آخرین اخبار:
کد خبر : ۵۹۶۵۸۱
۰۲:۳۶

۱۴۰۴/۰۵/۰۵

سالروز ترور شهید بهشتی‌نژاد و برادرزاده‌ سه ساله‌اش؛ روحانی انقلابی که به قافله شهدای هفتم تیر رسید

از حجره‌های درس و طلبگی تا منبر و میدان مبارزه، از اجرای قاطعانه عدالت در شیراز تا انتخاب شدن به نمایندگی مردم اصفهان و امامت جمعه این شهر شهیدپرور و انقلابی، تنها خدا را می‌دید و خدمت به خلق خدا را... پس چه سعادتی بالاتر از اینکه با زبان روزه، در صبح ۲۱ رمضان، روز شهادت جد غریبش، اول مظلوم عالَم، کنار فرزند خردسال برادرش، سید حمید سه ساله‌ی مظلوم، بدست شقی‌ترین و شرورترین جانیان عصر و منافقان جنایت پیشه، در خون بغلطد و به دیدار شهید محراب کوفه، علی عالی اعلا (ع) و امام شهیدان، حسین (ع) رهسپار شود؟ بهشتی نژاد، کمتر از یک ماه بعد به بهشتی پیوست و با یاران بهشتی‌صفت روح الله (ره)، خط جاودانگی را با خون نگاشت


پیوست به یاران بهشتی‌صفت خویش...

به گزارش خبرنگار نوید شاهد، سوم مرداد 60 مصادف با 21 رمضان بود. روز شهادت شهید بزرگ محراب و مولود کعبه و قرآن ناطق، علی (ع) که فرق شکافته‌اش، شق القمر خورشید وحی بود. در آن صبح پس از شب احیایی که برای مردم در مسجد برگزار کرده بود، ناگاه زنگِ در به صدا درآمد. در که باز شد، جانیان مسلح به درون خانه ریختند و با شقاوت و وحشیگری تمام، جنایتی باورنکردنی مرتکب شدند. حجت الاسلام والمسلمین «سیدحسن بهشتی نژاد» در کنار برادرزاده خردسال سه ساله‌اش سید حمید، هردو با رگبار گلوله تروریستهای منافق، در خون غلطیدند. به این ترتیب، نماینده مردم اصفهان در مجلس شورای اسلامی و خطیب پرشور سالهای مبارزه و انقلاب، کمتر از یک ماه پس از شهادت یاران شهیدش، بهشتی مظلوم و 72 یار عاشورایی او، در روز شهادت جد مظلوم و غریب خود، در نهایت غربت و مظلومیت، به آنان ملحق شد و راه بهشت رضوان و رضایت دوست گرفت و کربلایی شد. سید حسن، غرق در خون و با پیکری از هم دریده، سر بر دامن حسین (ع) نهاد و سید حمید سه ساله، به دیدار رقیه سه ساله و جگرگوشه ارباب بی کفن عاشقان در خرابه شام رفت و محراب مسجد کوفه، باز با خونی تازه رنگین گشت.    

 

چهار روحانی و دو شهید از یک خانواده!

 

حجت‌الاسلام والمسلمین سید حسن بهشتی‌نژاد در سال ۱۳۲۴ در یک خانواده روحانی در اصفهان به دنیا آمد. پدر او مرحوم حجت الاسلام سید مصطفی بهشتی‌نژاد (مدفون در تکیه سادات بهشتی در تخت فولاد) از اساتید حوزه علمیه اصفهان و در تقوا و زهد معروف و زبانزد خاص و عام  بود. او به همراه چهار برادر خود در محضر پدر خود مرحوم آیت‌الله سیدمصطفی بهشتی‌نژاد به یادگیری علوم دینی پرداختند و به کسوت روحانیت در آمدند، البته شهید سیدحسن تنها شهید این خانواده نیست و سیدمهدی نیز در جبهه‌های حق علیه باطل به افتخار شهادت، نائل آمد. سید حسن بهشتی نژاد پس از گذراندن دوره دبیرستان، به پیشنهاد پدر وارد علوم اسلامی و طلبگی شد. دروس ابتدایی و صرف را نزد پدر و بعضی از اساتید اصفهان خواند، سپس روانه قم شد. او در قم از محضر استادانی همچون حضرات آیات حسین نوری همدانی، محمد فاضل لنکرانی، یوسف صانعی و مرتضی حائری یزدی بهره ممتع و مفید برد و سطوح عالی حوزه را طی کرد. سخت‌کوشی و جدیت در تحصیل و تحقیق و اخلاق نیکو از خصوصیات روحی و اخلاقی این شهید بزرگوار بود.

 

مرد خطابه‌های پرشور و آتشین انقلابی در اصفهان

 

در جریانات سیاسی قبل از انقلاب نقش پررنگی داشت تا جایی که بعضی از سخنرانی‌های پر حرارتش در اصفهان در سال‌های ۵۶-۵۷ بر علیه رژیم پهلوی مؤثر بود. خطبه های پرشور او نقش زیادی در تهییج مردم داشت و بسیار کوبنده و افشاگرانه بود. بهشتی نژاد در جریانات سیاسی پیش از انقلاب نقش پررنگی داشت و سخنرانی‌های موثر او در سال‌های ۵۶ و ۵۷ هنوز در خاطر مردم شهر اصفهان هست؛ سخنرانی‌هایی که عمدتاً در محله تاریخی و اصیل «مسجد سید» اصفهان برگزار می‌شد و مردم این شهر را در تلاش برای سرنگونی رژیم پهلوی مصمم‌تر می‌کرد. از مهم‌ترین سخنرانی‌های وی می‌توان به سخنرانی هفتم محرم سال ۵۷ اشاره کرد که با صدای رسا گفت:‌ «ای مردم مسلمان! هیچ تمایلی به ظالم پیدا نکنید اگر به ظالم تمایل پیدا کردید، آتش شما را می‌گیرد. همیشه بازگو کردن گذشته برای آینده سازندگی دارد؛ یعنی در بعد‌هایی که ما در پیش داریم، باید به هوش باشیم و به گوش باشیم که نکند این عوامل گذشته تکرار شود و ما آنچنان در فشار قرار بگیریم که دیگر امکان رهایی نداشته باشیم.» سید محسن بهشتی‌نژاد برادر شهید درباره منش سیاسی و انقلابی برادر معتقد است: «او از ارادتمندان به امام خمینی (ره) و از جمله روحانیونی بود که در مسیر انقلاب اسلامی، تلاش‌های فراوانی کرد. همچنین در راستای قوت بخشی به خط اسلام ناب محمدی (ص)، جلوگیری از انحرافات جامعه و بصیرت دینی جوانان فعالیت‌های اثرگذار و جریان‌سازی داشت. ملاک برادرم فقط و فقط حرکت در مسیر رضای باری‌تعالی و عمل به وظایف شرعی بود و در مسیر خود حتی در برخی موارد که برخلاف میل باطنی‌اش بود راهی را انتخاب می‌کرد که اولویت و اهمیت داشت و بر اساس میلش تصمیم‌گیری نمی‌کرد.»

این مبارز و دلباخته راستین مکتب امام، پس از ایراد یک سخنرانی آتشین علیه رژیم منحوس ستمشاهی در بیت آیت الله خادمی، تحت تعقیب ساواک قرار گرفت و زندگی مخفیانه خود را شروع کرد.  

 پیوست به یاران بهشتی‌صفت خویش...

از ریاست دادگاههای انقلاب شیراز تا نمایندگی مردم اصفهان در مجلس

پس از پیروزی انقلاب اسلامی به تبلیغ و تدریس در نهادهای انقلابی همچون جهاد سازندگی و سپاه مشغول شد. او به پیشنهاد شهید مظلوم دکتر بهشتی به حوزه قضایی وارد شد و به ریاست دادگاه‌های انقلاب شیراز برگزیده شد. شیراز در آن زمان وضعیت بسیار نابسامانی داشت.  براساس تلاش های مجدانه و دلسوزانه شهید بهشتی نژاد در مدت 9 ماه خدمت، وضیعیت این شهر به لحاط امنیتی و قضایی، بسیار بهبود یافت. او به خاطر عملکرد دقیق و احتیاط فراوان، بار‌ها تحسین شد و مسئولان را تحت تاثیر خود قرار داد و از جمله، شهید محراب، آیت الله سید عبدالحسین دستغیب از ایشان در نماز جمعه تجلیل و قدردانی کرد. در این مدت قاطعانه در مقابل مظاهر فساد و نفاق ایستاد به طوری‌که حرکت قاطعانه او مورد توجه شدید مردم و شهید مرحوم آیت الله دکتر بهشتی واقع شد و بالاخره با اصرار بعضی از دوستان و سفارش شهید مظلوم دکتر بهشتی، کاندیدای نمایندگی مردم اصفهان شد و در نهایت از طرف مردم اصفهان به نمایندگی مجلس شورای اسلامی انتخاب گردید.

 

«امام جمعه اصفهان»؛ بر منبر افشاگری خط «نفاق» و «لیبرالیسم»

حجه الاسلام بهشتی نژاد همزمان با فعالیت در دادگاه شیراز، به عنوان امام جمعه موقت اصفهان نیز به انجام وظیفه پرداخت. او با کلام گیرای خود در خطبه‌های نماز جمعه و دیگر جلساتی که حضور داشت، تمام سعی و همت خود را در بیداری روح انقلابی و دینی مردم صرف می‌نمود. این روحانی شهید در عرصه تبلیغ و منبر و جهاد تبیین، به صورت جدی در مقابل خط‌های انحرافی فکری و سیاسی دو جریان «نفاق نقابدار» و «لیبرالیسم غربزده» می‌ایستاد و روشنگری می‌کرد. او یک سرباز پرشور و مخلص خط امام بود و در تبلیغ و تشریح راه و اهداف خط اصیل مکتبی و خط امام، با همه توان خود در صحنه بود و همین، کینه منافقین را از او برانگیخت و آنان را بفکر انتقام از این سردار خستگی ناپذیر جبهه انقلاب و حزب الله انداخت و نام او در لیست سیاه ترور رفت.

 

جای خالی نمایندگان شهید در کربلای سرچشمه را پر کرد

 

حجت الاسلام والمسلمین سیدحسن بهشتی نژاد، در انتخابات میاندوره ای، منتخب مردم اصفهان شده بود تا جای خالی نمایندگان شهید در کربلای سرچشمه و در عاشورای هفتم تیر 60 را بگیرد و در سنگر مجلس، خدمت خود را تداوم بخشد. اما خدا او را منتخب و نامزد پیروز مقام شهادت کرده بود و می‌خواست او را به جوار قرب خود بخواند و از این دنیا ببرد. این شد که بهشتی نژاد، پیش از آنکه جایگزین یاران بهشتی در مجلس اول شود، خود به دیدار آنان شتافت و به بهشتی صفتان انقلاب، ملحق شد. جنایت تکان دهنده عوامل منافقین در به شهادت رساندن فجیع این عالم مبارز و بصیر، عمق کینه و نفرت آنان را از روشنگری و بصیرت انقلابی او نشان داد که برای حذف و از میان برداشتن چنین بازوهای پرتوانی برای خط امام، هیچ حد و مرز و هیچ خط قرمزی در جنایت و خباثت ندارند.  

 

نمی‌خواستیم به بزرگ و کوچکشان رحم کنیم!

 و سرانجام، لحظه شهادت رسید. آنهم شهادتی با دهان روزه در صبح مرداد 60 و در لحظات روحانی 21 رمضان، روز شهادت امیر مومنان و مولای متقیان، علی (ع) با پیکری غرق به خون و کنار برادرزاده‌ای دوسال و نیمه و در منتهای مظلومیت... به گفته فرزند شهید، شب قبلش مراسم احیا را در مسجد محل برگزار کرده بود و پس از آنهم یک احیا در خانه برای خانواده گرفت و فردایش، تنها چندساعت پس از این احیا، روزه او با افطاری خونین در ضیافت عرش خدا نمره قبولی گرفت. روزی شب قدر او، وصال یار بود و رسیدن به قدر آفرینش و قلب قرآن.  فرزند شهید بهشتی‌نژاد در توصیف شهادت پدرش می‌گوید: «در روز ۲۱ ماه رمضان، روزی که حتی افرادی که مذهبی و اهل روضه هم نیستند به احترام امیرالمؤمنین (ع) حرمتی قائل هستند، منافقین این حرمت‌ها را رعایت نکردند؛ پدرم آن شب، مراسم احیایی در مسجد برای مردم و احیایی برای اهل خانه گرفته بود، منافقین، اول صبح که مردم خواب بودند را برای ترور انتخاب کردند و تحت عنوان اینکه نامه‌ای را از دادگاه شیراز آورده‌ایم درب خانه را زدند، پدرم با اینکه ۲ پاسدار داشت اما چون این‌طور گفتند، خودش پشت در رفت و برادرزاده ایشان نیز به اسم سید حمید که ۲ سال و نیم سن داشت در حیاط کنار پدرم بود؛ طبق اعترافات، آن منافق، اول بچه را هدف شلیک قرار داد زیرا احتمال می‌داد پدرم مسلح باشد و قصد پرت کردن حواس پدرم را داشت. منافقین اعتراف کردند که برنامه‌ این بود که وارد خانه شوند و همه اعضا را بکشند، چون باور نمی‌کردند پدرم پشت در بیاید؛ در جلسه دادگاه وقتی از قاتل سؤال می‌کنند که چرا بچه را ترور کردی؟ جواب داد: اگر این بچه هم بزرگ می‌شد مانند بقیه می‌شد و نمی‌خواستیم به کوچک و بزرگ آن‌ها رحم کنیم!»

انتهای گزارش / ز


گزارش خطا

ارسال نظر
تازه‌ها
طراحی و تولید: ایران سامانه