شعر | روایتی که تکرار شد

به گزارش نوید شاهد هرمزگان؛ به مناسبت هفته دفاع مقدس، «عبدالله سالاری» شاعر و جانباز هرمزگانی دوران دفاع مقدس، با سرودن شعری حماسی، یاد شهیدان را گرامی داشت و این اثر را به جامعه معظم شاهد و ایثارگر تقدیم کرد.
این جانباز هرمزگانی در گفتوگویی با خبرنگار نوید شاهد هرمزگان، با اشاره به نقش خون شهدا در عزت و اقتدار امروز کشور اظهار داشت: اگر نظام مقدس جمهوری اسلامی تا امروز در برابر جهان خواران سر خم نکرده، ثمره خونهایی است که در هشت سال دفاع مقدس، نوجوانان و جوانان بسیجی و فرزندان این مرز و بوم، سپر آماج گلولههای آتشین صدامیان به سرکردگی آمریکای جنایتکار شدند و خون پاکشان در جبهههای جنوب و غرب کشور به زمین ریخت. ما شاهد صبوری پدران و مادرانی بودهایم که از فراق عزیزانشان چون شمع ذره ذره آب شدند تا جایی که دنیا را وداع گفتند. به همین سبب، من شرح حال همرزمان خود را از سوز دل با قافیههای شعر بیان کرده و آن را تقدیم خانوادههای معظم شهدا و جامعه شاهد و ایثارگر میکنم.
این جانباز سرافراز در پایان، سروده خود را با حال و هوایی معنوی و حماسی، به روح بلند شهدا و خانوادههای صبور آنان تقدیم کرد. شعر سروده شده توسط این جانباز و شاعر گرانقدر را در ادامه میخوانید:
جان نثار حسین شهیدم
دشمنم روبرو در ستیزم
من به عشق حسین بی قرارم
مرگ باعزت است افتخارم
گریه کمتر بکن بر مزارم
قبر شش گوشهاش وعده دارم
ما شهیدان در این ره بدادیم
ارمغانها در این ره نهادیم
ما که وا مانده از کاروانیم
راز بنهفته در سینه داریم
گریه کمتر بکن بر مزارم
قبر شش گوشاش وعده دارم
یا زیارت یا شهادت
نقش رو پیراهنم و بر تنم بود
نام سربند زهرا بر سرم بود
وعده گاه همه کربلا بود
داغ جان سوز هر یک چشیدیم
خاطرات از شهیدان شنیدیم
گریه کمتر بکن بر مزارم
قبر شش گوشهاش وعده دارم
عکس هر یک شهیدی شده نصب
کنج خانه در خیابان و مساجد
ناظر هستند بر احوال و شاهد
تاب آن را نداریم شهیدان
یک دمی زنده مانیم به دوران
بودهام شاهد جنگ و جبهه
پاره پاره بدنها به هر سان
گریه کمتر بکن بر مزارم
قبر شش گوشهاش وعده دارم
قاب هر یک شهیدی که بینم
من خجالت ز سیمای اویم
چون که دنیا ندارد وفایی
شوق دیدارشان آرزویم
یا رب آمین به حق شهیدان
درب احسان و فیض شهادت
نصرتی کن بُوَد آرزویم
گریه کمتر بکن بر مزارم
قبر شش گوشهاش وعده دارم
مادران شمع مجلس به هرجا
کنج خانه مساجد مزارها
مرحمی نیست زنیم تکیه آنجا
نام مادر چنان عطر گلها
درد هجران کشیدی تو مادر
در بغل گیری آن قد رعنا
گریه کمتر بکن بر مزارم
قبر شش گوشهاش وعده دارم
در بیابان فاو و شلمچه
جوی خون دیدم و جسم پرپر
نوجوان بودن و همچون قاسم
بر زبان نام زهرای اطهر
بر ملاقات و سیمای زیبا
رخصتی گر بُوَد روز محشر
گریه کمتر بکن بر مزارم
قبر شش گوشهاش وعده دارم
صوت شعر با صدای شاعر و جانباز سرافراز «عبدالله سالاری»:
شعر| خاطرات به یادگار مانده از جنگ:
روی هر تابلو که او را منتهی میشد به خط و روبرو با بعثیان
خوب و خوانا و درشت بنوشته بود
لبخند بزن اِی بسیج قهرمان
صوت شعر با صدای شاعر و جانباز سرافراز «عبدالله سالاری»:
