
وصیتی که ناتمام ماند؛ اما راه را نشان داد
به گزارش نوید شاهد گیلان، احمد شادرام، متولد ۱۸ فروردینماه ۱۳۴۱، فرزند صفرعلی و شهربانو، جوانی از تبار خاک و ایمان بود. تا مقطع دوم متوسطه در رشته اقتصاد تحصیل کرد و پس از آن، همگام با بسیاری از همنسلانش، راه جبهه را در پیش گرفت.
در بیستوسوم تیر ۱۳۶۱، شلمچه آخرین قرارگاه زمینی او شد؛ جایی که پیکرش بر اثر اصابت ترکش خمپاره، سبکبال به آسمان پر کشید. مزار پاکش در روستای بیجاربسته شهرستان لاهیجان، حوالی زادگاهش آرام گرفته؛ اما آنچه از او بهجای مانده، نه فقط نامی بر سنگ قبر، که وصیتی پرشور و پرمحتواست، وصیتی که نیمهتمام ماند، اما هزاران حرف نگفته را در دل خود جا داده است.
در وصیتنامهاش، از مادری گفته که راه حسین(ع) را به او آموخت و از خواهری که باید استوار بماند. خطاب به برادرش نوشت: «اسلحه بر زمین افتادهام را بردار»؛ و به همهی خانواده توصیه کرد: «سرمایه عظیم شما خداست». او نه تنها جنگ را وظیفه شرعی میدانست، بلکه راه شهادت را ادامه خون حسین(ع) و علیاکبر میدید.
شهید شادرام در بخشی از وصیتنامهاش، از خانوادهاش خواست بعد از شهادتش برایش گریه نکنند، بلکه شاد باشند: «مادرم برای شادی روح من هم شاد باش که با زینب(س) همنشین خواهی شد». با جزئیات خواست چگونه دفنش کنند، چه کسی برایش روضه بخواند، کیف محصلیاش را به چه کسی بدهند، و لباس شهادتش را کجا آویزان کنند؛ گویی همه چیز را دیده بود جز اینکه وصیتش ناتمام خواهد ماند.
وصیتنامهاش همچون تابلویی از احساس، اعتقاد و آگاهی است؛ نشانهای از ایمان جوانی که بیش از هر چیز، دلنگران مادرش بود و دعاگوی امامش. پایانی نانوشته بر متنی عاشقانه با خدا، مادر، مسجد و میهن.