يکشنبه, ۰۷ آذر ۱۴۰۰ ساعت ۱۰:۴۶
شهید "مجید شفیعی" با اولین حقوقش در زمان کودکی اش نوار قرآنی گرفته بود و در آن زمان طاغوتی و آن فضای مسموم ، ایشان سرگرمی اش گوش دادن به قرآن بود و اما داستان این نوار ها به همین جا ختم نشد و مجید برای آن ها برنامه ها داشت.

به گزارش نوید شاهد استان مرکزی، خیابان راه‌آهن اراک شاهد اتفاقات بزرگی در زمان جنگ بود. شاهد رفت و آمد رزمندگان اسلام به سمت جبهه‌ها بود. صدای حزین مداحان در ایستگاه قطار را شنیده بود که از مظلومیت حسین(ع) و فرزندانش نوحه‌سرایی می‌کردند و از آن‌ها دم می‌زدند تا دل و جان رزمندگان را جلا بخشند. شاهد برگشتن تابوت‌های شهدا بود و همه این اتفاق‌ها را به چشم دیده و مردمی هم که در این فضا و این خیابان زندگی کرده‌اند، صاحب گنجینه‌هایی از این خاطرات عظیم هستند. شهید مجید شفیعی اهل این محل بود که در بیست و نهم فروردین‌ماه سال 1343 و در خانواده‌ای مذهبی دیده به جهان گشود.

داستان خرید نوارهای قرآنی در مراسم شهادت

مادر شهید می‌گوید:

مجید در زمان کودکی بچه‌ای باهوش، مهربان و فداکار بود و در زمانی که تقریباً هشت الی ده ساله بود، کارهایی از او می‌دیدیم که می‌شد از یک انسان کامل بزرگ‌سال دید. در زمانی که ما مخصوصاً من که مادرش بودم، وارد اتاق می‌شدم، جلوی پای من بلند می‌شد و احترام می‌گذاشت و بارها به او می‌گفتم این کار را نکن، من ناراحت می‌شوم. می‌گفت: این کمترین کاری است که برای رضایت شما انجام می‌دهم.

به حلال و حرام اهمیت می‌داد؛ زمانی که در جبهه بود، به او کاپشن داده بودند تا در آنجا استفاده کند، وقتی به اراک برای مرخصی آمد، می‌گفت: نمی‌دانم آیا می‌توانم با این لباس به مسجد برای نماز بروم؟!

داستان خرید نوارهای قرآنی در مراسم شهادت

زمانی در تعطیلات تابستانی به یک مغازه می‌رفت و کار می‌کرد؛ صاحب مغازه زیاد از او تعریف می‌کرد و روز آخر به او گفته بود: مجید، از فردا دیگر نیا؛ چون مدرسه کم‌کم باز می‌شود و من هم به شما فردا حقوق می‌دهم. مجید با شوق فراوان به خانه آمد و به من گفت: مامان، اگر حقوقم را گرفتم، چه چیزی بخرم؟ گفتم: هر چه خواستی.

گفت: هر چه شما بگویید ...

من به او گفتم: اسباب‌بازی، خوراکی و...

چون نمی‌دانستم چه قدر به او پول می‌دهد؟ فردا وقتی به خانه برگشت، دیدم نوار کاست قرآن خریده. در چه زمانی؟ زمان طاغوت! که نوار موسیقی‌های مبتذل، همه جا بود. خلاصه، این نوار در خانه ما بود تا روزی که شهید شد. وقتی دوستانش آمدند و برای مراسم شهادت نوار قرآن بگذارند،

به من گفتند: نوار قرآن ندارید؟ یک‌باره یاد نواری که خودش خریده بود، افتادم و گفتم: مجید جان، خودت نوار قرآن را برای چنین روزی تهیه کرده بودی!

 او از روزهای آغاز دفاع مقدس در لباس بسیج عازم جبهه شد. ماه‌ها دلاوری کرد و در مقابل دشمن بعثی به دفاع پرداخت. در همین ایام در رشته علوم تجربی دیپلم گرفت و پس از فراغت از تحصیل به عضویت سپاه درآمد. مدتی نیز در کنار سبز پوشان سرزمین آفتاب در جبهه‌های جنوبی جنگید. به دلیل مشکلات عدیده‌ای که با یکی از هم‌رزمانش پیدا کرد از سپاه استعفا داد و در آخرین اعزامش لباس بسیج را پوشید گویا تقدیرش چنین بود که در این لباس به شهادت برسد او بسیجی واحد اطلاعات لشکر 17 علی بن ابی‌طالب(C) بود و به عنوان مسئول گروه شناسایی که در ششم آذرماه سال 1365 در منطقه عملیاتی نهرخین آسمانی شد. پیکر مطهرش را در گلزار شهدای اراک به خاک سپردند.

مزار شهید:

داستان خرید نوارهای قرآنی در مراسم شهادت

منبع: اداره هنری، اسناد و انتشارات بنیاد شهید و امور ایثارگران استان مرکزی

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده