آخرین اخبار:
کد خبر : ۵۹۶۵۵۶
۱۱:۰۹

۱۴۰۴/۰۵/۰۴

خدمتگزار اسلام و کشورم هستیم

شهید سلیمان جعفری نصرالله‌آبادی در سفارش به همسرش گفته است آن روز که ما این مسیر را انتخاب کردیم به‌تمامی مسائل که پیشروی ما بود فکر کردیم و حال نیز از اینکه خدمتگزار اسلام و کشورم هستیم بی‌هیچ تردیدی احساس افتخار می‌کنم.


به گزارش نوید شاهد گیلان، سال ۱۳۲۸، در روستای باغبانان فومن، کودکی به دنیا آمد که بعد‌ها در جبهه میمک، لباس خاکی را با ردای آسمانی عوض کرد. سلیمان جعفری نصرالله‌آبادی از همان نوجوانی مرد مسئولیت بود؛ درس خواند، سرباز شد، به ارتش پیوست و باقی عمرش را پای تعهد به وطن سپری کرد.

خدمتگزار اسلام و کشورم هستیم

با آغاز جنگ، درنگ نکرد. از تیپ ۸۴ پیاده خرم‌آباد به مناطق عملیاتی اعزام شد. در روز نهم شهریور ۱۳۶۴، ترکش خمپاره دشمن در میمک، پایان دنیایی‌اش را رقم زد و آغاز ماندگاری‌اش را در دل تاریخ.

اما آنچه نام سلیمان را از یک شهید نظامی به یک انسان فرهیخته بدل می‌کند، وصیتی است که نه بر کاغذ، بلکه در جریان زندگی جاری بود. یکی از همان روز‌هایی که از جبهه به خانه آمده بود، خبر شهادت همسایه‌ای رسید. صدای گریه همسر شهید فضای کوچه را پر کرد.

سلیمان، آرام، اما محکم به همسرش گفت: «خانم، هرگز از شما راضی نخواهم بود اگر روزی خبر شهادتم برسد و شما صدای ناله‌تان را به گوش دیگران برسانید... اگر مرا دوست دارید، قول بدهید آرام بمانید تا من هم آرام شوم.»

نه سفارش بود، نه تعارف. این جمله، همان وصیت‌نامه بی‌امضای یک مرد آگاه بود؛ و همسرش این کلام را، چون امانت، سال‌ها در دل نگه داشت.

روز موعود رسید. پیکر سلیمان، بی‌جان، اما پرافتخار، به خانه برگشت. همسرش نه نالید، نه شیون کرد. بغض را بلعید، اشک را فرو برد، و نشان داد وصیت می‌تواند روی کاغذ نباشد، اما به جا بماند؛ با عمل.

این است آن بزرگ‌مردی که در دل آتش جنگ، به جای وصیتِ مرسوم، زیستنِ آگاهانه را به یادگار گذاشت. امروز اگر کسی بپرسد "سلیمان جعفری چه نوشت؟ "
باید گفت: او چیزی ننوشت، اما همه چیز را گفته بود.


گزارش خطا

ارسال نظر
تازه‌ها
طراحی و تولید: ایران سامانه