«زنان آسمانی» در آیینه «نشر شاهد»
به گزارش خبرنگار نوید شاهد، مجموعه کتاب «زنان آسمانی» به قلم جمعی از نویسندگان از سوی نشر شاهد منتشر شد. این مجموعه که نوشته نویسندگان مختلف است، به صورت «خاطره و داستان» به زندگی بانوان شهید دفاع مقدس پرداخته است.
«آن روز هشت صبح» نوشته لاله جعفری، «عروس آسمان» نوشته وجیهه علیاکبری سامانی، «دلسپرده» و «مهمان خدا» هر دو اثر منیژه جانقلی، «پا به پایش میدویدم» از آمنه آدینه، «باید امشب بروم» از سهیلا عبدالحسینی، «فاتح هشت میز» و «کفشهای جامانده در ساحل» هر دو به قلم فریبا انیسی و «پرندهای در عرش» و «تعبیر یک خواب» نوشته شمسی خسروی مجلدهای این مجموعه هستند. نشر شاهد این مجموعه را با همکاری بنیاد شهید تهران بزرگ منتشر کرده است.
کتاب «پا به پای شما میدویدم»
کتاب «پا به پای شما میدویدم» اثری است به قلم «آمنه آدینه» که با کوشش «بنیاد شهید وامورایثارگران تهران بزرگ» و توسط «نشر شاهد» به چاپ رسیده است. شهید «منیره ولیزاده» در نخستین طلوع آفتاب مردادماه 1360، در شهر ایلام، دیده به جهان گشود و از همان آغازین روزهای زندگی، طعم تلخ آوارگی را در کنار اعضای خانواده و دیگر مردم مهران تجربه کرد. او و خانوادهاش، به دلیل شدت بمبارانهای دشمن بعثی، به کوههای اطراف ایلام پناه بردند. منیره، دو سال بیشتر نداشت که در اثر بمباران دشمن، به سختی مجروح شد و از آن زمان، تا پایان عمر، روی ویلچر نشست. سالها رنج و درد ناشی از جراحت را با شکیبایی و آرامش پشتسر گذاشت و سرانجام، در دهم تیرماه 1377 به خاطر شدت جراحات به شهادت رسید. نخستین شماره از مجموعه «زنان آسمانی» مشتمل است بر خاطراتی از این شهید صبور است که از زبان اطرافیان و خانواده وی روایت شدهاند.
در بخشی از این کتاب میخوانیم: «نديده بودمش، نديدمش. نمیشناختمش، نشناختمش. درســت يادم نيســت چطور در يكی از اردوهای دانشآموزی بنياد شــهيد بــا بچههای مهران دمخور شــدم. فقط خوب يادم هســت كه مهر كبری ولیزاده بيشــتر از بقيه به دلم نشســت.هم بچه شهيد بود و هم به قول خودش كمی تا قســمتی جانباز. همه دلتنــگ خانه و خانواده بوديم و كبــری دلتنگ دوری از خواهــر جانبــازش منيره كــه از او كوچکتر بود. از منيرهای گفت كه روی ويلچر مینشست.»
این کتاب را «نشر شاهد» در 76 صفحه، در قطع پالتویی، شمارگاه یکصدهزار نسخه و در سال 1395 منتشر کرده است.
کتاب «فاتح هشمیز»
کتاب «فاتح هشمیز» به قلم «فریبا انیسی» نگاشته شده است، زندگی و خاطرات شهیده «ناهید فاتحی کرجو» را روایت میکند. «فاتح هشمیز» که از مجموعه کتب زنان آسمانی است، شامل زندگینامه و خاطرات شهیده ناهید فاتحی کرجو از زبان خانواده و بستگان این شهیده است.
در بخشی از این کتاب می خوانیم: «شهیده ناهید فاتحی کرجو از آغاز نوجوانی با گروههای مبارز مسلمان همکاری نزدیک داشت و دیگر همسالانش را نسبت به ظلم و ستم شاه پهلوی آگاه میکرد. بعد از انقلاب در جریان فعالیتهای دینی و انقلابیاش توسط حزب کومله کردستان به اسارت در آمد و سرانجام در تاریخ دهم تیرماه 1361 در هفده سالگی بر اثر شکنجه به مقام شهادت نائل شد.»
این کتاب را «نشر شاهد» در 54 صفحه، در قطع پالتویی، شمارگاه یکصدهزار نسخه و در سال 1395 منتشر کرده است.
کتاب «باید امشب بروم»
کتاب «باید امشب بروم» به قلم «سهیلا عبدالحسینی» نگاشته شده است، زندگی و خاطرات شهیده «رقیه محمودی اصل» را روایت میکند. «رقیه محمودی اصل»، در سال 1359 در روستایی از توابع استان آذربایجان شرقی به دنیا آمد. پدرش کارگری ساده و شیفته امام راحل، و مادرش زنی مومن و فداکار بود. پس از مهاجرت خانواده به تبریز، چون مدتی از سن مدرسه رفتن وی گذشته بود، خواندن و نوشتن را در دورههای نهضت سوادآموزی آموخت. وی از دوره نوجوانی، با شرکت در فعالیتهای بسیج مسجد، وارد این عرصه شد و در کنار آن، به مطالعه پرداخت تا دریافتهای معنوی خویش را نیز کامل کند. رقیه پس از طی دورهای به عنوان ناصح در بسیج، با گذراندن آموزشهای لازم، به جرگه ضابطین قوه قضاییه در مرکز اجرایی بسیج پیوست. او در اجرای حدود شرع و قوانین، بسیار دقیق بود و در ارتباط با متهمان، بهجت، مهربانی و توجه بسیار نشان میداد. وی در تاریخ 24 مهرماه 1376، در حالی که فقط هفده سال داشت، به دست عدهای از زنان باند فساد به شهادت رسید. سومین شماره از مجموعه «زنان آسمانی» دربردارنده خاطراتی از این شهید بزرگوار است.
در بخشی از کتاب میخوانیم: «زنانی که سربند سرخ «رهسپاريم تا شهادت» را بر پيشانی نورانی فرزند، برادر و همسر خود میبستند و با حضور آنان در جبههها، خود وظايف مرد زندگی را در خانواده به دوش کشيدند تا مردانشان با فراغت در دفاع از اسلام و ايران بکوشند. زنانی که در طول اسارت همسر خود درس آزادگی به مردان دادند. دخترانی که در عنفوان جوانی با وجود جمال و کمال؛ عشــق، عفت و ايثار را در کنار جانبازان با صبوری آميختند و شــربتی گواراتر از شهادت را تجربه کردند. اينک وقت درنگی اســت برای بيداری و روييدن از گونهی روييدن آن سروهای استوار. اينک بيرق پيام آنهاست افتاده بر دوش آنان که ماندهاند.»
این کتاب را «نشر شاهد» در 44 صفحه، در قطع پالتویی، شمارگاه یکصدهزار نسخه و در سال 1395 منتشر کرده است.
کتاب «کفشهای جا مانده در ساحل»
کتاب «کفشهای جا مانده در ساحل» به قلم «فریبا انیسی» نگاشته شده است، زندگی و خاطرات شهیده « طیبه واعظی دهنوی و فاطمهجعفریان» را روایت میکند. «طیبه واعظی دهنوی» (1356-1336)، و «فاطمه جعفریان» (1356-1339)، از جمله زنان مبارز و انقلابیای بودند که در خانوادههایی مذهبی پرورش یافتند و در نوجوانی و جوانی، چنان شیفته تعالیم اسلام و آموزههای امام خمینی(ره) شدند که سراسر زندگی خویش را وقف مبارزه با رژیم ستمشاهی نمودند و پس از تحمل مصائب بسیار، به دست دژخیمان ساواک، به لقاءالله پیوستند. مجلد چهارم از مجموعه «زنان آسمانی» دربردارنده خاطراتی از این دو شهید گرانقدر است که از زبان خانواده و اطرافیان آنان بازگو شده است.
در بخشی از کتاب میخوانیم: «ما بعدا فهمیدیم چند تا از دوستان ابراهیم را دستگیر کردهاند. ابراهیم آن وقتها با «سازمان مجاهدین خلق« همکاری میکرد. آن وقتها هنوز مارکسیســت نشــده بودند. چندتایی از آنها را گرفته بودند. ابراهیم لو رفته بود. ابراهیم رفته بود و در خانهی تیمی پنهان شده بود. آنجا بود که مسائل را متوجه شد، که اینها زن و مردشان پیدا نیست، فساد در میان آنها زیاد است و بعد هم که مارکسیست شدند. بعد از آن ابراهیم و چند تا از دوستان مذهبیاش از آنها جدا شدند و فعالیتهای مذهبی-سیاسی خودشان را ادامه دادند.»
این کتاب را «نشر شاهد» در 108 صفحه، در قطع پالتویی، شمارگاه یکصدهزار نسخه و در سال 1395 منتشر کرده است.
کتاب «عروس آسمان»
کتاب «عروس آسمان» به قلم «وجیهه علیاکبری سامانی» نگاشته شده است، زندگی و خاطرات شهیده «طاهره هاشمی» را روایت میکند. زندگی و خاطرات شهیده طاهره هاشمی عروس آسمان به خاطرات و زندگی شهیده طاهره هاشمی میپردازد.
دربخشی از چکیده کتاب آمده است: شهیده طاهره هاشمی در سال 1346، در شهرستان آمل و در شهر بانومحله، دیده به جهان گشود. او در خانوادهای متدین، مذهبی و طرفدار انقلاب وتحت تربیت پدر و مادری بزرگوار که هردو از سادات منطقه هزارجریب ساری بودند، رشد و پرورش یافت. از کودکی با قرآن، نهج البلاغه و سایر کتب روایی شیعی انس و الفت پیدا کرد. سرانجام در غروب ششم بهمن ماه سال 1360 در درگیری خونین گروهکهای معاند انقلاب با نیروهای بسیجی و مردمی، با اصابت دو گلوله، به فیض شهادت نائل آمد.
این کتاب را «نشر شاهد» در 76 صفحه، در قطع پالتویی، شمارگاه یکصدهزار نسخه و در سال 1395 منتشر کرده است.
کتاب «دلسپرده»
کتاب «دلسپرده» به قلم «منیژه جانقلی» نگاشته شده است، زندگی و خاطرات شهیده «کبری حسنزاده سورانی» را روایت میکند. شهید «کبری حسنزاده سورانی»، در سال 1312، در روستایی از توابع استان خراسان، چشم به جهان گشود. وی در تمام دوران زندگی، با تلاش، پشتکار، و همت والایش، با سختیها مبارزه کرد و همچون کوهی محکم، تکیهگاه فرزندانش شد. او در تحصیل و موفقیت فرزندان، نقش مهمی بر عهده گرفت و همواره مشوق آنها در تحصیل، به خصوص علوم دینی بود. چه در دوران انقلاب و چه در زمان جنگ، در تمام راهپیمایی و تشییع جنازهها شرکت و در دوران جنگ همگام با دیگر مردم، در کمک رسانی به جبهههای جنگ خدمت میکرد. کبری حسنزاده، سرانجام در سال 1368، در مسیر زابل، به دست اشرار به شهادت رسید. ششمین شماره از مجموعه «زنان آسمانی» حاوی خاطراتی از این شهید بزرگوار است.
در بخشی از کتاب میخوانیم: «آن روز که زیر چشمش را کبود دیدم دیگر طاقت نیاوردم. گریه کردم و در آغوشش گرفتم. برای اولین بار بود که مقابل من گریه میکرد. با اینکه بدنش یخ کرده بود، گرمای وجودش را حس میکردم. هرچه به سینهام کوبیدم و گفتم: دستش بشکند هرکسی که این صورت نازنین را اینطور کبود کرده است، چیزی نگفت. هرچه اصرار کردم چیزی نگفت. میدانستم عاشق بچههاست. میدانستم تمام عشقش را نثار کودکان میکرد. فرقی هم نداشت. بچههای هرکسی که بود او مثل پروانه گردش میچرخید و به او محبت میکرد.»
این کتاب را «نشر شاهد» در 98 صفحه، در قطع پالتویی، شمارگاه یکصدهزار نسخه و در سال 1395 منتشر کرده است.
کتاب «پروانهای در عرش»
کتاب «پروانهای در عرش» که به قلم «شمسی خسروی» نگاشته شده است، زندگی و خاطرات شهیده «فهیمه سیاری» را روایت میکند. «فهیمه سیاری» یکم خردادماه 1339 در تهران متولد شد. وی همانگونه که از نامش نیز برمیآید، کودکی فهیم و اهل تفکر بود. فهیمه پس از اخذ دیپلم، به دلیل علاقه وافری که به مسائل اعتقادی داشت، طلبه حوزه علمیه قم گردید که این موضوع با پیروزی انقلاب اسلامی مصادف شد. او در کنار تحصیل علوم دینی، به فعالیتهای انقلابی پرداخت و با شروع جنگ تحمیلی، برای تبلیغ، همراه گروهی از خواهران طلبه، عازم غرب کشور شد و در تاریخ دوازدهم آذرماه 1359، در درگیری مسلحانه، در محور سقز بانه به شهادت رسید. مجلد هفتم از مجموعه «زنان آسمانی» مشتمل است بر خاطراتی از وی که توسط خانواده و دوستانش نقل گردیده است.
در بخشی از کتاب میخوانیم: برای آن شهید اشک ریختم. دلم سبک شد. برگشتم خانه و دیدم فریبا آمده. پرسیدم: «چه خبر بود؟» گفت: «به ما گفتند فهیمه زخمی شده.» گفتم: «اینطور نیست. فهیمه شهید شده». انگار به دلم برات شده بود. چون خودم از گفتن این جمله، زدم زیر گریه. بعد فریبا برایم توضیح داد که فهیمه شهید شده.
این کتاب را «نشر شاهد» در 110 صفحه، در قطع پالتویی، شمارگاه یکصدهزار نسخه و در سال 1395 منتشر کرده است.
کتاب «تعبیر یک خواب»
کتاب «تعبیر یک خواب» به قلم «شمسی خسروی» نگاشته شده است، زندگی و خاطرات شهیده «فاطمه نيک» را روایت میکند. شهید «فاطمه نیک» پنجم مهرماه 1300 در جزیره قشم دیده به جهان گشود. پدرش موذن مسجد بود و فاطمه در دامان خانوادهای معتقد و متدین رشد کرد و جانش با آموزههای دینی عجین شد، آنچنان که بعدها، وقتی خود ازدواج کرد و مادر شد، فرزندان رشید، شجاع و باایمانی تربیت نمود. او در کنار خانهداری به فعالیت در امور مذهبی و مبارزه با استبداد شاهنشاهی پرداخت و پس از پیروزی انقلاب و با شروع جنگ تحمیلی، تکتک فرزندانش را عازم جبهههای جنگ نمود. بانو فاطمه نیک، در مرداد 1366 عازم حج ابراهیمی شد و در مراسم برائت از مشرکین، سینهاش آماج گلولههای وهابیون گردید و نهم مردادماه 1366 در شهر مکه به شهادت رسید. شماره هشتم از مجموعه «زنان آسمانی» دربردارنده خاطراتی از این شهید والامقام است.
در برشی از این کتاب میخوانیم: «وقتی به او گفتند كه اسمش برای حج درآمده، انگار بال درآورده بود. پارچه خريد و با دستان زحمتكشيده و پينهبستهاش لباس احرام دوخت. به خانهی همسايهها رفت و حالاليت طلبيد.»
این کتاب را «نشر شاهد» در 74 صفحه، در قطع پالتویی، شمارگاه یکصدهزار نسخه و در سال 1395 منتشر کرده است.
کتاب «آن روز،، هشت صبح»
کتاب «آن روز هشت صبح» که به قلم «الله جعفری» نگاشته شده است، زندگی و خاطرات شهیده «اعظم شفاهی» را روایت میکند. «اعظم شفاهی» در سال 1332 هجری شمسی در شهرستان نهاوند، دیدگان پاکش را به دنیا گشود و در دامان پدر و مادری دینباور، پرورش یافت. رافت و عاطفه بیحدش، زبانزد دوستان و آشنایان بود، تا جایی که به بیماران بدحال و لاعلاجی که دیگران ابا داشتند به آنها نزدیک شوند، سرمیزد و از آنان دلجویی مینمود. وی مانند سایر دختران آن زمان، زود ازدواج کرد و صاحب پنج فرزند شد که یک یکشان را با تربیت دینی و اجتماعی پروراند و سرانجام صبح روز هفدهم فروردین ماه 1364 در بمباران هوایی رژیم بعثی، در زادگاهش، به شرف شهادت نائل آمد. اکنون برخی از خاطرات در یادها حک شده از وی، در نهمین شماره از مجموعه «زنان آسمانی»، گردآوری شده است.
در بخشی از این کتاب میخوانیم: «بعد از من، «عبدالخالق» و «علی» هم به دنیا آمدند. ما پنج تا خواهر و برادر در محیط گرم و صمیمی خانواده بزرگ شدیم. اعظم هم روز به روز بزرگتر شــد. اعظم سیزده ساله شد و فرصت آن که پیدرس و تحصیل برود پیدا نکرد. خواستگار بود که پشت سر هم برایش میآمد. خانوادهی ما در شهر به اصالت داشتن و تدین شهیر بودند. معلوم است که دختر چنین خانوادهای چهقدر خواهان دارد.»
این کتاب را «نشر شاهد» در 54 صفحه، در قطع پالتویی، شمارگاه یکصدهزار نسخه و در سال 1395 منتشر کرده است.
کتاب «میهمان خدا»
کتاب «میهمان خدا» که به قلم «منيژه جانقلی» نگاشته شده است، زندگی و خاطرات شهیده «حافظه سليمانشاهی» را روایت میکند. «حافظه سلیمان شاهی» سال 1313، در شهر اردبیل، به دنیا آمد و در کودکی، همراه خانواده، به شهر مقدس مشهد کوچ کرد. این خانواده به عنوان سرایدار یک میهمانسرا، در همان شهر ساکن شدند. وی در سال 1352، همسر خود را از دست داد و مسئولیت نگهداری فرزندان را پذیرفت. حافظه، در جریان انقلاب برادر کوچک خویش را از دست داد و در سال 1361، نوه دختری و در سال 1363 و 1365، دو پسر خویش خود را تقدیم انقلاب و اسلام کرد. او سرانجام در سال 1366، در سفر حج و در جریان راهپیمایی برائت از مشرکین، به دست نیروهای سعودی به شهادت رسید. دهمین شماره از مجموعه «زنان آسمانی» به معرفی «حافظه سلیمانشاهی» اختصاص دارد.
در برشی از این کتاب میخوانیم: «هیچگاه مانع مبارزات ما نمیشد. این جمله را همیشه تکرار میکرد: شــما باید از امام خمینی پیروی کنید. حتی اگر در این راه کشته شوید. اگر کشته شدید به شما افتخار میکنم. اگر هم نشدید باز هم باعث افتخار من هستید.»
این کتاب را «نشر شاهد» در 110 صفحه، در قطع پالتویی، شمارگاه یکصدهزار نسخه و در سال 1395 منتشر کرده است.