ماجرای وصیتنامهای که نقشِ قالی شد
گلبانو سوری، بانوی 72 ساله نهاوندی که با هنر انگشتان خود وصیتنامه فرزندش «شهید عزتالله کرمعلی» را بر قاب قالی گره زده است، به خبرنگار نوید شاهد گفت: فرزندم متولد اول فروردین 1344 بود. همیشه حس میکردم که خدواند به او توجه ویژهای دارد زیرا از نظر اخلاقی با فرزندان دیگرم تفاوتهای زیادی داشت.
وی هنگامی که عزتالله 14 ساله بود را به خاطر آورد و گفت: با پدرش برای دیدار امام(ره) در جمکران راهی تهران شده بودند. زمانی که از این دیدار خاطره میگفت، فهمیدم که درک خاصی از امام خمینی (ره) دارد. او تعریف میکرد که وقتی همه در مسجد جمکران نشستند تا امام روی صندلی خود بنشیند و سخنرانی کند؛ احساس کردم یک «ماه» از پلهها بالا رفته، روی صندلی نشسته و مشغول سخنرانی است. همیشه همین تعبیر را از امام خمینی (ره) داشت و به من میگفت که مادر! باید امام را از نزدیک ببینی. خیلی با تصویری که در تلویزیون از ایشان میبینید متفاوت هستند. من پیش خودم به این فکر میکردم فرزندم چه نگاه عمیقی دارد!
مادر شهید کرمعلی درباره نحوه اعزام فرزندش به جبهه، توضیح داد: عزتالله فقط 17 سال داشت که همراه با نیروهای بسیج به جبهه رفت و به حضور در جبهه علاقه داشت. هرچه من و مادربزرگش (مادرم) با او بحث کردیم، فایدهای نداشت. 2 ماه بعد از اینکه به قصر شیرین رفت، به مرخصی آمد و به ما توصیههایی کرد. گفت که اگر شهید شدم، برای من گریه نکنید. باید خوشحال باشید زیرا من نزد «حضرت قاسم تازهداماد» هستم.
وی تعریف کرد: من خیلی از مسائلی که در جبهه رخ میداد، با خبر نبودم. بعد از مدتی که از اعزام عزتالله گذشت، روزی احساس کردم بند دلم پاره شد. ناگهان دیدم همه اهالی روستا دارند به خانه ما میآیند. آنها به من نگفتند که عزتالله شهید شده؛ گفتند که عزتالله نزد حضرت علیاکبر(ع) رفته است. تاریخ شهادتش بیست و چهارم اردیبهشت 1362 بود.
«گلبانو سوری» از اشتیاقش برای مطالعه وصیتنامه فرزندش سخن گفت و افزود: فرزندانم وصیتنامه او را برایم میخواندند و من با عشق و علاقه گوش میدادم. خیلی علاقهمند بودم که خودم بتوانم وصیتنامه او را بخوانم اما چون سواد نداشتم، نمیتوانستم. با تشویقهای دوستم در کلاسهای نهضت سوادآموزی شرکت کردم. کمکم توانستم قرآن را هم بخوانم. وقتی برای اولینبار توانستم وصیتنامه پسرم را بخوانم، تصمیم گرفتم آن را روی قالی هم ثبت کنم؛ زیرا میترسیدم که وصیتنامه او که روی کاغذ نوشته شده بود، در اثر مرور زمان پوسیده شود و از بین برود. من قالیبافی را از بچگی بلد بودم و دوست داشتم وصیتنامه عزتالله برای همیشه باقی بماند.
وی درباره روند ثبت وصیتنامه فرزندش روی قالی توضیح داد: دارِ قالی را که برپا کردم، فرزندانم به من خیلی کمک میکردند. همیشه سعی میکردم در هنگام بافتن این وصیتنامه، با وضو باشم. با خودم نیت کرده بودم که یک نسخه از قالیچه را به ساحت ثامنالحجج(ع) و یک نسخه را نیز به رهبر معظم انقلاب هدیه کنم. تمام جملات وصیتنامهاش چیزی جز حقیقت نبود. من 5 بار این وصیتنامه را بافتهام.
مادر شهید کرمعلی در پایان با اشاره به اینکه جوانان زمان حاضر با جوانان زمان جنگ تفاوتهای زیادی دارند، گفت: امیدوارم جوانان راه شهیدان را ادامه دهند و در حفظ حجابشان کوشا باشند. شهیدان از مردم انتظاری جز پیروی از راه حق نداشتند.