يکشنبه, ۲۸ شهريور ۱۴۰۰ ساعت ۱۰:۰۵
نوید شاهد- پدر شهید "سید احمد موسوی فرد" در خاطره ای از این شهید گرانقدر می گوید:«يک روز جلويم را گرفت و درخواست اجازه رفتن به جبهه را داشت. به او گفتم من خودم ميروم، ديگر نيازي نيست تو بروي، بمان و در امور خانواده كمک حال ديگران باش... در جوابم گفت من هم ميخواهم بروم، تو حق خود را ادا ميكنی، من هم بايد حق خود را ادا كنم و تكليفم را به انجام برسانم...» ادامه متن وصیت این شهید والامقام را در نوید شاهد بخوانید.
خاطره/ تو حق خودت ، منم حق خودم!
 

به گزارش نوید شاهد خوزستان، سید احمد موسوی فرد سوم فروردين 1345، در روستاي پاپي از توابع شهرستان انديمشك به دنيا آمد. پدرش سيد محمدرحيم، كارگری میکرد و مادرش سيده شيرين نام داشت. دانش آموز سوم راهنمايي بود. از سوي بسيج در جبهه حضور يافت. بيست و يكم بهمن 1361، در دهلاويه به شهادت رسيد. تاكنون اثري از پيكرش به دست نيامده است. مزار يادبود او در بهشت زهراي شهرستان انديمشك قرار دارد.

متن خاطره:

کنار پدر شهید نشستم و گفتم:«بگو پدر جان از سید احمد برایمان بگو....»

دستش را رو به آسمان بلند کرد و گفت:«خدا را شاکر هستم که چنین فرزند خلف و شجاعی به من داد. احمد مهربان و دلسوز بود در همه احوال مراقب من بود. هر وقت کاری داشتم با لبخند برایم انجام می داد من از او راضی بودم انشالله که خدا هم از او راضی باشد.»

عکس شهید را از جبیبش بیرون آورد. نگاهی به عکس شهید کرد و گفت: «عليرغم سن زيادم اما توفيق حضور در جبهه را داشتم، يك روز جلويم را گرفت و درخواست اجازه رفتن به جبهه را داشت.»

به او گفتم:« پسرم من خودم ميروم ديگر نيازي نيست تو بروي، بمان و در امور خانواده كمک حال ديگران باش ...»

هیچ وقت روبروی من حاضر جوابی نمی کرد و بسیار به من و مادرش احترام می گذاشت اما این بار سرش را به زیر انداخت و گفت: «من هم ميخواهم بروم، تو حق خود را ادا ميكني من هم بايد حق خود را ادا كنم و تكليفم را به انجام برسانم، رفتن شما مسئوليت را از من مرتفع نميكند.»

با حرفهایش دیگر جای صحبتی برای من نگذاشت پیشانی اش را بوسیدم و گفتم: «تو درست می گویی پسرم هر موقع خواستی برای رفتن به جبهه اقدام کن» 

عکس سید احمد را بوسید در جیبش گذاشت و با لبخند گفت: «او از من جلوتر بود و زودتر آسمانی شد.»

 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده