آخرین اخبار:
کد خبر : ۵۹۹۹۹۶
۱۲:۳۱

۱۴۰۴/۰۶/۲۲

وصیت‌نامه‌ای از خط مقدم: صدای آخرین نبرد شهید «محمد ولی وریرنار»

شهید «محمد ولی وریرنار» در وصیت نامه اش نوشته است: امشب یا فردا شب وارد رزم با کفار بعثی می‌شوم و شاید این آخرین لحظات زندگی‌ام باشد. با دلی آکنده از ایمان و دستانی خالی از گناه، این وصیت‌نامه را می‌نویسم تا راه را برای برادرانم روشن کنم؛ راهی که با تبعیت از ولایت فقیه و عشق به نماز و روزه، به سوی خداوند منتهی می‌شود. از مادرم می‌خواهم برای من نگریه نکند، بلکه برای حسین (ع) و عاشورا اشک بریزد، چون شهادت من تنها آغاز راهیست که خون می‌ریزد برای حق.


وصیت‌نامه‌ای از خط مقدم: صدای آخرین نبرد شهید «محمد ولی وریرنار»


به گزارش نوید شاهد کرمانشاه، شهید «محمد ولی وریرنار» ۳۰ اردیبهشت ۱۳۳۹ در روستای ده الیاس از توابع شهرستان همدان به دنیا آمد. پدرش علی و مادرش ربابه نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. ازدواج کرد. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت.۲۴ فروردین ۱۳۶۵ در ســومار توسط نیرو‌های عراقی بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. مزار شهید والا مقام در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.
وصیت نامه شهید 
به نام خداوند بخشنده مهربان
این وصیت نامه را در حالی مینویسم که امشب یا فردا شب وارد رزم با کفار بعثی عراق می‌شویم؛ با وجود این که چند بار در جبهه‌های حق علیه باطل بوده‌ام و در عملیات‌های دیگری شرکت کرده‌ام [تاکنون]حس نکرده‌ام لازم است وصیت نامه بنویسم ولی نمی‌دانم چرا [اکنون]حس می‌کنم اگر این وصیت نامه را ننویسم گناهی مرتکب شده‌ام. احساس می‌کنم خداوند بزرگ بر من منت خواهد گذاشت و شهادت را نصیبم خواهد کرد.
امیدوارم در حالی شربت شهادت را بنوشم که از گناهان آمرزیده شده و هنگامی که در درگاه خداوند متعال حاضر می‌شوم گناهی نداشته باشم؛ باشد که خداوند به لطف خود همه‌ی آنها را ببخشد. انشاء الله
وصیت من به برادرانم این است که تابع امر ولایت فقیه باشند و به نماز و روزه اهمیت فراوانی بدهند گوش به فرمان امام امت باشند و راه مرا ادامه دهند. به خواهرانم مهربانی نموده و به آنها نماز و واجبات الهی را بیاموزند و آنها را نسبت به اسلام دلسوز تربیت کنند. با مادرم مهربان باشند و او را آزار ندهند. 
وصیت نامه مرا بخوانید و به او بگویید شیرش را حلالم نماید مرا ببخشد و برای من گریه نکند، چون من لیاقت ندارم که کسی برایم گریه کند. برای حسین (ع) گریه کنید که آب را بر او ممنوع کردند و فرزندان و یاران او را به شهادت رساندند و سر از تن او جدا کردند و فرزندان و خانواده‌ی او را به اسارت بردند.
 پهلوی مادرش فاطمه را شکستند و خیمه هایش را آتش زدند دختر کوچک و مظلومش را کتک زدند و بدن پاره پاره‌ی او بی غسل و بی کفن به روی خاک گرم و سوزان کربلا رها کردند.

انتهای پیام/


گزارش خطا

ارسال نظر
تازه‌ها
طراحی و تولید: ایران سامانه