خاطراتی از اسارت یک فرمانده در «سالهای بیستاره»
به گزارش خبرنگار نوید شاهد، کتاب «سالهای بیستاره» نوشته محمدعلی همتی، به خاطرات عبدالرسول میرفلاح میپردازد.
میرفلاح از فرماندهان دوران جنگ تحمیلی است. وی با شروع جنگ تحمیلی در جبهههای کردستان و جنوب و در جبهههای عملیاتی چون والفجر مقدماتی، والفجر ۲ و خیبر به نبرد با دشمن بعثی پرداخت. میرفلاح سال ۱۳۶۳ در عملیات بدر و در حالی که نیروهای گردان امام حسن(ع) تیپ پیروز الغدیر را در شرق دجله رهبری میکرد، به اسارت نیروهای عراقی درآمد. او سالهای اسارت خود را در اردوگاههای ۷، ۹، ۱۳ و ۱۷ سپری کرد. پیش از این، کتاب «مگه کربلا رفتن زوریه؟» نیز از خاطرات وی منتشر شده بود.
کتاب «سال های بیستاره» در قالب خاطرات تاریخ شفاهی تنظیم شده و در آغاز به دلاورمردانی تقدیم شده است که در شرق دجله مردانه علیه باطل جنگیدند و سالهای بیستاره را تجربه کردند.
«ستارههای پشت بام خانهی مادر بزرگ»، «آیتالله صدوقی به من احسنت گفت»، «برای ماموریت آمادهام»، «در گروهان میرفلاح میمانیم»، «گروهان ویژه هلیبرن»، «رساندن غذا با من»، «وقتی باید از خانواده دل کند» و «دریغ از یک قطره آب» عنوان فصلهای «سالهای بیستاره» اند.
در بخشی از صفحه ۱۶۹ کتاب میخوانیم: «چطور از خبرهای جبهه مطلع میشدید؟ در کمپ ۷ یک درجهدار مسن عراقی بود که میگفتند شیعه است. بچهها میگفتند: این خبر میاره فلان جا عملیات شده. بعضی مواقع تلویزیون عراق مناطق عملیاتی را نشان میداد و میگفت: ما پیروز شدیم، فتح کردیم، اِله و بِله کردیم؛ میفهمیدیم که نیروهای ایرانی این بار پیروز شدند که دشمن دارد اینجور تبلیغات میکند. موقعی که عراق فاو را پس گرفت، تلویزیون عراق حجم آتشی که روی فاو میریخت نشان میداد. تعجب کردم چه مقاومتی از طرف نیروهای ما در فاو میشود...»
در میان فصلهای کتاب «سالهای بیستاره» عکسهایی از عبدالرضا فلاحزاده در صحنه نبرد و دوران اسارت نیز درج شده است.
انتشارات خطشکنان کتاب «سالهای بیستاره» را با شمارگان یکهزار نسخه، قطع رقعی، ۲۸۰ صفحه و به بهای ۱۸هزار تومان روانه بازار نشر کرده است.