آخرین اخبار:
کد خبر : ۵۹۶۳۰۹
۱۲:۰۵

۱۴۰۴/۰۴/۳۱

او مرد عمل بود نه شعار

شهید «سید عبدالکریم اتقیاء» پسر برومند اهل انزلی که در عملیات محرم جانش را نثار اسلام و انقلاب این آب و خاک کرد؛ مرد عمل بود نه شعار و در راه رسیدن به هدفش خستگی‌ناپذیر و مصمم بود.


به گزارش نوید شاهد گیلان، در واپسین روز‌های سال ۱۳۳۷ در خانواده‌ای از تبار سادات در بندر انزلی پسری به دنیا آمد که نامش را «عبدالکریم» گذاشتند.

او مرد عمل بود نه شعار

 قبل از انقلاب شرایط حاکم بر جامعه غرب‌زده بود وقتی از تهران به انزلی برگشتم شغلم بزازی بود و تبعاً اکثر مشتریان خانم بودند و همین مسئله مرا آزار می‌داد و همیشه از خدا می‌خواستم اگر قرار است صاحب فرزند شوم پسر باشند تا برای حفظ و مراقبتشان کمتر دچار مشکل شوم، بعد از اینکه اولین فرزندم دختر شد صاحب پسر شدم که به‌واسطه این کرامت نامش را «عبدالکریم» گذاشتم تا به طور شایسته‌ای بندگی حق‌تعالی را پیشه کند.

«سید عبدالکریم» عشق، ایمان و درس دلدادگی به اهل‌بیت (ع) را از سلاله پاکش الهام گرفته بود ثابت کرد که به‌راستی «عبدالکریم» است.

 او راه و مسیرش را از پدر آموخته بود و همه‌جا و در هر شرایط همراه و همپای او بود و پدری که از این همراهی خوشحال بود.

 «سید عبدالکریم» تحصیلاتش را در مدرسه فردوسی بندر انزلی گذراند و در سال ۵۷ موفق به اخذ دیپلم شد و در سال ۵۸ با شرکت در آزمون سراسری در رشته شیلات، گرایش ماهی‌شناسی در دانشگاه گیلان قبول شد.

 او اهل مطالعه بود و علاقه فراوانی به مطالعه کتاب‌هایی مثل تفاسیر قرآن، نهج‌البلاغه، کتاب‌های شهیدان مطهری و دستغیب داشت و همین شوروشوق سبب آگاهی او از شرایط زمان بود.

 همین آگاهی سبب شد تا در شرایطی که همه ملت علیه رژیم طاغوت قیام کرده بودند همراه با پدرش در این مسیر قدم بردارد و پس از پیروزی انقلاب نیز در جهت تحقق و حفظ آرمان‌های انقلاب فعالیت کند.

 فعالیت‌های انقلابی «سید عبدالکریم» تنها محدود به فضای جامعه نبود؛ بلکه با شکل‌گیری جریان انحراف در دانشگاه‌ها همراه با دوستش «سعید صیاد» برای آگاهی هرچه بیشتر دانشجویان با آرمان‌های انقلاب تلاش می‌کرد.

هنوز سایه آرامش و امنیت بر کشور حاکم نشده بود که جنگی ناجوانمردانه بر کشور تحمیل شد و «سید عبدالکریم» نیز همانند سایر جوانان مبارزه با دشمن و دفاع از آب و خاک را بر خود واجب می‌دانست.

 او مرد عمل بود نه شعار و در راه رسیدن به هدفش خستگی‌ناپذیر و مصمم بود تا جایی که به همراه دوست و همرزمش «شهید سعید صیاد» در سال ۱۳۶۰ راهی مناطق عملیاتی کردستان شد.

 پدر طاقت دوری او را نداشت و با رفتن «سید عبدالکریم» پدر نیز راهی کردستان شد و با پرس‌وجو قرارگاه او را پیدا کرده تا یک‌بار دیگر هم شده پسرش را ببیند.

همرزمِ چمران
 در طول مدتی که کردستان بود به علت توانایی‌هایش مورد توجه شهید چمران قرار گرفت و به او پیشنهاد داد تا با هم به لبنان بروند؛ اما به سبب فرمان امام و اولویت جنگ داخلی در ایران ماندنی شد.

 به یُمن حضور جوانانی مثل «سید عبدالکریم اتقیا» و «سعید صیاد» برنامه‌های مختلفی مانند خواندن ادعیه، برگزاری کلاس‌های اعتقادی و دینی و… در گردان برگزار می‌شد و تدارکات و پذیرایی این محافل برعهده «سید عبدالکریم» بود.

یکی از دوستان این شهید در این باره، می‌گوید: «یک شب به چادر سید رفتم دیدم مقداری میوه در گوشه چادر جمع‌آوری شده از روی کنجکاوی پرسیدم این میوه‌ها برای کیست؟ در جوابم گفت: برای مراسم بعدی است تا موقع پذیرایی از بچه‌ها شرمنده نشویم».

«سید عبدالکریم» رسم رفاقت را به‌خوبی می‌دانست و به عهدش تا پای جان وفا کرد و سرانجام به همراه دوست و یار صمیمی‌اش «سعید صیاد» در ۱۶ آبان سال ۶۱ در عملیات محرم در منطقه عملیاتی موسیان با اصابت ترکش خمپاره آسمانی شدند.

 

فرازی از وصیت‌نامه شهید
این حقیر و بنده گناهکار از حق‌تعالی امید آن دارم که بتوانم پیرو خط سرخ جدّم حسین (ع) باشم تا دِینم را نسبت به اسلام و انقلاب ادا کرده باشم، هدفم از آمدن به جبهه یاری دین جدّم و لبیک به ندای هل من ناصر ینصرنی حسین زمان، امام خمینی است؛ امامی که مدیون او هستیم.


گزارش خطا

ارسال نظر
تازه‌ها
طراحی و تولید: ایران سامانه