیچ عنوان سر خود را از سنگر بیرون نیاوریم. اما در لحظه‌ی پر کردن و خاک ریختن روی سنگر، من بیرون بودم که ناگهان صدای شلیک کلاشینکف آمد و تیر به بازویم اصابت کرد. آنقدر محکم خورده بود که من بدون هیچ تأثیری (نشان از درد یا فرار)، یکباره نقش بر زمین شدم.

خاطرات شهید «محمود شیری» از زبان مادرش

 


گزارش خطا

ارسال نظر
طراحی و تولید: ایران سامانه