شهيد «محمدرضا يغمور» 15 ساله بود که جنگ تحمیلی آغاز شد. «او بی درنگ عازم جبهه نبرد شد و...» متن کامل زندگی این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.

زندگی

به گزارش نوید شاهد فارس، شهيد «محمدرضا يغمور» 5 خرداد ماه 1344 در شيراز دیده به جهان گشود. 7 ساله بود که راهی مدرسه شد. از کودکی به کارهای فنی علاقه زيادی داشت. سال 1357 دوم راهنمایی بود که جریان انقلاب اسلامی به اوج رسید. محمدرضا دوش به دوش مردم شیراز در تظاهرات و راهپيمايی ها شرکت می کرد و اغلب وقت ها اعلاميه های امام را پخش می کرد تا اينکه انقلاب شکوهمند اسلامی به پيروزی رسيد. پس از آن شب ها به نگهبانی می پرداخت.

نوری دیگر در بدن محمدرضا دمیده شد

او به کمک برادرش در خانه کلاس قرآن تشکيل داد و از بچه های محل برای قرائت قرآن دعوت می کرد. محمدرضا در مسجد عظيمی و بعد در مسجد (شاه قيس سابق) فعاليت خود را ادامه داد و همراه با ديگر برادران گروه مقاومت تشکيل داد. يک شب که در مسجد عظيمی مشغول چراغانی بود دچار برق گرفتگی شد. زمانی که اورژانس برای انتقال او به بيمارستان آمد امیدی به زنده ماندنش نداشت ولی گویی روحی دیگر در جسم او دمیده شد و صحیح و سالم به خانه بازگشت.

با آغاز جنگ تحمیلی اول دبیرستان را می گذراند که به فرمان امام لبيک گفت و پس از آموزش های لازم عازم جبهه نبرد شد. پس از 35 روز حضور در جبهه سوسنگرد با اصابت ترکش خمپاره مجروح و در بيمارستان اهواز بستری شد. در آن زمان از دوستانش درخواست کرد که به پدر و مادرم اطلاعی ندهید زیرا می خواست به محض خوب شدنش عازم جبهه شود. ولی زخمهای محمدرضا عفونت کرد و مجبور شد به شیراز بازگردد. در آن زمانی که در خانه بود زخمهای خود را به گونه ای می پوشاند که کسی متوجه مجروح شدنش نشود.

خواب رزمندگان در زیر آتش دشمن

مادر این شهید بزرگوار در خاطره ای می گوید: «از جبهه که آمد دیدم مجروح شده است. با این وجود که بر اثر اصابت ترکش خمپاره پاهايش وضع خوبی نداشت آنها را پنهان می کرد و اگر کسی از او سوال می کرد که برايت چه اتفاقی افتاده با کمال خونسردی می گفت: هيچ اتفاقی نیفتاده، ان شاءالله دوباره به جبهه می روم و ضربه ای که بايد به صدام بزنيم، خواهيم زد.» و اگر در اين رابطه پدرش توضيحاتی می داد اعتراض می کرد و می گفت که چرا می گوييد که خمپاره خورده و مجروح شده. خجالت می کشيد که چرا با اين حال در خانه نشسته و ناراحت بود که چرا در جبهه نيست. محمد رضا از آن موقع در رختخواب نمی خوابيد شب ها روی زمين ناهموار يا لبه فرش می خوابيد و هرگاه به او می گفتم که چرا در رختخواب نمی خوابی می گفت: «مادر الان بچه ها در جبهه به روی سنگ و خاک و زير آتش دشمن خوابیده اند...»

دنیا قفسی برای محمدرضا// محمدرضا در فتح خونین شهر آسمانی شد

علاقه شدیدی به آیت الله بهشتی و یاران صدیق امام داشت. در سفری به تهران رفت و آن لحظه را ثبت کرد. پس از شهادت آن بزرگوار دنیا برایش همچون قفسی شد. پس از چندی مجدد در بسیج ثبت نام کرد و در باجگاه آموزشهای لازم را دید. وی سرانجام 15 اردیبهشت 1361 در عملیات فتح خونين شهر به شهادت رسيد. پیکر پاکش 23 اردیبهشت همان سال به شيراز منتقل و سه روز بعد 26 اردیبهشت همراه با 41 تن از همرزمانش به خاک سپرده شد.

انتهای متن/

 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده