آخرین اخبار:
کد خبر : ۵۹۸۹۹۴
۱۴:۳۴

۱۴۰۴/۰۶/۰۵
وصیت نامه شهید «علی اشرف کارخانه‌ای»

جبهه میعادگاه عاشقان است؛ تا آخرین نفس ثابت‌قدم می‌مانم

من «علی اشرف کارخانه‌ای»، با ایمان راسخ و عشق به راه خدا، انتخاب کردم که در این مسیر مقدس قدم بردارم و هرگز پشیمان نخواهم شد. از خانواده‌ام می‌خواهم نگران نباشند و از همه برادران و خواهران می‌خواهم که اسلحه‌ام را زمین نگذارند و راه شهیدان و امام حسین (ع) را ادامه دهند، چرا که ما از خداییم و به سوی او باز می‌گردیم.


جبهه میعادگاه عاشقان است؛ تا آخرین نفس ثابت‌قدم می‌مانم
به گزارش نوید شاهد کرمانشاه، شهید «علی اشرف کارخانه‌ای» یکم آذر ۱۳۴۱ در روستای کارخانه از توابع شهرستان کنگاور به دنیا آمد. پدرش محمدخان، کارگر بود و مادرش زینت نام داشت. تا پایان دوره متوسطه درس خواند و دیپلم گرفت. به عنوان سربازارتش در جبهه حضور یافت. ۲۳ اسفند ۱۳۶۴ درمیمک توسط نیرو‌های عراقی بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. مزار وی در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.
متن وصیت نامه شهید
به نام خداوند بخشنده مهربان
ما از خداییم و به سوی او باز خواهیم گشت
به نام الله پاسدار حرمت خون شهیدان و با درود و سلام بیکران بر یگانه منجی عالم بشریت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه و نایب بر حقش امام خمینی رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران و با درود به روان پاک شهیدان گلگون کفن انقلاب اسلامی که عزیزترین و با ارزش‌ترین دارایی‌های خود را بر کف اخلاص گذاشتند و برای معامله با خدای خود به تجارتی بزرگ دست زده‌اند قبل از هر چیز خدا را شکر می‌کنم که چنین لیاقت و شایستگی یعنی قرار گرفتن در خط الله و جهاد در راهش را نصیب من کرد. از خدا می‌خواهم در این راه مقدس ثابت قدم باشم.

از زمانی که به این دانشگاه بزرگ و این محیط مقدس یعنی تجلی گاه اسلام راستین و خانه شهیدان قدم گذاشته‌ام افق جدیدی به رویم گشوده شده است.

هنگامی که می‌دیدم از پیرمرد‌های کهن سال تا نوجوانان خردسال همه و همه در جبهه‌ها می‌جنگند و زمانی که به یاد عهد و میثاق‌هایی که با خدای خود بسته‌ام می‌افتم؛ هنگامی که به یاد برادران کوچک‌تر از خودم می‌افتادم که در جبهه می‌جنگند و عاشقانه جان به جانان تسلیم می‌کنند و در لحظه شهادت ندای یا مهدی یا زهرا و یا حسین سرمی دهند، بدنم به لرزه در می‌آمد؛ چرا که به وضوح می‌دیدم صحنه‌های صدر اسلام دوباره تکرار می‌شود. من همیشه آرزو می‌کردم‌ای کاش من هم در زمان امام حسین (ع) بودم و با یزید می‌جنگیدم.

همه این صحنه‌ها چنان آرامش مرا بهم زده بود که دیگر حتی یک لحظه هم نمی‌خواستم دور از جبهه بمانم، چون جبهه میعادگاه عاشقان شهادت و صحنه امتحان بزرگ الهی است. باید بگویم که تا به حال من هرگز بدین صورت شاد نبودم؛ زیرا فکر می‌کنم در این مسیری که قدم نهاده‌ام هیچ گاه پشیمان نخواهم شد.

پدر و مادر عزیزم از اینکه شما با بودن من در جبهه رضایت دارید آرامش خاطر دارم و این را بدانید که فرزندان امانت خدا نزد شما هستند و شما به وسیله رضایت خود این امانت را به خدا پس می‌دهید این را بدانید اگر من الان از میان شما رفته‌ام زیاد طول نمی‌کشد که دوباره همدیگر را خواهیم دید؛ بنابراین زیاد خود را ناراحت نکنید که انشاالله در قیامت پیامبر و ائمه هدی (ع) را با سربلندی و افتخار ملاقات خواهید کرد.

وصیتم به برادران و خواهران عزیزم این است که نگذارید اسلحه‌ام سرد و سنگرم خالی بماند بلکه ادامه دهنده راه حسین (ع) و شهیدان صدر اسلام تاکنون باشید. خواهرم و مادرم همانا سعی در تقرب الی الله به هر صورت و در هر زمان و هر مکان داشته باشید و دعا را فراموش نکنید که خداوند می‌فرماید: «أدعونی أستجب لکم.»‌ای کاش قلب آدمی به رشته تحریر در می‌آمد تا عشق و شورش به طور همگانی به وصف در آید؛‌ای کاش خداوند به ما چشم بصیرت عطا می‌کرد تا دیگر به شهید فی سبیل الله، مرده نگویم.

بار خدایا اگر با مرگ من دین تو یاری می‌شود مرگ را نزدیک کن؛ اگر با زنده ماندن من یاری می‌شود مرا برای دین خودت نگهدار؛ امروز که این راه را انتخاب کرده‌ام می‌دانم به کجا می‌روم و می‌دانم چرا هیچ سوال و شکی در من نیست و آگاهانه فریاد حسین زمان، خمینی را لبیک گفتم.

انتهای پیام/


گزارش خطا

ارسال نظر
طراحی و تولید: ایران سامانه