تنها بازمانده خانواده دانشمند شهید هستهای روایت کرد: خدمات علمی شهید منصور عسگری در مداوای بیماران صعب العلاج
به گزارش خبرنگار نوید شاهد؛ در خرداد ۱۴۰۳، با آغاز جنگ ۱۲ روزه اسرائیل علیه ایران، حملهای هوایی به شهرک شهید چمران صورت گرفت که طی آن خانواده شهید منصور عسکری، از چهرههای برجسته علمی کشور و دانشمند هستهای، هدف قرار گرفته و به شهادت رسیدند. این رویداد تلخ، یکی از خسارات انسانی بزرگ این جنگ کوتاه اما خونین بود. در شبی که منزل شهید مورد اصابت نیروهای رژیم صهیونیستی قرار گرفت معصومه یوسفی همسر شهید، مرضیه عسگری فرزند ایشان و زهرا زرگر نژاد نوه سه ساله شان در منزل به شهادت می رسند. فاطمه عسگری، دختر این خانواده، در مصاحبه ای اختصاصی از آن روزهای سخت، آرمانها و شخصیت اعضای خانواده اش میگوید در ادامه گفتگوی خبرنگار نوید شاهد با تنها بازمانده این خانواده را می خوانید.
لطفاً درباره شخصیت پدرتان بگویید. ایشان چه جایگاهی داشتند؟
پدرم انسانی بسیار متواضع و فروتن بود. هم شاعر بود و هم فیزیکدان، اما چیزی که بیش از همه در ایشان برجسته بود، تواضع و اخلاق والایش بود. به عقیده بسیاری، او فراتر از یک انسان معمولی بود. این تواضع در مادر و خواهرم هم کاملاً مشهود بود. خواهرم فوق تخصص نوزادان و عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران بود. با وجود جایگاه علمی بسیار بالا، تواضعش برای هر کسی که با او روبرو میشد، حیرتآور بود. پدرم هرگز نماز اول وقت را ترک نمیکرد و هر هفته روزهای سهشنبه و پنجشنبه را روزه میگرفت. همه آنها، یعنی پدر، مادر و خواهرم، آرزوی شهادت داشتند. پدرم هر وقت که یکی از دوستانش به شهادت میرسید، غبطه میخورد که چرا خودش هنوز به شهادت نرسیده است. خواهرم هم در دستنوشتههایش به آرزوی شهادت اشاره کرده بود و مادرم بارها به پسرم مهدی گفته بود که آرزویش شهادت است.
فعالیت علمی پدرتان در چه حوزهای بود؟
پدرم دانشمند هسته ای برجستهای بود و شخصیت علمی بالایی داشت. فعالیتهای هستهای اش کاملا صلحآمیز و برای پیشرفت کشور بود. پایاننامهاش درباره لباس محافظ پرتو بود و با پزشکان زیادی همکاری میکرد تا در درمان بیماریهای صعبالعلاج موثر باشد. او هیچوقت درباره جزییات کاری که انجام میداد، صحبت نمیکرد اما میدانستم که دغدغه اصلیاش نابودی رژیم صهیونیستی بود. او همیشه میگفت اگر دشمن فکر میکند با ترور دانشمندان میتواند ایران را از پا درآورد، سخت در اشتباه است. ما همان انسانهایی هستیم که آنها از ما میترسند.
نظر شما درباره مسئله فلسطین و ظلمهای وارد شده چیست؟
ما همیشه برای مردم مظلوم فلسطین و بهویژه غزه غصه میخوردیم. هر کاری از دستمان برمیآمد برای حمایت از مظلومان و مقابله با ظلم اسرائیل انجام دادیم و خواهیم داد. دیدگاه خانواده ما همیشه دفاع از حق و عدالت بود.
پدرتان در قبل و بعد از انقلاب چه نقشی داشتند؟
پدرم قبل از انقلاب جزو دانشجویان پیرو خط امام بود و بعد از انقلاب نیز با پرورش دانشجویان نخبه به کشور خدمت میکرد. من هرچه قدر بتوانم تلاش میکنم تا راه پدر، مادر و خواهر شهیدم را ادامه دهم.
درباره اهمیت انرژی هستهای چه توضیحی دارید؟
امروزه مسئله انرژی هستهای بسیار حیاتی است. کشوری که انرژی هستهای نداشته باشد، به دیگران وابسته خواهد شد. این انرژی برای بقا و استقلال کشورها ضروری است و پدرم سالها در این مسیر زحمت کشید. ما فقط برای استقلال کشورمان تلاش میکنیم و هیچ هدف دیگری نداریم، مگر اینکه پای ظلم و مظلوم وسط باشد. ما میخواهیم روی پای خودمان بایستیم و به هیچ کشوری وابسته نباشیم.
خاطرهای از پدرتان برایمان تعریف کنید.
پدرم بسیار فروتن بود و همیشه وقتی در خانه بود، به مادرم در کارهای خانه کمک میکرد و با نوهها بازی میکرد. گاهی تا وقتی که خوابش میبرد، روی میز کارش مینشست و مطالعه میکرد. من همیشه او را دوست داشتم و مخصوصاً پس از شهادت شهید فخریزاده حجم کاری ایشان بسیار بیشتر شده بود واین فقدان برایشان بسیار سختتر شد.
لطفاً درباره روز شهادت خانوادهتان برای ما بگویید. آن لحظات چگونه گذشت؟
آن روزها روزهای بسیار سخت و تلخی بودند که هیچوقت فراموش نمیکنم. زمانی که اسرائیل به صورت مستقیم و وحشیانه به ایران حمله کرد و جنگ ۱۲ روزهای را به راه انداخت. در یکی از حملات هوایی، خانواده ما که در شهرک شهید چمران زندگی میکردند، هدف قرار گرفتند. پدر، مادر، خواهر و فرزند خواهرم در این حمله به شهادت رسیدند.
تصویری از منزل شهید در بمباران رژیم صهیونیستی
لحظهای که خبر حمله به خانهمان رسید، همه چیز به هم ریخت. من در آن زمان خیلی شوکه شده بودم و هیچ چیز به نظر واقعی نمی آمد. صدای انفجار و شلیک ها را میشنیدم و قلبم میلرزید. خاطره آن روز در ذهنم مانند فیلمی تلخ نقش بسته است. خانواده ما نه فقط قربانی یک حمله هوایی، بلکه قربانی دشمنی بودند که میخواست با نابودی دانشمندان و خانوادههایشان، ایران را تضعیف کند.
از زهرا کوچولوی 3 ساله برایمان بگویید.
زهرای شیرین سه ساله ما، دختر شاد و پرجنب و جوشی بود که میخواست مثل مادرش پزشک بشه و میگفت میخوام دکتر بشم و نی نیهای مریض رو خوب کنم. زهرا بسیار باهوش و خوش سرزبون بود و هوش و حافظه بالایی داشت. هر شعر و قصه ای که براش خونده میشد به سرعت یاد میگرفت و بارها خودش میخوند.
چه احساسی نسبت به این از دست دادن دارید؟
فقدان خانواده برایم بسیار سخت است، اما وقتی فکر میکنم شهادت نهایت آرزو و راه آنها بود، کمی آرامش میگیرم. آنها با این آرمان زندگی کردند و من مصمم هستم تا راهشان را ادامه دهم. این مسیر شاید پر از دشواری باشد، اما من به عشق و ایمانشان دلگرم هستم.
حرف پایانی شما به مردم و جوانان چیست؟
میخواهم به همه مردم بگویم که باید قدر علم و دانش را بدانند و از کسانی که برای استقلال کشور تلاش میکنند، حمایت کنند. همچنین نباید اجازه دهند دشمنان ما با ترور و خشونت، ما را از راه درستمان منحرف کنند. ما باید همدل باشیم و به آرمانهای شهدا وفادار بمانیم. خانواده من هرگز از مقاومت و ایستادگی دست نکشیدند و من هم این راه را ادامه میدهم.
انتهای پیام/