آخرین اخبار:
کد خبر : ۵۹۹۳۱۲
۱۱:۴۸

۱۴۰۴/۰۶/۱۱
ستاره‌ای که در شانزده‌سالگی به آسمان پیوست

روایت زندگی و شهادت نوجوانی از جلال‌آباد که ایمان و غیرتش او را به خط مقدم کشاند

شهید علی‌اکبر جهانی، در شانزده‌سالگی لباس رزم پوشید و به عنوان تک‌تیرانداز در عملیات والفجر ۳ حضور یافت؛ جوانی که با قلبی سرشار از عشق به خدا و ولایت، در مهران به شهادت رسید و نامش جاودانه شد.


به گزارش نوید شاهد خراسان رضوی، باد گرم تابستان، کوچه‌های خاکی جلال‌آباد را پر کرده بود. خانه‌ی کوچک و ساده‌ای در انتهای کوچه، آن روز حال و هوای دیگری داشت. بعد از چهارده سال انتظار، دعای پدر و مادر مستجاب شده بود؛ کودکی با چشمانی درخشان و آرامش عمیق در نگاه، پا به این دنیا گذاشت. نامش را علی‌اکبر گذاشتند؛ نامی که بعد‌ها با حماسه و ایثار گره خورد.

سال‌ها گذشت. علی‌اکبر در همان کوچه‌ها بزرگ شد؛ با بازی‌های کودکانه، با خنده‌های بی‌ریا و با دستانی که از همان کودکی به کار و کمک عادت داشت. معلم‌ها از هوش و ادبش می‌گفتند و همسایه‌ها از آرامش و متانتش.

وقتی به دبیرستان رسید، مسیرش به نیشابور افتاد. اما قلبش همیشه دنبال دانشی بود که فراتر از کتاب‌های درسی باشد. همین شد که راهی تهران شد تا در حوزه‌ی علمیه، درس دین و معرفت بیاموزد.

ستاره‌ای که در شانزده‌سالگی به آسمان پیوست

سال ۱۳۶۲، صدای توپ و خمپاره از مرز‌های غربی کشور می‌آمد و خبر از روز‌های سخت می‌داد. علی‌اکبر که تازه شانزده ساله شده بود، دیگر نمی‌توانست بی‌تفاوت بماند. لباس رزم پوشید، اسلحه به دست گرفت و به جبهه رفت؛ جایی که خاک و خون و دعا در هم آمیخته بود.

سه ماه در خط مقدم ماند؛ به عنوان تک‌تیرانداز، با چشمانی تیزبین و قلبی آرام، از خاک وطن پاسداری کرد. هفدهم مردادماه، در عملیات والفجر ۳، آفتاب هنوز کامل بالا نیامده بود که گلوله‌ای مسیر زندگی‌اش را به آسمان کشاند.

همرزمانش می‌گویند در لحظات آخر، با صدایی که از عمق جان برمی‌آمد، زمزمه می‌کرد: «گل در بر من، خمینی رهبر من… اذان الله اکبر من… کجاست علی‌اکبر من…»

پیکرش را به جلال‌آباد آوردند. روستا غرق در سکوت و اشک شد. مادرش، کنار مزار تازه، دست بر خاک گذاشت و گفت: «این همان گلی بود که خدا بعد از سال‌ها به ما داد… و حالا دوباره به خودش برگرداند.»


گزارش خطا

ارسال نظر
طراحی و تولید: ایران سامانه