بیعت تاریخی ارتش با «امام»: ز طاغوت گسستیم، به الله پیوستیم...
به گزارش خبرنگار نوید شاهد، نوزدهم بهمن 57، روزی حماسه ای بزرگ است از حماسه آفرینان تاریخ؛ روزی که پرسنل شجاع و شرافتمند نیروی هوایی ارتش و همافران غیور، با قبول خطر برای جان و امنیت خود، با لباس نظامی به محل اقامت مقتدای بزرگ انقلاب شتافتند و از برابر «فرمانده کل قوا: خمینی روح خدا» رژه رفتند و تصویری ساختند به عظمت تاریخ: گسستن از طاغوت و پیوستن به الله، هجرت از ظلمت به نور... این نقطه آغاز پیوندی بود که تا امروز ناگسستنی ماند. پیوندی که تقدس از خون 50 هزار شهید ارتش در هشت سال دفاع مقدس گرفت و حرمت از نام دلیرانی دوران ساز؛ به بزرگی: «صیاد»، «شیرودی»، «کشوری»، «بابایی»، «ستاری»، «آبشناسان»، «فکوری»، «فلاحی»، «نامجو» و....
حمایت سراسری ملت، از «دولت امام»
در روز نوزدهم بهمن بنا به دعوت قبلی روحانیت مبارز و سایرگروههای مذهبی و سیاسی، راهپیمایی گستردهای در سراسر کشور صورت گرفت به گزارش روزنامه آیندگان: این اولین بار در تاریخ ایران است که ملتی، تشکیل یک دولت را جشن میگیرد، آنهم در این شکل و با حضوری میلیونی، و این خبر از یک تحول بزرگ تاریخی در این سرزمین دارد.
در تهران، مردم از خیابانهای نیروی هوایی، شهناز، فرح آباد، میدان خراسان، نارمک، بدرثانی، نظام آباد و... به سوی میدان آزادی به راه افتادند و در حمایت از دولت بازرگان شعار سردادند. در پایان این تظاهرات، قطعنامهای در ۷ بند قرائت گردید و مورد تایید مردم قرار گرفت. بدین ترتیب مهندس بازرگان از مردم رای اعتماد گرفت.
این ملت، با چه زبانی بگوید؟!
امام، عصر نوزدهم بهمن، در دیدار با گروهی از مردم، ضمن تشکر از آنان بواسطه حمایت از دولت موقت فرمودند: «باید همه خبرگزاریها بدانند که این اجتماع عظیمى که در ایران، از مرکز گرفته است تا آخر، شهرستانها و قصبات، براى پشتیبانى از این دولت بوده است، این کافى است براى جواب آنها که گفته مىشود و مىگویند: «باید ملت بگوید»! این ملت با چه زبانى بگوید؟!...»
بختیار: در مقابل هیتلر، رضاشاه و شاه، ایستادم در مقابل خمینی هم میایستم!
اما نخست وزیر رژیم شاه، که با انتصاب بازرگان از طرف امام به نخست وزیری انقلاب، بین مردم مشروعیت خود را کاملا از دست داده، امروز و در حالیکه ارتشیان هم با امام بیعتی تاریخی کردند و پیوستن خود را به انقلاب اعلام داشتند، در یک مصاحبه مطبوعاتی گفته: «در مقابل هیتلر، رضاشاه و محمدرضاشاه ایستادم. در مقابل خمینی و بازرگان هم مقاومت خواهم کرد!» این ناشی از عدم شناخت او از امام و این مردم است. او همچنان در مقابل واقعیتی روشنتر از خورشید، پافشاری میکند و میخواهد یک انقلاب را انکار کند. مقاومت در برابر چه چیزی؟ در مقابل یک ملت و ارادهاش؟! پس اینهمه ادعای «ملی» بودن چیست؟ این سیل جمعیت میلیونی در همه شهرها که امروز بر حکم امام مهر تایید زد، ملت نیست؟!
پیدایش نشانه هایی از یک تحول بزرگ در درون ارتش
ارتشبد قره باغی، رئیس ستاد بزرگ ارتشداران در روز 18 بهمن 1357 طی سخنانی خطاب به فارغ التحصیلا ن دانشگاه پدافند ملی بار دیگر بر جایگاه غیرسیاسی ارتش تاکید کرد و به نظامیان دستور داد که از سیاست کناره گیری کنند، این در حالی بود که قره باغی به عنوان عضو شورای سلطنت دارای مقام سیاسی نیز بود.
در روز 17 بهمن نیز تیمسار ربیعی فرمانده نیروی هوایی دربین پرسنل نیروی هوایی اعلام کرد که حتی خود او در مقام فرماندهی نیروی هوایی در سیاست فعالیت نمی کند.
در 19 بهمن گزارش شد که پس از راهپیمایی بزرگ مردم به طرفداری مهندس بازرگان، ملاقاتی بین بختیار و بازرگان با حضور مقام های ارشد نظامی صورت می گیرد، بدین ترتیب در آن زمان تصور می شد که ارتش برای نخستین بار به طور مستقیم در مذاکرات سیاسی شرکت کرده است. در خبرهای آن روز نقش ارتش ناگهان به مراتب بیش از پیش اهمیت یافته تعریف شد.
اینها پالس ها و سیگنال هایی بود که نشان می داد تحولی درونی در ارتش اتفاق افتاده و تبعات آن در روزهای آینده در تعیین مسیر انقلاب، خود را نشان خواهد داد.
ما پرسنل هوایی هستیم. ما منتظر خمینی هستیم!...
خبرگزاری رویترز، خبری را اعلام کرد که با پخش آن همه چیز یکباره دگرگون شد و جهت اوضاع و مسیر حوادث، بسرعت رو به تعیین نهایی رفت: «در ایران، میلیونها تن برای ابراز حمایت از آیت الله خمینی به خیابانها ریختند و در میان این تظاهر کنندگان گروهی از همافران و خلبانان نیروی هوایی نیز حضور داشتند که ملبس به لباس نظامی بودند و قبل از پیوستن به تظاهر کنندگان به مقر آیت الله رفته، ادای احترام کردند.» بیعت تاریخی پرسنل نیروی هوایی و همافران با امام در محل اقامت ایشان، نشان داد که آخرین سنگر و پشتوانه رژیم هم به تصرف انقلاب درآمده و از آن مردم شده است. این بیعت، وزنه را به سمت انقلاب، سنگین کرد و امید و انگیزه ای دیگر به مردم بخشید که تا سقوط کامل نظام ستمشاهی، چیز زیادی نمانده است.
لباس فرمشان را از داخل ساک ها درآوردند و...
حجت الاسلام والمسلمین ناطق نوری در خاطرات خود میگوید: «روز 19 بهمن روزی است که نیروی هوایی به دیدار امام آمدند، گفته بودند همافران ابتدا با لباس شخصی میآیند، چون لباسهای فرم آنها داخل ساک بود. آنها به دبیرستان دخترانه رفتند، آنجا لباس هایشان را عوض کردند. یونيفورم پوشیدند و به صورت رژه وارد مدرسه علوی شدند. فرماندهشان آمد و به من و آقای عراقی گفت: خواهش این همافران، این است که اگر عکاسهای شما میخواهند عکس بگیرند، از صورت ما نگیرند، چون شناسایی میشویم، و گفت: برای ما مهم نیست که ما را بشناسند، اما زن و بچه ما را اذیت میکنند و برای ما خیلی سخت است که آنها را اذیت کنند».
لذا حاج مهدی عراقی به عکاسها دستور داد هیچ کس حق ندارد از جلو عکس بگیرد و باید از پشت سر عکس بگیرند. قبل از اینکه رژه همافران را شروع کنند، فرمانده آنها با بلندگوی دستی درست مثل سان رسمی که در مقابل مقامات و فرمانده کل قوا میروند، به امام عنوان فرمانده کل قوا خطاب کرد و اجازه خواست همافران رژه را در پیشگاه فرمانده کل قوا آغاز کنند. رژه اینها جلوی امام شروع شد، در حالی که دولت بختیار با تشکیلاتش، هنوز هم بر سر کار بود و ما خودمان حیران بودیم که این جریان دیگر چیست؟ در داخل اتاق بیاختیار اشک شوق میریختیم و خود همافران در حین رژه اشک میریختند، شاید فیلم این رژه موجود باشد. این حرکت نیروی هوایی خیلی برای دولت بختیار گران تمام شد، لذا دولت بختیار تصمیم گرفته بود که نیروی هوایی را بمباران کند. این برنامه آنها یک بیسیاستی بود. چون این خبر به مردم گفته شد و بر عکس، مردم به طرف نیروی هوایی رفتند.»
رژه نیروی هوایی از مقابل «فرمانده کل قوا»
حجت الاسلام سید محمود دعایی یکی دیگر از یاران امام درباره آن بیعت تاریخی می گوید: «صبح روز 19 بهمن عده کثیری از نظامیان، همافران و افسران نیروی هوایی در مدرسه رفاه تجمع کردند. قرار بر این شد که این نیروها از مدرسه رفاه تا مدرسه علوی محل اقامت امام خمینی رژه بروند. بنده قرار ملاقات را به اطلاع امام رساندم و گفتم: «برادران نیروی هوایی از قبل وقت گرفتهاند و امروز میخواهند به شما بپیوندند و اجازه میخواهند که شما از آنان سان ببینید». با اینکه امام خمینی تب داشتند و قبلا اعلام شده بود که ملاقات ندارند، با لبخند زیبا و صمیمیت و فروتنی خاصی اعلام آمادگی کردند و با شایستگی خاص خود حاضر شدند. فرمانده همافران خطاب به امام خمینی با عنوان فرمانده کل قوا اجازه خواست تا نیروها رژه را آغاز کنند. آنگاه همافران از مقابل امام خمینی رژه رفتند، همافران در حال رژه، اشک میریختند و صحنه بسیار پر هیجانی را به وجود آورده بود. نظامیان بعد از احترامات نظامی و مراسم خاص شعار میدادند: نظامیان ملی، به فرمان خمینی، از طاغوت گسستیم، به ملت پیوستیم.»
امام: درود بر شما که از طاغوت، به الله پیوستید
در اینهنگام، امام خمینی پشت میکروفون قرار گرفتند و فرمودند: «درود بر سربازان امام عصر (سلام الله عليه) همانطور که فریاد زدید، تاکنون در خدمت طاغوت بودید، طاغوتی که تمام هستی ما را ساقط کرد، طاغوتی که خزائن ما را تهی کرد، طاغوتی که ما را برده خارجیها کرد و از امروز در خدمت امام عصر(سلام الله) و در خدمت قرآن کریم هستید؛ قرآن کریمی که سعادت همه بشر را بیمه کرده است. ما امیدواریم که با هم و با پیوستگی بتوانیم این طاغوت را تا آخر از بین ببریم و به جای او یک حکومت عدل اسلامی که مملکت ما برای خودمان باشد و همه چیز ما به دست خودمان باشد. ما میخواهیم که سرنوشتمان را خودمان تعیین کنیم، نه سفارت آمریکا و سفارت شوروی... ما میخواهیم ارتش ما آزاد باشد، اسرائیل در آن تصرف نکند، آمریکا در آن تصرف نکند درود بر شما که قدر نعمت خود را دانستید و به دامن قرآن پیوستید درود بر شما که ترک کردید حکومت طاغوت را و به حکومت الله پیوستید».
بختیار و ستاد ارتش: دروغ است... مونتاژ است... جعلی است!
روزنامه کیهان در بعداز ظهر روز 19 بهمن، عکس همافران را در حالی که به امام خمینی ادای احترام میکردند، در صفحه اول چاپ کرد. این حادثه برای عوامل رژیم، سخت گران آمد. بختیار در غروب همان روز به قرهباغی زنگ زد و گفت: «آیا روزنامه کیهان را دیدهاید؟» قرهباغی گفت: نه؛ بختیار توضیح داد که عکس عدهای از پرسنل نیروی هوایی را در اقامتگاه آقای خمینی چاپ کرده است. بختیار مدعی شد که این عکس مونتاژ است و به ژنرال دستور داد تا آن را تکذیب کند».
بختیار که پیش از همه از این واقعه خشمگین شده بود، در مجلس شورای ملی گفت: «ملاحظه کنید همین روزنامه کیهان روز پنجشنبه عکس و خبری از یک رژه نظامی چاپ کرد و به صورت بچهگانه عکس را مونتاژ نمود که جزئیات آن را اهل فن میدانند». ستاد بزرگ ارتشتاران هم این عکس را جعلی دانست و این دیدار را تکذیب کرد. اما این بیعت تاریخی، مقدمه یک بهمن بزرگ بود. بهمنی که بر سر 2500 سال شاهنشاهی آوار شد و تاریخ تخت و تاج را به فنا برد.
انتهای گزارش/