آخرین اخبار:
کد خبر : ۶۰۰۱۹۶
۰۸:۱۸

۱۴۰۴/۰۶/۲۵
گفت‌و‌گو با خانواده شهید «زاهد احمدی» از شهدای حمله رژیم صهیونیستی؛

مادر شهید: پسرم، آرامش خستگی هایش را در خدمت به من می‌جست

«نور پسند کلهری» مادر شهید با چشمانی پر از اشک، اما سرشار از غرور، از مهربانی‌های فرزندش یاد می‌کند و می‌گوید: «زاهد برای من فقط یک پسر نبود؛ هم برادرم بود و هم همه‌کس من. همیشه مراقبم بود، حتی وقتی خسته و درمانده از سرِ کار برمی‌گشت، اول به فکر من می‌افتاد. می‌گفت باید تو را به دکتر ببرم، مبادا حالَت بدتر شود. برای من هیچ‌وقت کوتاهی نکرد؛ مهربانی‌اش حد و مرز نداشت. انگار تمام وجودش برای دیگران بود. حالا هم راضیم به رضای خدا که چنین فرزندی نصیبم کرد؛ هرچند دلم برایش خیلی تنگ شده است.»


مادر شهید: پسرم، آرامش خستگی هایش را در خدمت به من می‌جست


به گزارش نوید شاهد کرمانشاه، شهید «زاهد احمدی» از جمله جوانانی بود که مسیر زندگی خود را در خدمت به مردم و میهن انتخاب کرد. او که در خانواده‌ای ساده و روستایی رشد یافت، با تلاش فراوان تحصیلاتش را تا دیپلم ادامه داد و سپس با عشق به انقلاب و میهن به صف پاسداران انقلاب اسلامی پیوست. مهربانی، تعهد، صداقت و دلسوزی از ویژگی‌های بارز او بود که نه‌تنها خانواده بلکه دوستان، همکاران و همسایگانش به آن اذعان داشتند.
سرانجام در مأموریتی در منطقه میانراهان بر اثر بمباران رژیم صهیونیستی به شهادت رسید و آرزوی دیرینه‌اش محقق شد. امروز، خانواده‌اش با غرور و اندوه از او یاد می‌کنند و روایتشان گواهی است بر زندگی سراسر ایمان و اخلاص این شهید گرانقدر؛ که در ادامه می‌خوانید:

مادر شهید: پسرم، آرامش خستگی هایش را در خدمت به من می‌جست

«علی احمدی»، پدرِ شهید می‌گوید: «وظیفه‌اش خدمت به جامعه و مردم بود و الحمدلله شهادت نصیبش شد. از بچگی همراه من بود و همیشه با من می‌آمد. وقتی استخدام شد، دوره دید و بعد سرِ کار رفت. همه از او راضی بودند، من، همسایه‌ها و همکارانش. وقتی خدمت می‌کرد، چیزی از محل مأموریتش نمی‌گفت. قبل از شهادت به خانه آمد و گفت: «می‌خواهم بروم؛ جایی مهمانم.» صبح به مأموریت در میانراهان رفته بود. او و همکارانش توی ساختمان بودند. فرزندم برای خواندن نماز طبقه بالا می‌رود؛ یکی از سرباز‌ها تعریف کرد که وقتی من آمدم پایین، دو دقیقه بعد بمباران شد؛ آنهایی که پایین بودند زخمی شدند یکی از همکارانش طبقه بالا می‌رود که می‌بیند زاهد شهید شده است. تا شب خبر نداشتیم؛ همسایه‌ها خبر را به ما دادند و برای شناسایی رفتیم. من فقط صورتش را دیدم. تا صبح که تشییع پیکرش بود. از همه ممنونم که کمک کردند؛ من راضی‌ام به رضای خدا فرزندم فدای اسلام و رهبری.

«نور پسند کلهری» مادر شهید می‌گوید: خوشحالم که پسرم راه درست را رفت و به کشورش خدمت کرد. خیلی مظلوم و مهربان بود. همیشه مراقب من بود؛ هر وقت خسته از سرکار برمی‌گشت، می‌گفت باید تو را به دکتر ببرم. او برای من هم برادر بود و هم پسر. وقتی خبر شهادتش را آوردند، انگار خوابیده بود؛ سرش را بوسیدم. با این‌که خیلی دلم تنگ شده، اما راضیم به رضای خدا و امیدوارم خانواده‌اش سالم باشند و همیشه مورد لطف خدا باشند.

مادر شهید: پسرم، آرامش خستگی هایش را در خدمت به من می‌جست

«طا‌ها احمدی» فرزند اول شهید می‌گوید:همیشه به پدرم افتخار می‌کردم؛ مثل رفیق و برادر. اختلاف سنی‌مان کم بود و من به او بسیار نزدیک بودم. با وجود خستگی از کار، همیشه با ما بازی می‌کرد و هیچ‌گاه با خشونت برخورد نمی‌کرد. وقتی خبر شهادتش را شنیدم، با یک شوک بزرگ مواجه شدم؛ هنوز هر خبری که به‌صورت ناگهانی می‌رسد، مرا می‌ترساند. قرار بود وقتی بزرگ شدم با هم همکار شویم، اما نشد. الآن انگیزه‌ام بیشتر شده که راه او را ادامه دهم نه فقط در کار بلکه در اخلاق و رفتار. ممکن است نتوانم مثل او باشم، اما تلاش می‌کنم هرچه در توان دارم انجام دهم.

مادر شهید: پسرم، آرامش خستگی هایش را در خدمت به من می‌جست
«ناهید احمدی» خواهر شهید می‌گوید: حاجی همیشه ما را آماده کرده بود. یک هفته قبل از شهادتش موج انفجار او را گرفته بود و دکتر مرخصی نوشته بود، اما او فقط یک روز ماند و همه را جمع کرد و برایمان حرف زد. می‌گفت آرزوی شهادت دارد و آماده است. او عاشق رهبر و امام حسین (ع) بود و اگر شهید نمی‌شد جای تعجب داشت؛ انسانی با ایمان و دوست‌داشتنی بود. وقتی خبر شهادتش را شنیدم، آرامش خاصی داشتم؛ چون خودش آماده بود. پدرم هم وقتی فهمید گفت: پسرم فدای آقا و امام حسین (ع). ما به او افتخار می‌کنیم و امیدواریم همیشه مشمول رحمت الهی باشد.
انتهای پیام/


گزارش خطا

ارسال نظر
تازه‌ها
طراحی و تولید: ایران سامانه