شهید صالح ابراهیمی شاهد، شهید عملیات والفجر4 به گفته مادرش، بسیار وظیفه شناس بود و مناعت طبع داشت.

انسان بايد قناعت ورزد و مناعت داشته باشد

  به گزارش نوید شاهد اردبیل، شهید صالح ابراهیمی شاهد، چهارم اردیبهشت 1328، در شهرستان اردبیل چشم به جهان گشود. پدرش موسی،(فوت 1353) و مادرش فخری بقائی نام داشت. معلم بود. سال 1355 ازدواج کرد و صاحب دو پسر و یک دختر شد. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. سیزدهم آبان 1362، با سمت تک تیرانداز در پنجوین عراق و در بحبوحه عملیات والفجر4، بر اثر اصابت ترکش به صورت، شهید شد. مزار وی در گلزار شهدای غریبان اردبیل واقع است.

 فخری بقائی فولادی، مادر شهید می‌گويد:

  پسرم، بسيار وظيفه شناس بود و مناعت طبع داشت. اغلب کتاب‌هاي مـــذهبی و داستانـــی ميیخواند. هرگاه مشکلی برايش پيش می‌آمد هرگز به کسي اظهار نمی‌کرد. صبر و شکيبايی می‌ورزيد و با سعی و تلاش به حل آن می پرداخت. اعتقاد داشت که انسان بايد قناعت بورزد و مناعت داشته باشد تا به چاه مذلت نيفتد و درد خويش را به ديگران نگويد. اگر چه فرزند دلبندم، از 16 سالگي مشغول ادامه تحصيل به طور متفرقه و شبانه شد اما با پر کردن اوقات فراغت خود با مطالعه کتب درسي و با توسعه روابط دوستانه محبت آميز و لذت نماز و روزه و توسل به اهل بيت (عليهم السلام ) با کارگري و به ويژه فرش بافي توانست سرپاي خود بايستد و طعم شيرين استقلال را درک کند.

  در  26 سالگي با معياري‌هاي ارزشی عفت و عصمت، دختر همسايه‌مان را به عقد خود درآورد. پس از ازدواج محبت او به ما و ديگران فزوني گرفت. آري فرزندم را اگر بخواهم بهتر معرفي کنم بايد بگويم آن عزيز، تبلور غيرت، صداقت و تبلور تواضع و ادب بود. 

ای پيک راستان خبر يار ما بگو              احوال گل به بلبل دستان سرا بگو

ما محرمان خلوت انيسم غم مخور           با يار آشنا سخن آشنا بگو

جان پرور است قصه ارباب معرفت         رمزي برو بپرس حديثي بيا بگو

  پسرم در آرزوی رسيدن به مقام رفيع شهادت بود. از طرف بسيج سپاه پاسداران به جبهه اعزام شد. همواره تعدادی از دوستانش از جمله شاپور برزگر در منطقه عملياتي والفجر چهار به فيض شهادت نايل آمدند و خبر شهادت فرزندم در بين محله و کوچه تحول اخلاقي در تعدادي از جوانان ايجاد نمود و هم جوانان، بعد از شهادت پسرم، راه او را ادامه دادند.

جعفر ابراهيمی شاهد؛ فرزند شهید می‌گوید:

  شش سالم بود که پدرم براي آخرين بار مرا در آغوش کشيد و چندين بار با شوق و عشق صورتم را بوسيد. تنها خاطره ای که از برخورد سراسر احترام و مهرباني او به ياد دارم همین دیدار آخر است.اما توصيه‌اش باین بود که: بايد با جديت درس بخوانيم. 

  عشق و علاقه وافرش به امام خميني (ره)، به مادرم و روح حماسي و شجاعت، صداقت، صميميت و همچنين پشت کار پدر شهيدم آميزه اي از تلاش ظاهر و باطني يک انسان رشيد را بيانگری می کند. چرا که نخستين شرط شايستگي فرد مجاهد، دل کندن از دنيا و دل بستن به آخرت و آراستن خود از درجات آن است. چنانکه خداوند مي فرمايد: بايد کساني در راه خدا مبارزه کنند که دنيا را به آخرت فروخته باشند و هر کس با اين داد و ستد کارزار کند و در راه خدا جهاد نمايد يکي از دو راه را در پيش دارد شهادت و پيروزي.

  راستي راه سومي پيش پاي مجاهد نيست. چنانکه در جريان رهسپاري سالار شهيدان ابا عبدالله الحسين (ع) به سوي کربلا عبدالله مطيع وشيخ قبيله بني مکرمه به محضر امام شرفياب می‌شوند و با ترسيم اوضاع رواني مردم کوفه می‌خواهند حضرت سيد الشهدا-سلام الله عليه را از عزم خود منصرف کنند. جوابي که حضرت به آنها می‌دهد خود يک حماسه عظيم است چرا که در مکتب ما شايد هيچ پاداشی به ارزشمندي ثواب جهاد در راه خدا و حضور اخلاصمندانه در جبهه  حق عليه باطل نيست آنجا که پيامبر اسلام می‌فرمايدک بالاتر از هر خوبي نيکي ديگر است تا اين که انسان در راه خدا کشته شود.

  محرم ابراهيمی شاهد برادر شهيد می‌گويد:

  برادر شهيدم، شش سال از من کوچکتر بود. انساني بسيار حساس، مهربان، متدين، مذهبي و علاقمند به مداحی اهل بيت عصمت و طهارت بود. سير مطالعاتی او را کتابهاي دکتر شريعتي و استاد مطهري تشکيل می داد.  از نظر شخصيتی با همه مهربان بود و با هيچ کس مشکل خاصي نداشت. فقط به منافقين بسيار بغض داشت و به ويژه همکاری و جاسوسی منافقين در جنگ عليه انقلاب اسلامي را بسیار شدید محکوم  می‌کرد. اعتقاد و باور غنی و قوی دينی و مذهبی، او را آماده جهاد در راه خدا نمود و در پايگاه مقاومت بدر کوچه ميرزابخشعلی اردبيل فعاليت جدي و خالصانه خود را آغاز کرد. آغازی که ختم به آرزویش شد و به شهادت رسید.

تهمينه ابراهيمي شاهد؛ خواهر شيهد می‌گويد:

  برادر شهيدم خوش خلق، مهربان و دلسوز به خانواده و علاقمند به مطالعه کتابهاي مذهبی بود. مداح اهل بيت (عليه السلام ) بود و عاشقانه از مصائب عاشورا می‌گفت. چون پدری دلسوز و مهربان در حل مشکلات، ما را ياری می‌کرد و در مــواقع سخت و دشــوار ما را به توکل به خداوند فرا می‌خواند و دلدار می‌داد. حل مشکلات را با توسل به اباعبدالله الحسين(ع) توصيه می‌نمود و عشق او به اسلام و علمای اسلام از جمله علاقه وافر او به شهيد بهشتی و مقام معظم رهبری و خانواده اش زبانزد خاص و عام بود. هميشه دوست داشت فرزندش، همانند شهيد بهشتی يکي روحانی برجسته‌ای باشد. چند ماه قبل از رفتن به جبهه از ما خواست که مادرمان را که خيلي دوستش داشت آماده شنیدن خبر شهادتش کنيم. می‌گفت من يک عمر برای امام حسين، اشک ريخته‌ام. ای کاش در کربلا بودم و ابا عبدالله را ياری می‌کردم. الان همان صحنه کربلا آماده شده است.

  قبل از رفتن به جبهه، آخرين فرش دست بافت خود را فروخت. مقداری پول به من و مادرمان داد و برای همسرش لباس خريد. از رفتارش معلوم بود که آخرين روزهای زندگی‌اش با ماست. توصيه دائمی او حفظ حجاب و اقامه نماز در اول وقت و موقع اذان بود. روزهاي آخر، که قبل از اعزام به جبهه، دورش جمع شديم تا از وجودش و کلامش فيض ببريم. حین صحبت، گفت: مگر امام حسين(ع) فرزندانش را در کربلا نگذاشت در حالی که من خانه دارم و بچه‌های من در حمايت خداي مهربانند. انگار شهادتش را می دید و همین امر باعث این گونه صحبت کردنش بود. برادرم رفت و به خدا پیوست و با اعتماد کامل و توکل، ما و همسر و بچه‌هایش را به خدا سپرد.

قسمتي از وصيتنامه شهيد صالح ابراهيمي شاهد
بسم الله الرحمن الرحيم
الذين امنو يقاتلون في سبيل الله والذين کفروا يقاتلون في سبيل الطاغوت اولياء الشيطان ان کيدا لشيطان کان ضعيفا
آنهايی که ايمان آوردند در راه خدا می‌جنگند و آنهايی که کافر شدند در راه طاغوت پس بجنگيد با دوستان شيطان همانا حيله شيطان ضعيف است .
با درود فراوان به رهبر کبير انقلاب اسلامی و با درود بي پايان به روان پاک شهدای انقلاب اسلامی ايران.

   مادر عزيزم اگر بنده حقير مورد لطف و احسان ايزد متعال قرار گرفتم که به فيض عظيم الهي و شهادت در راه خدا نايل آيم و به آرزويم رسيده‌ام شما نبايد ناراحت باشيد. چرا که شهادت آرزوي من است و بايد شکر کنيد که پسرتان به آرزويش رسيده. می‌دانی که بازگشت همه به سوی خداست و مرگ به سراغ همه خواهد آمد چه خوب است که قبل از آن که مرگ تو را انتخاب نمايد تو آن را انتخاب نمایی.

  بدانيد آنهايی که در راه خدا شهيد می‌شوند زنده‌اند و در نزد خدايشان روزی داده می‌شوند. پس صبر و استقامت داشته باشيد. من هم سعادت دنيا و آخرت شما را از درگاه خداوند متعال خواستارم و از شما می خواهم در نماز و دعاهايتان دعاگوی امام عزيز باشيد.
 همسرم به فرزندم بگو پدرت در راه خدا و دينش با انتخاب خودش به لقاء خدا رسيد و اوست پناه بي پناهان و خود را فدای اسلام و خدا کرد تا به تکليف الهی خود عمل نمايد انشاءالله که در پيشگاه ايزد متعال رو سفيد باشيم.

انتهای پیام/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده