دستمزدش را برای کمک به فقرا خرج می کرد
به گزارش نوید شاهد گلستان، شهید در روستای نوکنده از توابع شهرستان بندرگز متولد شد. علیرضا صبح روز جمعه به دنیا آمد تا با توادش در فصل سرد زمستانی، گرما بخش خانواده باشد وی فرزند ارشد خانواده بود تا برای پدر همچنان ارشد و برتر باقی بماند. علیرضا در خانوادهای مذهبی و در کنار پدری که سخت به اصول و موازین دینی پایبند بود، پرورش یافت. وی تحصیلات ابتدایی را در سال تحصیلی ۵۲-۵۳ در مدرسه انقلاب و دوره راهنمایی را در سال تحصیلی ۵۹-۶۰ در مدرسه راهنمایی شهید مهدی غریب و دوران دبیرستان را در دبیرستان امیر لطیفی بندرگز گذراند.
پدرش حاج علی خادم مسجد و کلید مسجد در اختیار ایشان بود. خیلی وقتها پیش میآمد خود علیرضا به مسجد میرفت و موقع اذان که میشد، بلندگو را روشن میکرد و در جلوی امام جماعت و برای نمازگذران تکبیر و ندای الله اکبر سر میداد و ایشان همیشه با چند تن از دوستان شبها در مسجد درس میخواند و موقع کنکور تا اذان صبح بیدار بودند و بعد از خواند نماز صبح روانه خانه میشدند. علیرضا وقتی از مدرسه برمیگشت عصرها به مغازه پدر که پارچه فروشی داشت، میرفت و کمک حال پدر بود و دستمزدی که پدر به او میداد برای کمک به فقرا خرج میکرد. او روزی فقیری را با لباس پاره و کهنه در جلوی درب مغازه مشاهده میکند و از این وضع ناراحت میشود و چند متر پارچه به پیرمرد میدهد تا برای خود لباسی تهیه کند و در دفتر روزنامه ثبت میکند تا هنگام دریافت دستمزد از آن کسر گردد. شهید ابراهیم زاده اوقات فراغت خود را همیشه در کنار دوستانش سپری میکرد و با هم به جنگل و دریا میرفتند. آنها دوستان و همراهان حقیقی بودند و تا لحظه شهادت همدیگر را تنها نگذاشتند و بعد از شهادت در گلزار شهدا هم در کنار یکدیگر قرار گرفتند و همگی آنها (شهید عبدالله البرزی، شهید محمدرضا ملاح، شهید عبدالله مردانی و شهید حسین کرد) شربت شهادت نوشیدند.
شهید بزرگوار علاقه زیادی به درس خواندن داشت و با نمرات بالا قبول میشد. خواهری به نام معصوم داشت که از هوش و ذکاوت بالایی برخوردار بود و همیشه به او را به تحصیل تشویق میکرد تا اینکه ایشان رشته پزشکی دانشگاه تهران پذیرفته شد، در بیمارستان تهران مشغول کار شد و به نصیحت برادر جامه عمل پوشاند. در شبی از شبها که در حول و حوش عملیات کربلای ۵ بود که اعلام کردند، جبهه به نیرو نیاز دارد و برای تأمین نیرو در جبههها اعزام دارند، با توجه به اینکه وی دانش آموز بود و خودش را برای کنکور آماده میکرد راهی جبهه شد و کتابهایش را نیز با خود برد و در جبهه درس را رها نکرد. او کتابخانهای کوچک در خانه داشت و در تنهاییاش به آنجا پناه میبرد.
شهید مدتی را در حوزه علمیه نوکنده در خدمت حاج آقا نصیری به تحصیل حوزوی پرداخت و از سخنان استاد خود که درس دلیر مردی و شهادت میداد، وی را برای رفتن به جبهه بیقرار میکرد.
شهید «علیرضا ابراهیم زاده» ۳ بار به جبهه اعزام شد. وی در عملیات والفجر ۴ و ۵ به مدت ۳ ماه در کردستان بود. در این مدت در فاصله سال های ۱۳۶۲ تا ۱۳۶۵ با نامه با خانوادهاش در ارتباط بود و برای خاله خود که سه سال از او بزرگتر بود نامه و عکس میفرستاد و از وضعیت جبهه و جنگ میگفت و خواهرانش را به حفظ حجاب و احترام به پدر و مادر سفارش میکرد. برای بار سوم که میخواست اعزام شود از پدرش اجازه گرفت، پدرش حاج علی هم مرد جبهه بود و در هر اعزام نیرو به طور داوطلبانه شرکت میکرد، وی مخالفتی ننمود، ولی مادرش بی تابی میکرد به همین دلیل از مادرش خواست که برای بدرقه نیاید، مادر طاقت نیاورد و به پلیس راه نوکنده رفت و علیرضا را سوار بر ماشین دید که در حال حرکت بود مادر به او نزدیک شد ولی اتوبوس از کنارش رد شد و مادر پسرش را ندید. سرانجام در بیست و چهارم دی ماه ۱۳۶۵، به منطقه جنوب اعزام و در چهارم بهمن ماه ۱۳۶۵، در عملیات کربلای ۵ در محل شلمچه به درجه رفیع شهادت نائل آمد و پیکر مطهرش در منطقه مذکور باقی ماند و سرانجام در سیام بهمن ماه ۱۳۷۲، پس از تفحص در گلزار شهدای امامزاده حبیب اله شهرستان زادگاهش به خاک سپرده شد.
خبر شهادت شهید از طریق دوستان و سپاه اعلام شد ولی خانواده همچنان منتظر پیکر مطهرش بودند و مادر با شنیدن آزادی اسرا خوشحال شد و به دنبال فرزندش میگشت. بعد از گذشت چند سال چشم انتظاری نا امید شد و با اعلام خبر مفقودین به سپاه مراجعه نمود تا فرزندش را ببیند تا اینکه مهمان سفر کرده بعد از ۸ سال دوری از آشیانه در سیام بهمن ماه ۱۳۷۲، توسط پلاک شناسایی شده و به خانه بازگشت. در ماه مبارک رمضان روزه داران در هنگام خوردن افطاری هدیهای از خدا دریافت نمودند و این امانت خدا در روز جمعه روز قدس تشییع شد و قسمتی از بدنش در امام زاده حبیب الله شهرستان نوکنده به خاک سپرده شد.
انتهای پیام/