گفتگویی با طلبه جانباز و برادر شهید؛
يکشنبه, ۲۰ فروردين ۱۴۰۲ ساعت ۱۲:۱۴
آل حبیب طلبه و جانباز 70 درصد دفاع مقدس و برادر شهید مرتضی آل حبیب در گفتگو با نوید شاهد قم با تاسی از فرمایشات مقام معظم رهبری گفت: اکنون بر اساس دیدگاه مقام معظم رهبری، نسل امروز در جهادی بسیار بزرگتر از دفاع مقدس قرار گرفته و پیروزی در این مبارزه، خیلی دشوارتر است و نیاز به آگاهی و دانایی و ژرف‌نگری و زمان‌شناسی این نسل دارد.

به گزارش نوید شاهد استان قم، به مناسبت ایام ماه مبارک رمضان، به سراغ یک طلبه‌ جانباز 70 درصد دفاع مقدس و برادر شهید حاج مرتضی آل حبیب، رفته ایم تا برای مخاطبین خود گفتگویی منتشر کنیم. 

نسل امروز در جنگی سخت‌تر از دفاع مقدس قرار دارد

علی اصغر آل حبیب کیاکلایی در 14 اردیبهشت سال 1340 در روستای کیاکلایه از توابع شهرستان لنگرود در استان گیلان متولد شد. او فرزند پنجم خانواده بود و در کنار پنج برادر و سه خواهرش در فضای صمیمی و مهربان خانواده رشد یافت.

پدرش کشاورز و مادرش خانه‌دار بود و آنان از هر فرصتی برای سفرهای معنوی و مذهبی بهره می‌جستند؛ چنانکه برای پدر اولین و بهترین سفر حج و زیارت مشهد مقدس بوده است و هرگاه از کار و زندگی خسته می‌شده‌اند، انرژی خود را با خواندن قرآن به دست می‌آوردند. این نگاه مذهبی خانواده در برگزاری مراسم مذهبی در ایام محرم و فاطمیه هم به خوبی مشهود بوده و در این فضا، فرزندانی علاقه‌مند به اهل بیت و امام حسین (ع) رشد یافتند. در ادامه این گفتگو را می‌خوانید.

دوران کودکی

علی اصغر آل حبیب در این گفتگو از دوران کودکی خود گفت: خاطرم هست که دوران کودکی‌ام با وجود پنج برادر و سه خواهر بسیار پر شَر و شور و لذت‌بخش بود. پدرم به خاطر علاقه‌ای که به قرآن و دین داشت، همواره در برپایی مراسم مذهبی پیش‌قدم بود و مادرم نیز با او همراهی می‌کرد و به لطف آنها ما در این جَو مذهبی رشد یافتیم.

من در دوران مدرسه، رشته طبیعی خواندم که امروز «علوم تجربی» گفته می‌شود و تقریبا سال 1358 بود که دیپلم گرفتم. خاطرم هست سال‌های آخر دبیرستان بودم و در بحبوحه انقلاب، اخباری که از تهران و شهرهای دیگر می‌رسید ما را با فضای انقلاب آشنا می‌کرد و برادر بزرگترم، شهید حاج مرتضی آل حبیب که در دفاع مقدس و در جریان عملیات کربلای 5 به شهادت رسید، به دلیل فعالیت‌هایی که در جریان انقلاب داشت، ما را با فضای حاکم بر کشور آشنا می‌کرد.

خاطرم هست که به همراه بچه‌ها مدرسه را تعطیل می‌کردیم و تظاهرات ترتیب می‌دادیم و با نیروهای امنیتی درگیر می‌شدیم و این فعالیت‌ها تا پیروزی انقلاب ادامه یافت. پس از پیروزی انقلاب، همان روحیه مبارزه در من وجود داشت؛ چنانچه سه تن از برادرانم، جذب سپاه شدند و من و برادر دیگرم هم با رفتن به حوزه علمیه راه طلبگی و مبارزه فرهنگی را پیش گرفتیم.

برادر شهیدم

وی در معرفی برادر شهیدش به وصف خاطراتی پرداخت و عنوان کرد: برادر شهیدم حاج مرتضی آل حبیب، در دوران کودکی بسیار باهوش و مهربان بود و او هم مانند من در دبیرستان رشته طبیعی خواند. او که مسئول بسیج پایگاه روستای ما بود، به دلیل تلاش و پشت‌کار و در عین حال هوش فوق‌العاده‌ای که داشت، با وجود مدرک دیپلم بعنوان مسئول قطره و پماد داروسازی سبحان انتخاب شده بود. در همان داروسازی هم عضو بسیج شده بود و بسیار فعال بود.

در خانواده، با همسر و فرزندانش بسیار مهربان بود و کوچک‌ترین فرصتی که پیدا می‌کرد، صرف کمک به همسر و خانواده می‌کرد و حتی از کمک در کار کشاورزی به پدرم هم فروگذار نبود. به مداحی بسیار علاقه‌مند بود و خوب یادم هست گاه خودش برای شهدا شعر می‌گفت و مداحی هم می‌کرد.

در داروسازی سبحان بود که جنگ تازه شروع شده بود و او خیلی مشتاق بود که به جبهه برود اما برای نیازی که در داروسازی به او داشتند، اجازه نمی‌دادند کهبرود و از این موضوع خیلی ناراحت بود. با وجود مخالفت‌هایی که وجود داشت، نهایتا در دو عملیات بزرگ بنام فتح‌المبین و کربلای 5 شرکت کرد و نهایتا در عملیات کربلای 5 به شهادت رسید. در زمان شهادت در سال 1365 سه فرزند، نُه ماهه و یک و نیم ساله و سه ساله داشت و من که پیش از او، در سال 1362 جانباز شده بودم، با همسر برادر شهیدم حاج مرتضی ازدواج کردم و توفیق مراقبت و سرپرستی فرزندان شهید را یافتم.

دفاع مقدس

علی اصغر آل حبیب از حضورش در دفاع مقدس گفت: بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، وارد حوزه علمیه مشهد شدم و تحصیلاتم را آنجا آغاز کردم. یک سال و نیم از حضور من در حوزه می‌گذشت که به دلیل شرایط جنگ، حوزه را رها کردم و راهی جبهه شدم و در عملیات والفجر 6 شرکت کردم و در اثر اصابت ترکش به ستون مهره‌ها، دچار ضایعه نخاعی شدم.

پس از مجروحیت به دلیل شدت جراحات که به گفته پزشکان خطر قطع نخاع برایم وجود داشت، عازم آسایشگاه جانبازان منظریه تهران شدم تا خدمات پزشکی و فیزیوتراپی را دریافت کنم. سکونت من در آسایشگاه منظریه، چهار سال به طول انجامید و در این زمان به پیشنهاد برادرم وارد حوزه علمیه چیذر در منطقه شمیران شدم و تحصیلات حوزوی‌ام را ادامه دادم.

نسل امروز در جنگی سخت‌تر از دفاع مقدس قرار دارد

ازدواج، پس از شهادت برادر شهیدم

وی از تشکیل خانواده و فرزندان خود اینچنین توصیف کرد: پس از طی دوره درمان و ترخیص از آسایشگاه، به خانه و نزد والدین برگشتم. پس از شهادت برادرم حاج مرتضی، در سال 1365 به پیشنهاد خانواده، با همسر شهید ازدواج کردم و در سال 1369 به شهر قم مهاجرت کردیم. خدا را شاکرم که هر سه فرزند برادر شهیدم، سبحان و سمانه و سعیده، در کانون خانواده رشد یافتند و به مدارج بالای علمی و اخلاقی رسیدند.

سبحان با فوق لیسانس مکانیک سرهنگ سپاه است و سمانه فوق لیسانس روانشناسی و سعیده هم دکترای داروسازی خوانده‌است و خدا را شکر، هر سه ازدواج کرده و صاحب خانواده و فرزند هستند. خودم هم دو فرزند پسر دارم که خدا را سپاس خلف و یاور من و همسرم هستند.

مجروحیت

علی اصغر آل حبیب از مجروحیت خود در عملیات کربلا 6 افزود: سال 1359 بود که من به سربازی رفتم و تمامی دوران سربازی‌ام در منطقه جنگی گذشت. از جنوب گرم تا کردستان یخبندان در غرب و...

در سال 1361 سربازی من به اتمام رسید و بازگشتم. پس از آن عازم حوزه شدم و طلبه بودم که به خاطر شرایط جبهه‌ها در سال 1362 دوباره راهی جبهه شدم. هفده روز از حضور دوباره من در جبهه می‌گذشت که در عملیات کربلای 6 که یک عملیات ایذایی و در منطقه مهران بود شرکت کردم.

در طول عملیات با ورود به خاک عراق و اشغال یک محدوده از خاک آنها برای کمک به عملیات خیبر همانجا ماندیم تا دشمن را زمین‌گیر کنیم! در بحبوحه درگیری در اثر اصابت ترکش در ناحیه کمر، دچار جراحت شدم! در لحظه برخورد ترکش اصلا متوجه نشدم که چه اتفاقی افتاده است، چون یک دفعه موج مرا بلند کرد و به زمین کوبید!

وقتی به زمین افتادم، دیدم نمی‌توانم پاهایم را تکان دهم و امدادگرانی که آنجا بودند بالای سرم آمدند و کمرم را پانسمان کردند. یادم هست خیلی درد داشتم، به حدی که انگار پاهایم را در آتش گذاشته‌اند. یک ترکش به طول پنج سانتی متر و چندین ترکش کوچکتر به کمرم اصابت کرده بود که پس از انتقال به دزفول و سپس بصورت هوایی بیمارستان پاسداران تهران جراحی شدم و ترکش بزرگ از نخاعم خارج شد.

دو ماه در بیمارستان بستری بودم و در زمان مرخصی از بیمارستان بشدت وزنم کاهش پیدا کرده بود و هیکل چاقم به پوست و استخوان تبدیل شده بود. جالب است که بگویم در زمان اصابت ترکش یک کوله حاوی 5 یا 6 آرپی‌جی روی دوش من بود که اگر ترکش به آنها اصابت کرده بود، قطعا چیزی از من باقی نمی‌ماند، ولی خدا نخواست و من توفیق شهادت نیافتم و این حسرت همراه من است!!!

نسل امروز و نسل انقلاب

وی در تشرحی از مقایسه نسل امروز با نسل دوران انقلاب عنوان کرد: من بسیار به رهبر انقلاب حضرت امام خامنه ای اعتقاد دارم و سعی می‌کنم افکارم را با فرمایشات ایشان تنظیم کنم و با توجه به آیه قرآن که می‌گوید: پیغمبر بر نفس شما نسبت به خودتان اولی است؛ چون من امام خامنه ای را ولی فقیه می‌دانم، به این امر قلبا و عملی معتقدم.

درست همانند دیدی که به امام خمینی (ره) داشتم و خودم را بسیجی امام خمینی و فرزند او می‌دانستم. اکنون هم بر اساس دیدگاه مقام معظم رهبری، نسل امروز در جهادی بسیار بزرگتر از دفاع مقدس قرار گرفته است و پیروزی در این مبارزه، خیلی دشوارتر است و نیاز به آگاهی و دانایی و ژرف‌نگری و زمان‌شناسی این نسل دارد.

این نسل با همه کمی و کاستی‌ها، ظرفیت‌های عظیمی دارد که با به کار بستن آن، قطعا به پیروزی خواهد رسید. پیروزی برای نسل ما این بود که دفاع مقدس را به پایان بردیم؛ بدون آنکه حتی یک وجب از خاک کشور در دست دشمن بماند و از سوی دیگر به مدد انقلاب و جنگ تحمیلی فرهنگ ظلم ستیزی را در تمام جهان گسترده کردیم و پیروزی این نسل نیز حفظ پاسداری از آن آرمان‌ها خواهد بود.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده