وصیتنامه سردار شهید حاج علی نصرتی قدس: "مرا با شهدای گمنام محشور کنید"
به گزارش نوید شاهد البرز، سردار شهید حاج علی نصرتی قدس، متولد سوم فروردین ۱۳۳۳ در زنجان، دانشجوی سال سوم علوم سیاسی و از پرسنل نیروی هوایی بود. وی که متأهل و صاحب سه فرزند بود، به عنوان فرمانده طرح و عملیات در جبهههای جنگ حضوری فعال داشت. این سردار بسیجی در نهایت در چهارم فروردین ۱۳۶۶ طی عملیات کربلای ۵ در شلمچه با اصابت ترکش به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

در ادامه متن وصیت نامه سردار شهید حاج علی نصرتی قدس را بخوانید.
بسمه تعالی
اللهم اطهر قلبى من النفاق وعملى من الرياء ولسانى من الكذب وعينى من الخيانه فانك تعلم خائنه اعين وما تخفى الصدور يا رب هذا مقام العائذ بك من الدار.
پس از سلام بر مقدم صاحب الزمان حجه العج تعالى فرجه ونائب برحقش امام خمينى وبا درود وتحيت بر كليه شهداى اسلام از هابيل تا كربلاى ايران وبهشتى وبالاخره بر شهداى گمنام كه هويتشان نا شناخته ماند وهمانطوركه در زندگى غريب بودند در مردن نيز غريب ماندند. البته من نمى خواهم قلم فرسائى وموعظه نمايم اولا لايق اين كار نيستم ثانيا چنين جسارتى نمى بينم فقط نوشته را بعنوان يادگارى براى فرزندان خود باقى مى گذارم.
نخست از خداوند احد ميخواهم كه علاقه به شهادت را به من عنايت كنند تا با شناخت وعشق باين هدف مقدس نائل شوم وپس از آن اين فوز عظيم را نصيب مىنمايد چون من مى دانم كه نمى توانم جزء صالحين وصادقين باشم. تنها وسيله نجات وراه ميان بر شهادت است. نفس اماره ومحيط آلوده وعدم جو تربيت مناسب فطرت پاك را تيره كرد وبرآن غالب شد وچون رسيدن به درجه صلحا نياز به تزكيه وتهذيب تدريجى دارد. وتنها شهادت است كه يك شبه مى توان راه صد ساله را پيمود. از اين نظر امثال من بايد بداند چنين به لقاء الله برسند. ويك زيركى براى بدست آوردن بخشش خداوند كسب كنند شايد خداوند براى خاطر چنين تنبل زيرك رحم آورد. چه كنم حقيقتا من نتوانستم عاشق شوم. من جزء بردگان وگدايان هستم. براى طمع بهشت وترس از جهنم ميخواهم به خدا برسم. والا جرأت اينكه من شناخت پيدا كنم ندارم چون آلوده ام؟ فطرت پاكم گم گشته نفس وهواى طغيانگر غالب گشته وچنان زبون گشته ام كه هيچ راهى به جز لطف خداوند ندارم. خدايا بر من عدالت راجارى مكن بلكه رحمتت را عنايت فرما. فقط تنها چيزى كه مى توانم براى دفاع بگويم اعتراف است. ولى همين كه ميتوان در به سر بردن عمرى آلوده خدارا يادكنم اين به جز الطاف خدا چيز ديگرى نيست. بالاخره اگر خداوند مرا ببخشد وروح شهادت طلبى نصيبم نمايد وسپس لياقت شهادت را يافتم خواهش مسكنم براى من به هيچ وجه عكس وپوستر واعلاميه وديگر مخارج از ارگانها ونهادها تقاضا نكنيد وباعث اتلاف وقت نشويد. و سر قبر من كسى به صورت انحصارى مراسم انجام ندهد. اگر براى دفن من به قبرستان آمديد از قرائت فاتحه تا گريه براى كل شهدا انجام شود. مبادا جرأت كنيد در مقابل شهدا عملى بر نشانه انحصار طلبى به اين فكر باشيد كه فقط شما شهيد داده ايد. اگر مرا دوست داريد وميخواهيد روح من آزاد باشد وبراى اين عمل شما خدا مرا باشهداى گمنام محشور كند بگذاريد حد اقل خدا به من رحمت آورد وبه هيچ وجه توجه وكمكى به هر عنوان براى هر مسئله تقبل ننمائيد. از شما ميخواهم در مراسم من افراد ضد انقلاب وضد ولايت فقيه وملحد را شركت ندهيد ولطفا فقط در صورت امكان آرم سپاه را برروى سنگ قبرم حك كنيد.
واينك از پدر ومادرم ميخواهم كه مرا ببخشند. اى پدر ومادر عزيزمن هرگز در طول عمرم يك ذره از زحمات شما را جبران نكرده ام وهميشه مزاحم واسباب زحمت بوده ام وشما بوديد كه مرا پرورش داديد ولى براى خاطر رضاى خدا مرا ببخشيد تا خداوند مرا وارد بهشت كند. وتواى مادر عزيز مرا حلال كن ... وشما خواهران عزيزم وبرادر ارجمند جسارتها وحق ناشناسيهاى مرا ببخشيد ومرا دعا كنيد كه جگونه ميتوان براى خاطر 50 سال زندگى آلوده وطمع انگيز با بهشت جاويد معامله كرد.
و به خواهران كوچكم بگویيد اسلام را رها نكند ودر اين سنين به دنبال تقوا وتهذيب نفس بروند واز خواهر بزرگم كه مادر ثانى من بود سپاسگزارم وحلاليت ميطلبم واز برادر بزرگم كه از من زحمات فراوانى متحمل شده عذر ميخواهم ودر اين مكان مقدس وروحانى براسم ثابت شده كه واقعا تكيه گاه خانوادگى برادر است وحقيقتا برادر خوبى براى من برده است.
از كليه اقوام وفاميلهاى سببى ونسبى ونزديك ودور ودوستان وهمسايگان وهمكاران بالاخص دوستان نزديكم اصغر ومصطفى ومونس ويار دوران ديرينه ام غلام طلب بخشش وحلاليت ميخواهم وبر من منت گذاريد مرا ببخشيد وبراى خاطر بخشش خدا نسبت به شما مرا ببخشد.
واما همسرم، تو براى من همسر ومونس صادق وپاكى بودى، من شايد لياقت تو را نداشتم. از خداوند ميخواهم كه انشا ا.. اگر بهشت را نصيبم كرد بقيه زندگيمان را در تولد جديد ادامه بدهيم وترا مونس ابدى من بنمايد. بچهها رابه تو مى سپارم وبا تجربه اى كه دارى وبا هدف مقدست آنها را پرورش بدهيد مرا حلال كن.
و به دخترم بگو حتما رشته پزشكى را تحصيل كند تا اين واجب كفائى از مملكت بالاخص در نوسان بر طرف شود وهمچنين شغل مقدس پزشكى از دست تروريستهاى اقتصادى علمى قرن بيستم خارج شده وبدست افراد ايثار گرافتد تا عمرش را در روستاها در كنار فرزندان فقير وآفتاب سوخته وسرمازده بى بهداشت صرف نمايد. ودستگاه آزمايشگاهى مرا به اوهديه كن كه حتما يك مجتهده پزشك با تقوا بشود.
و به پسرم بگو درس بخواند واگر مايل بود درس علميه را ادامه دهد چون درس انسان سازى وتهذيب نفس است تا جاى شاگردان وريزه خوارانى چون شهيد بهشتى ومطهرى گردد.
و تا در اثر اعمال وايثار شما فرزندان خداوند از گناهان بسيار بگذرد ومرا بيامرزد. خداوند عاقبت همه وشماها را به خير نمايد.
على نصرتى
18 بهمن ماه 1361