کتابخوانی به مناسبت سالگرد رحلت بنیان گذار جمهوری اسلامی ایران
جمعه, ۱۴ خرداد ۱۴۰۰ ساعت ۱۰:۰۸
نوید شاهد- هم زمان با سالگرد رحلت امام خمینی (ره) به مرور بخش هایی از کتاب «ایثار و شهادت در مکتب امام خمینی (س)» پرداخته ایم.

به گزارش خبرنگار نوید شاهد، کتاب «ایثار و شهادت در مکتب امام خمینی(س)» دفتر یازدهم از آثار موضوعی مجموعه «تبیان» موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره) است.

 

مرور «ایثار و شهادت در مکتب امام خمینی (س)»

 

این کتاب در هفت فصل با عنوان‌های «فرهنگ شهادت»، «خانواده شهدا»، «سایر ایثارگران»، «بستر تاریخی ایثار و شهادت»، «ایام‌الله خونبار در انقلاب اسلامی»، «اسوه‌های شهادت در عصر حاضر» و «احکام و استفتائات مربوط به شهدا» بر اساس فرمایشات و سخنرانی‌های حضرت امام خمینی (ره) تدوین شده است.

در بخشی از مقدمه این کتاب آمده است: «نزد امام، دفتر فیض شهادت، پرونده مختومه ای نیست که خدمت به خانواده‏‎ ‎‏شهدا آخرین برگ آن باشد؛ بلکه برای آن عارف واصل، فرهنگ شهادت چشمه پرفیضی‏‎ ‎‏است که فرزندان شهدا مظهر تراوش فیوضات آن محسوب می شوند و از این جهت‏‎ ‎‏می فرمایند:‏ چه افتخاری بالاتر از اینکه ما در تداوم انقلاب، ذخیره های عظیمی چون فرزندان‏‎ ‎‏محترم شهدا داریم که حضورشان یادآور رشادتها و فداکاریهای رادمردانی است که به‏‎ ‎‏برکت خون‌های پاک آنان، انقلاب اسلامی بارور گردیده است، آنان بار امانت پدرانشان را‏‎ ‎‏که میراث عزت و افتخار است، به خوبی بر دوش کشیده، با جدیت به تحصیل علم و‏‎ ‎‏کسب معرفت می پردازند. بنابراین بر دست اندرکاران و مسئولین کشور است که بیش از‏‎ ‎‏پیش به امور فرهنگی این عزیزان اهتمام نمایند، باشد که این شجره طیبه به بالندگی خود‏‎ ‎‏ادامه دهد و بشریت از ثمره پربرکت آن بهره مند گردد....»

به مناسبت سالگرد رحلت بنیاد‌گذار جمهوری اسلامی ایران به مرور بخش‌هایی از از این کتاب پرداخته‌ایم که در ادامه می‌خوانید:

شهادت سعادت است‏

شهادت برای مُسْلم، برای مؤمن سعادت است؛ جوانهای ما‏‎ ‎‏شهادت را سعادت می دانند؛ این رمز پیروزی است. آنها که مادی‏‎ ‎‏هستند و مادیگر، آنها هرگز شهادت را نمی خواهند ولی جوانان ما‏‎ ‎‏شهادت را سعادتِ خودشان می دانند، اول راحتِ خودشان‏‎ ‎‏می دانند. این رمز پیروزی بود. آنها که گمان کردند می توانند در این‏‎ ‎‏برهه از زمان بین جوانان من، بین جوانان ما، بین عزیزان ما اختلاف‏‎ ‎‏بیندازند در اشتباهند. جوانان ما همه به اسلام متوجهند؛ همه با‏‎ ‎‏ایمان راسخ به پیش می روند. (صفحه 4)

ما شهادت را حیات می دانیم‏

ما شهادت را برای خودمان حیات می دانیم. دوستان ما شهادت را‏‎ ‎‏برای خودشان زندگی می دانند. مکتب اسلام اینطور است. این‏‎ ‎‏مکتب اسلام است که شهادت را زندگی می داند. این مکتب اسلام‏‎ ‎‏است که این بچه را پیش من می نشاند و از حلقوم او می شنویم که‏‎ ‎‏ما برای شهادت حاضریم.(صفحه 5)

خون شهید محفوظ است‏

از اول که این نهضت اسلامی و انقلاب اسلامی به پیروزی رسید‏‎ ‎‏همۀ قشرهای ملت قوای نظامی و انتظامی و چه پاسداران عزیز و‏‎ ‎‏چه جهاد سازندگی و چه کمیته ها، همۀ قشرهای ملت با هم دست‏‎ ‎‏برادری دادند و به پیش رفتند. چقدر شهید دادند و چقدر مجروح‏‎ ‎‏و چه خانواده هایی جوانهای خودشان را در راه اسلام از دست‏‎ ‎‏دادند، لکن نباید ما بگوییم که از دست دادند. آنکه محفوظ است،‏‎ ‎‏آنکه برای همه محفوظ است، آن خدمتی است که در راه اسلام، و‏‎ ‎‏آن خونی است که در راه اسلام ریخته شود. اسلام از اول برای‏‎ ‎‏همین امر قیام کرده است که به این مستمندان عالم در مقابل‏‎ ‎‏ستمگران خدمت کند، و این ستمگران را به جای خود بنشاند، و‏‎ ‎‏شما اشخاصی هستید که پیرو یک همچو اسلام عزیز هستید و به ‏این پیروی باید ادامه بدهید. (صفحه 11)

کسی که علم به معاد دارد از میدان به در نمی رود‏

شما به دنیا ثابت کردید که ایران زیربار هیچ ظلمی نمی رود، و‏‎ ‎‏ایران با هیچ تهدیدی از میدان بیرون نمی رود، و ایران متکی به یک‏‎ ‎‏قدرت عظیم است و آن قدرت خدا. کسی که متکی به قدرت‏‎ ‎‏خداست، کسی که ایمان در قلب او هست، کسی که علم به معاد‏‎ ‎‏دارد و خدا را می شناسد و قضای الهی را می داند، این از این معانی‏‎ ‎‏از میدان در نمی رود. فکر دیگری بکنند؛ آنهایی که نشسته بودند و‏‎ ‎‏برای خودشان خیالبافی می کردند که دو ماه دیگر، سه ماه دیگر،‏‎ ‎‏یک سال دیگر، دو سال دیگر، یک فکر دیگری بکنند، این فکر‏‎ ‎‏درست از کار درنیامد. ابرقدرتها هم یک فکر دیگری بکنند و بهتر‏‎ ‎‏این است که دست از این کارها بردارند. بهتر این است که این‏‎ ‎‏عامل خبیث خودشان را که اینطور رسوایی به بار آورد برای‏‎ ‎‏ابرقدرتها، دست از پشتیبانی این بردارند. این بدبخت را بازی‏‎ ‎‏دادند و بعد معلوم شد که مسأله این جور نبود. الآن هم این دست و‏‎ ‎‏پاها هیچ اثری ندارد. اینها خیال می کردند که حالا دیگر چند تا‏‎ ‎‏بمب بیندازند به شهرهای ایران، ایران از میدان در می رود. اینها‏ ‏هزاران بمب انداختند، بمباران کردند، همۀ مناطق طرفهای مرز را‏‎ ‎‏بمباران کردند و شهرهای بزرگ ما را هم بمباران کردند. و روز‏‎ ‎‏قدس آنطور جمعیت و فریاد بود که به گفتۀ بعض از مخبرین؛‏‎ ‎‏«صدای توپها را مردم دیگر نمی شنیدند، صدای بمبها را دیگر‏‎ ‎‏مردم نمی شنیدند»، فریاد مردم غلبه کرده بود. این فریاد از قلب‏‎ ‎‏مؤمن است و این فریادی که از قلب مؤمن است بر همه چیز غلبه‏‎ ‎‏می کند؛ بر کاخ سفید هم غلبه می کند و غلبه کرده است. و موج این‏‎ ‎‏ایمان در سرتاسر دنیا از زیر بار این ظلمهایی که در طول تاریخ بر‏‎ ‎‏آن شده است، از زیر این بار دارد در می آید. همه جا نغمه این‏‎ ‎‏است که ظلم نه. دست توانای ملتها، ابرقدرتها را به جای خودشان‏‎ ‎‏نشانده و می نشاند. ملتهای مستضعف در هر جای جهان رو به‏‎ ‎‏بیداری هستند، نمی پذیرند امروز دیگر آن حرفهایی که سابق گفته‏‎ ‎‏می شد. آن ارعابهایی که می کردند و کشتیهایی که می آوردند در‏‎ ‎‏اطراف خلیج فارس و امثال اینها، یا کارهای دیگری که می کردند،‏‎ ‎‏تمام اینها کهنه شده است، دیگر پیش مردم ارزش ندارد. ملتی که‏‎ ‎‏بیرون آمده روز جمعه و می گوید که «ما برای شهادت آمدیم»، آنها‏‎ ‎‏را از مردن نترسانید، این شهادت است. شما هر چه می توانید‏‎ ‎‏بترسانید، این است که؛ «ما خانه های شما را خراب می کنیم، خود‏‎ ‎‏شما را هم می کشیم»، آنها جلو آمدند، می گویند ما برای این‏‎ ‎‏آمدیم، چطور اینها را می ترسانید؟ این کار احمقانه است.(صفحه 74)

آرزوی شهادت، عامل پیروزی ملت‏

این شعار باید محفوظ باشد که این قیام «قیام ملی» نیست، این قیام‏‎ ‎‏«قیام قرآنی» است، این قیام «قیام اسلامی» است. یک ملت‏‎ ‎‏ضعیفی که هیچ نداشت، در مقابل ابرقدرتها و در مقابل این قدرت‏‎ ‎‏شیطانی، که همه چیز داشتند و تا دندان مسلح بودند‏‏[‏‏غالب‏‎ ‎‏شدند‏‏]‏‏، به قوۀ ملیت نمی تواند غلبه کند؛ ملتی که غلبه کرد برای‏‎ ‎‏اینکه شهادت آرزوی او بود. بعض جوانهای من از من شهادت را‏‎ ‎‏طلب می کردند و مرا قسم می دادند که دعا کن که شهید بشویم.‏‎ ‎‏زنهایی که جوانهای خودشان را دادند، افتخار بر این کردند که‏‎ ‎‏شهید دادیم. و آنکه یک پسر از او باقی مانده بود باز می گفت این‏‎ ‎‏را هم اهدا می کنم. این قدرت ملیت نیست؛ این قدرت ایمان‏‎ ‎‏است، این قدرت اسلام است. خلط نکنند، اشتباه نکنند. این‏‎ ‎‏اسلام است که غلبه کرد بر ابرقدرتها؛ این اسلام است که فرزندان‏‎ ‎‏آن به شهادت راغب هستند؛ این قوۀ ایمان است که مردم را‏‎ ‎‏سرتاسر ایران بسیج کرد. این دست غیبی الهی بود که مردم ایران را‏‎ ‎‏ـ سرتاسر ـ از بچۀ دبستانی تا پیرمرد بیمارستانی، با هم هم صدا و‏‎ ‎‏با هم هم مقصد کرد. این هیچ جبهه ای نمی تواند این کار را بکند؛ ‏هیچ بشری قادر نیست که همچو بسیجی بکند؛ هیچ ملتی‏‎ ‎‏نمی تواند اینطور بسیج بشود. قدرت ایمان، قوۀ اسلام، قدرت‏‎ ‎‏معنوی ملت، این پیروزی را به ما ارزانی داشت.(صفحه 79)

بدا به حال آنان که در قافله ایثار حضور نداشتند‏

خداوندا، این دفتر و کتاب شهادت را همچنان به روی مشتاقان باز،‏‎ ‎‏و ما را هم از وصول به آن محروم مکن. خداوندا، کشور ما و ملت‏‎ ‎‏ما هنوز در آغاز راه مبارزه اند و نیازمند به مشعل شهادت؛ تو خود‏‎ ‎‏این چراغ پر فروغ را حافظ و نگهبان باش. خوشا به حال شما ملت!‏‎ ‎‏خوشا به حال شما زنان و مردان! خوشا به حال جانبازان و اسرا و‏‎ ‎‏مفقودین و خانواده های معظم شهدا! و بدا به حال من که هنوز‏‎ ‎‏مانده ام و جام زهرآلود قبول قطعنامه را سر کشیده ام، و در برابر‏‎ ‎‏عظمت و فداکاری این ملت بزرگ احساس شرمساری می کنم . و‏‎ ‎‏بدا به حال آنانی که در این قافله نبودند! بدا به حال آنهایی که از‏‎ ‎‏کنار این معرکۀ بزرگِ جنگ و شهادت و امتحان عظیم الهی تا به‏‎ ‎‏حال ساکت و بی تفاوت و یا انتقاد کننده و پرخاشگر گذشتند! (صفحه 120)

شهدای 15 خرداد از اقشار مسلمان و مستضعف بودند‏

‏‏15 خرداد برای اسلام بود و به اسم اسلام بود و به مبدأیت اسلام‏‎ ‎‏و راهنمایی روحانیت و همین جمعیتها که الآن اینجا هستند. اینها‏‎ ‎‏بودند که 15 خرداد را به وجود آوردند. همین سنخ جمعیت بودند‏‎ ‎‏که 15 خرداد را به وجود آوردند. و همین سنخ جمعیت بودند که‏‎ ‎‏کشته شدند. همین طبقه از افراد اسلامی بودند که برای اسلام قیام‏‎ ‎‏کردند و هیچ نظری جز اسلام نداشتند 15 خرداد را به وجود‏‎ ‎‏آوردند. همین جمعیتی که مقصدی غیر از اسلام ندارند در تعقیب‏‎ ‎‏15 خرداد تا حالا دنبال کردند. از همین جمعیت که مقصدی غیر از‏‎ ‎‏اسلام ندارند امید آن است که تعقیب کنند و نهضت ما را به ثمر‏‎ ‎‏برسانند.‏

باید دید این جمعیت کی هستند. اینها که 15 خرداد را به وجود‏‎ ‎‏آوردند و آنها که در 15 خرداد، به طوری که مشهور است، پانزده‏‎ ‎‏هزار فدایی دادند و آنهایی که پس از 15 خرداد و 15 خردادها و‏‎ ‎‏پس از قتل عام 15 خرداد و قتل عامهای دیگر در میدانها آمدند چه‏‎ ‎‏قشری از جمعیت بودند؟ آنهایی که 15 خرداد را به وجود آوردند،‏‎ ‎‏آنهایی که دنبالۀ 15 خرداد را تا کنون رساندند، آنهایی که برای‏‎ ‎‏شکستن سد رژیم فعالیت کردند، آنهایی که به خیابانها ریختند و‏‎ ‎‏فریاد «الله اکبر» کردند، همین قشر از جمعیت بودند. حق مال همین‏‎ ‎‏قشر از جمعیت است؛ دیگران هیچ حقی ندارند...‏

شما فرزندان شهدا، فرزندان پیامبر(ص) هستید‏

‏‏فرزند بسیار عزیزم ‏

 نامۀ محبت آمیز شما، که از جانب خود و دیگر فرزندان عزیز‏‎ ‎‏شهدا، مفقودین، اسرا و جانبازان بود، موجب خرسندی شد. امید‏‎ ‎‏است شما عزیزان خردسال که یادگار فداکاران در راه خداوند‏‎ ‎‏تعالی و اسلام عزیز هستید، چون پدران بزرگوار خویش خود را‏‎ ‎‏برای دفاع از اسلام بزرگ و میهن عزیز مهیا سازید؛ و با فرا گرفتن‏‎ ‎‏علم و ادب و کوشش در راه به دست آوردن کمال انسانی و اخلاق‏‎ ‎‏اسلامی برای اسلام عزیز و کشور خودتان فرزندان شایسته ای‏‎ ‎‏باشید. ‏

‏‏ شماها با از دست دادن عزیزان خود، فرزندان اسلام و پیامبر‏‎ ‎‏عظیم الشأن هستید. ان شاءالله تعالی در پناه خداوند عالَم موفق‏‎ ‎‏شوید با کسان خود، خصوصاً مادران داغدیده، به خوبی رفتار‏‎ ‎‏نمایید از خداوند منّان سلامت برای شما، و رحمت برای شهیدان،‏‎ ‎‏سلامت و رهایی برای اسرا و مفقودین شما خواستارم.(صفحه 150)

از قول من به فرزندان شهدا سلام برسان‏

‏‏فرزند عزیزم، خانم حاجیه شمسی نورانی‏

‏‏ نامۀ پر احساس شما را خواندم. از شما و افرادی مانند شما‏‎ ‎‏نمی دانم چگونه باید قدردانی کرد. من که در مقابل اینهمه محبت‏‎ ‎‏و صفا غیر از تشکر و دعا کاری نمی توانم انجام دهم.‏

‏‏دستبندت را برایت می فرستم تا از جانب من هدیه ای باشد‏‎ ‎‏برای تو؛ و معادل آن را با نذر حقوق شش ماهه ات را من خود به‏‎ ‎‏جبهه می فرستم. از قول من به فرزندان عزیزت، این عزیزان ملت‏‎ ‎‏شریف ایران، سلام گرمم را برسان. خدا یار و نگهدارت باد.(صفحه 153)

باید پاسخگوی انتظارات خانواده شهدا باشیم‏

‏‏آنکه جوانش، آن پیرزنی که جوانش از دستش رفته، پیرزنهایی‏‎ ‎‏هستند که چهارتا بچه شان، یعنی یک پدر بوده، یک مادر بوده،‏‎ ‎‏چهارتا جوان، امشب اینها سر سفره نشسته بودند پنج نفری، شش‏‎ ‎‏نفری، فردا شب سر سفره نشستند دو نفری، چهارتا جوانش از‏‎ ‎‏بین رفته، حالا از شما می پذیرد اینکه عذر بخواهی؟! فقط به‏‎ ‎‏عذرخواهی! آن هم بایستید و عذر بخواهید؛ آن وقت ما هم بیاییم،‏‎ ‎‏آخوند هم بیاید یا غیر آخوند ـ و مثلاً روشنفکر یا تاریک فکر هم‏‎ ‎‏بیاید ـ و بگوید که خوب ایشان سلطنت بکنند، حکومت نکنند!‏‎ ‎‏سلطنت! درست شد همین؟! همین تمام شد؟! جواب این پیرزن‏‎ ‎‏چی؟ جواب این پدری که دیروز چند روز پیش از این اینجا بود،‏‎ ‎‏پدری که چندتا جوانش کشته شده بود، ما جواب اینها را چی‏‎ ‎‏بدهیم؟ بگویند شماها ساختید با یک آدمی که جوانهای ما را‏‎ ‎‏کشت، از بین برد؟ حالا سلطنت بکنند، حالا بالا بنشینند و در ایام‏‎ ‎‏عید هم بروند سلام بدهند و تعریف بکنند و که تو آنی که چه‏‎ ‎‏کردی؟! تو آنی که حفظ کردی همه چیز را؟! اسلامْ پناهی تو؟!‏‎ ‎‏نمی دانم ظل اللهی تو؟! این حرفهای نامربوط چیست؟(صفحه 161)‏

ما مرهون خانواده شهدا هستیم‏‏

من نمی دانم که آیا از این قشرهایی که امروز هم مخالفت با نهضت‏‎ ‎‏می کنند چه باید بپرسیم. اینها شما را دیده اند؟ اینها بی اطلاعند از‏‎ ‎‏اینکه به شماها چه مصیبتهایی وارد شده است. اینهایی که‏‎ ‎‏طرفداری از رژیم سابق می کنند، این قلمهای مسمومی که با‏‎ ‎‏نوشته های خودشان می خواهند این انقلاب راعقب بزنند و‏‎ ‎‏شکست بدهند، اینها هیچ وقت به فکر این افتاده اند که این شهدا،‏‎ ‎‏این خانواده های شهدا در سرتاسر کشور ما، که عزیزهای‏‎ ‎‏خودشان را از دست داده اند، به آنها چه می گذرد؟ اینها چه‏‎ ‎‏می گویند؟ اینها چه می کنند؟ اینها برای کی با شماها مقابله می کنند‏‎ ‎‏و معارضه؟ و آیا این ادارات دولتی، وزارتخانه ها و همۀ گروههایی‏‎ ‎‏که در ادارۀ این مملکت مشغول هستند، جواب شماها را چه‏‎ ‎‏می دهند که باز هم در عین حالی که سفارش شده است که این‏‎ ‎‏کاغذبازیهای مزخرف را و این کارهای ضدانقلابی را نکنید، باز‏‎ ‎‏می شنویم که حتی برای شما کارشکنی می کنند؛ اینها چه‏‎ ‎‏می گویند؟ اینها چه هستند؟ اینهایی که در رأس هستند، چطور‏‎ ‎‏توجه به این مسائل ندارند؟ چطور آقای رئیس جمهور‏‎[6]‎‏ دخالت در‏‎ ‎‏این امور نمی کند؟ چطور شورای انقلاب در این امور رسیدگی‏‎ ‎‏نمی کند؟ چه شده است اینها را؟ به کارهای دیگر مشغولند اینها؟‏‎ ‎‏ما مرهون اینها هستیم. اینها بودند که شما را به این مسندها‏‎ ‎‏نشاندند. اگر اینها نبودند، نه من اینجا بودم، نه شما آنجا بودید، نه‏‎ ‎‏آنها آنجا و نه دستجاتی که مخالفت با این نهضت می کنند در اینجا.‏‎ ‎‏آنها که مخالف نهضت هستند حسابشان علی حده است، اما‏‎ ‎‏شمایی که با نهضت هستید و در امور این کشور دارید دخالت‏‎ ‎می کنید، ادارۀ این مملکت دست شماها هست. چطور است که‏‎ ‎‏شما رسیدگی به این ادارات نمی کنید؟ و این وزارتخانه ها، این‏‎ ‎‏وزرایی که اشخاصی تحت ادارۀ آنها هست و باز هم از این‏‎ ‎‏اشخاصی که از رژیم سابق مانده اند هست، اینها چه می گویند؟ به‏‎ ‎‏اسلام عقیده ندارند؟ یا عرضه ندارند؟ نمی توانند این اشخاصی‏‎ ‎‏که کارشکنی برای این افراد می کنند، برای این معلولین حتی‏‎ ‎‏کارشکنی می کنند و برای این شهدا کارشکنی می کنند، نمی توانند‏‎ ‎‏اینها، نمی فهمند اینها که باید اینها نشود؟ نمی دانند که ایران‏‎ ‎‏مرهون اینهاست؟ نمی دانند که رژیم منحوس شاهنشاهی رااینها‏‎ ‎‏از بین بردند و شما را به اینجا رساندند؟...‏

من از شماها عذر می خواهم. من از ملت ایران عذر می خواهم.‏‎ ‎‏من از ملت ایران عذر می خواهم. من از این مادرهایی که بچه های‏‎ ‎‏خودشان را از دست دادند معذرت می خواهم. من از این‏‎ ‎‏برادرهایی که عزیزان خودشان را دادند، از دست داده اند،‏‎ ‎‏معذرت می خواهم. من از این ارتشی‌هایی که جوانان خودشان را از‏‎ ‎‏دست داده اند، از این پاسدارها که جوانهای خودشان را از دست‏‎ ‎‏داده اند و برادران خودشان را، معذرت می خواهم که عُرضۀ این را‏‎ ‎‏ندارم که کار را درست کنم. من از حضرت مهدی ـ سلام الله علیه ـ‏‎ ‎‏من از پیشگاه پیغمبر اکرم معذرت می خواهم. من از پیشگاه ولی‏‎ ‎‏عصر امام مهدی ـ سلام الله علیه ـ معذرت می خواهم. من از‏‎ ‎‏پیشگاه ملت ایران معذرت می خواهم. من از شما برادران، برادران‏‎ ‎‏ارتشی، برادران پاسدار، برادران ژاندارمری و سایر قوای انتظامی‏‎ ‎‏که در راه اسلام جوانهای خودشان را دادند، معذرت می خواهم.‏‎ ‎‏ما نتوانستیم برای شما کاری انجام بدهیم. (صفحه 168)

انتشارات مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)‏ کتاب «ایثار و شهادت در مکتب امام خمینی (س)» را با شمارگان  2000 نسخه‏ منتشر کرده است. برای مطالعه این کتاب اینجا را کلیک کنید.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده