آخرین اخبار:
کد خبر : ۶۰۱۶۳۵
۱۲:۰۸

۱۴۰۴/۰۷/۱۸
گفت‌و‌گو با مادر شهید «محمد بجانی جهانی» از شهدای جنگ تحمیلی ۱۲ روزه:

نخبه‌ هوا فضا «شهادت» را برگزید/ روایتی مادرانه از سرباز غریب امام زمان(عج)

خانم ندا لاریجانی مادر مکرمه پاسدار شهید محمد بجانی جهانی روایت می‌کند: چه سعادتی بالاتر از اینکه فرزندی تربیت کنی که در دوران غیبت، قدم در راه سربازی امام زمان (عج) بگذارد. اوهمیشه می‌گفت: «مامان، امام زمان(عج) سرباز می‌خواهد»، خرسندم که امروز فرزندم به آرزوی دیرینه اش رسید.


دامنی که سرباز امام زمان پرورش داد/ روایت مادر «محمد» از شهادت نورانی پسر در «وعده صادق»

 نوید شاهد تهران بزرگ، در دل تاریخ پرفرازونشیب این سرزمین، از دل جنگ ها و حماسه ها، همیشه یک چیز ثابت مانده و آن دست‌های مادرانی است که بر فرق تاریخ، تاج فداکاری می گذارند. از دامن پاک این بانوان است که مردان، مرد می رویند و از شیرین ترین عاطفه هایشان، ایثارها می جوشد. در جنگ ۱۲ روزه ای که غاصبان صهیونیست بر مردم ما تحمیل کردند، باز هم این مادران ایران زمین بودند که غرورآمیزترین سربازان را به میدان فرستادند؛ سربازانی که نه فقط مدافع مرزهای جغرافیایی، که پاسداران حرمت امام زمانشان بودند. از دامن این مادران آهنین، فرزندانی برخاستند که جان را نثار کردند تا پرچم ایران بر بام میهن نورافشان باشد. اینک درمقابل یکی از همین مادران ایستاده ایم؛ مادری که افتخارش نه در قاب عکس پسرش، بلکه در صفحه درخشان تاریخ ثبت شده است. مادری که فرزند سربازش را به آغوش امام زمان(عج) سپرد و امروز، با نگاهی که از افق های دور خبر می دهد، روایتگر حماسه ی دیگری است...

دامنی که سرباز امام زمان پرورش داد/ روایت مادر «محمد» از شهادت نورانی پسر در «وعده صادق»

ندا لاریجانی مادر شهید «محمد جهانی» هستم. دو فرزند پسردارم و محمد، فرزند اولم بود، نخبه الکترونیک و ازنیرو‌های هوا فضای سپاه بود که در تجاوز و حمله رژیم صهیونیستی به کشورمان، صبح روز عید غدیر۲۴خرداد ۱۴۰۴، به شهادت رسید، پسرم یک جوان بی‌ادعا با آرزوی شهادت بود.

صفات اخلاقی و رفتار‌های پسندیده

محمد متولد ۱۷ خرداد ۱۳۷۹ ، فوق دیپلم رشته الکترونیک، ونخبه این رشته بود که با رتبه ۱۳۷وارد دانشگاه شد وهر ترم را با بالاترین رتبه می گذراند می کرد، ۲۵ سال داشت و از همان دوران کودکی، برخلاف بسیاری از بچه‌ها، بسیار آرام بود، و هرچه به سنین نوجوانی و جوانی نزدیک تر می‌شد مهربان تر، مودب تر و باحجب وحیاتر رفتار می کرد اما درکنار ذات آرامش شوخ طبع هم بود. پسرم با وجود سن کمش، بسیار زحمت‌کش، با پشتکار، بی‌ادعا و فوق‌العاده مهربان رفتار می کرد. 

تربیت در سایه نام شهدا

من از کودکی، بچه‌هایم را با نام و سیره شهدا آشنا کرده بودم. برایشان قصه می‌گفتم و کتابچه‌های کوچک زندگی‌نامه شهدا را به دستشان می‌دادم. محمد همیشه می‌گفت: «دوست دارم مثل شهید همت شهید بشوم.» از این خوشحالم که به جمع مادران شهدا پیوستم. برایم سخت است و قلبم می‌سوزد، اما از کودکی ارادت عجیبی به شهدا داشتم. خدا منت سر من گذاشت و من مادر شهید «محمد جهانی» شدم.

نیت اصلی‌اش از پاسدار شدن، شهادت بود

از همان بچگی مشخص بود که گویا قرار نیست در این دنیا بماند. خودش بارها به من و دوستانش می‌گفت: «من دنیایی نیستم، منتظرم جنگ بشه که بروم.» محمد واقعاً علاقمند به شهادت بود و چندین بار پیگیر این مسئله شد و نیت اصلی‌اش از پاسدار شدن، شهادت بود و همینطور شد. کمتر از دو سال از عضویتش در سپاه نگذشته بود که شب شهادتش، مصادف با ایام تولدش بود و آسمانی شد. 

 محمد بسیار درون‌گرا و کم‌حرف بود. از همان سنین نوجوانی و در ۱۴-۱۵ سالگی، وقتی پدرش قصد داشت به مدافعان حرم بپیوندد، به پدرش اصرار می‌کرد: «بابا، منم باید با خودت ببری.» یک بار هم دو ماه قبل از شهادتش با چشمانی که برق خاصی در آن بود به من گفت: مامان، این روزها مشغول کارهایی هستم که اگر بفهمی، خیلی خوشحال خواهی شد. گمان می‌کردم منظورش موفقیت در درس و زندگی است، غافل از اینکه او در واقع برای زیباترین و آسمانی‌ترین مقصدی که یک انسان می‌تواند آرزو کند، خودش را آماده می‌کرد. هرگز نفهمیدم که آن خوشحالی  که از آن حرف می‌زد، قرار است با عروج او و رسیدن به آرزوی دیرینه‌اش معنا پیدا کند.

دامنی که سرباز امام زمان پرورش داد/ روایت مادر «محمد» از شهادت نورانی پسر در «وعده صادق»

نخبه درحوزه الکترونیک

محمد درحوزه الکترونیک نخبه بود و در هوا فضای سپاه برای خنثی‌سازی سیستم‌های دشمن، بسیار از تخصصش استفاده کردند. همکارانش می‌گفتند دشمن به دنبال او بود، چون در طراحی عملیات بسیار قوی و باهوش بود. متأسفانه دشمن در کمین نخبگان ماست و ما بسیاری از آنان را از دست دادیم که یکی از آنها، پسرم بود.

 سرباز امام زمان

مادر شهید محمد جهانی با صدایی که آمیخته به غرور و دلتنگی بود گفت: وقتی به مسیری که پسرم پیمود فکر می‌کنم، قلبم سرشار از نور و آرامش می‌شود. چه سعادتی بالاتر از اینکه فرزندی تربیت کنی که در دوران غیبت، قدم در راه سربازی امام زمان (عج) بگذارد.اوهمیشه می‌گفت: «مامان، امام زمان سرباز می‌خواهد»، خرسندم که امروز فرزندی تربیت کردم که در راه امام زمان(عج) قدم گذاشت و به آرزوی دیرینه اش سربازی امام زمان (عج) رسید. 

امضای امام رضا (ع) پای آرزوی دیرینه

محمد ارادت بی‌حد و حصر به حضرت علی بن موسی الرضا (ع) داشت، دقیقا ۱۰ روز قبل از عروجش، مشهد بود، در آن خلوت حرم، نمی‌دانم چه نجوا‌هایی با امام رئوف خودش کرد، فکر می‌کنم آنجا، زیر گنبد طلا یا کنار ضریح نورانی، معامله‌ای آسمانی شکل گرفت. پسرم قلبش را پیشکش کرد و امضای شهادتش را از امام رضا (ع) گرفت. 

وداع در شب تولد

بی آنکه بدانیم آخرین دیدارمان در شب تولدش بود. آن شب، حال و هوای عجیبی داشت. خنده‌ها، حرف‌ها و حرکاتش بسیار خاص بود. ما فکر می‌کردیم ذاتش همین است، نمی‌دانستیم چه اتفاقی در کمین است. گویا او می‌دانست که به آن درجه رسیده است. متأسفانه به خاطر شلوغی مهمانی، نتوانستم بیشتر در کنارش باشم، بیشتر بغلش کنم و با او حرف بزنم. او بدون خداحافظی رفت و دیگر او را ندیدم. حسرت بغل کردنش روی دلم ماند.

دامنی که سرباز امام زمان پرورش داد/ روایت مادر «محمد» از شهادت نورانی پسر در «وعده صادق»

جمعه سیاه

 جمعه ۲۳ خرداد ۱۴۰۴که جنگ شروع شده بود، حوالی غروب، به من زنگ زد و گفت: «مامان، جامون امنه، وعده صادق شروع شده. ما حالمون خوبه و نگران من نباش.» خیالم راحت شد. اما در سحرگاه روز شنبه به ما خبر دادند که محمد به شهادت رسیده است.

شهادت لباس شایستگی او بود

 دلتنگی‌اش بسیار سخت و دردناک است، اما داریم تلاش می‌کنیم مقاوم باشیم. اما انگار خودش دست روی سینه‌ام می‌گذارد و مرا آرام می‌کند. اگر غیر ازشهادت برای پسرم اتفاقی می‌افتاد، نمی‌توانستم تحمل کنم. اینکه او به شهادت رسید، تحمل این داغ سنگین را برایم ممکن کرد.

مایه افتخار مادر

هنوز نبودش را باور ندارم. اما اینکه می‌دانم در دورانی که راه‌های انحرافی زیاد است، او این مسیر را انتخاب کرد، برایم بزرگترین افتخار است. یعنی یک جورایی، محمد مرا شرمنده خودش کرد. آنقدر عزت و سربلندی برایم به ارمغان آورد که همیشه این عزت را از او می‌خواستم، فقط فکر نمی‌کردم اینقدر زود محقق شود. از او ممنونم و دستانش را می‌بوسم. 

 

سخن پایانی مادر تا قیامت ما به این شهدا مدیونیم.

 

 


گزارش خطا

ارسال نظر
طراحی و تولید: ایران سامانه