به یاد شهید عزیز قاسمپور؛
پنجشنبه, ۲۶ فروردين ۱۴۰۰ ساعت ۱۶:۵۲
نوید شاهد- شهید «عزیز قاسمپور» قبل از شهادتش در تاریخ هفتم فروردین 1367 این تاریخ را در پشت عکسی که به یکی از همرزمانش داده ثبت کرده بود.

به گزارش نوید شاهد لرستان، شهيد عزيز قاسم پور در اول اردیبهشت 1343 در قريه گاوكش علياء از توابع شهرستان نورآباد لرستان در خانواده اي متعهد و متدين ديده به حيات گشود. پس از چند سال براي طلب علم و دانش راهي دبستان روستاي مذكور گرديد و تحصيلات ابتدائي اش را با موفقيت به پايان رسانيد.

شهیدی که تاریخ شهادت خود را در پشت عکسش ثبت کرد

نفر دوم نشسته از راست شهید عزیز قاسمپور

در طي دوران تحصيل و ما بعد آن به تشويق ابوي معظمش مرحوم حاج صيد طاهر قاسميان از وجود اساتيدي معزز، چون عموي شهيدش حاج علي رضا قاسم پور و مبلغين روحاني آن ايام بهره مند و به فراگيري قرآن و علوم مذهبي و شناخت سنت و سيره ائمه و انبياء عظام وكسب فيض ازمكتب و ساحت مقدسشان روي آورد با عشق و علاقه اي وافر در سال 1351در معيت پدر مشفقش به مشهد مقدس مشرف گشت تدين و تهجد مبارزه با نفس، اخلاص، بلندي روح، دليري دل، عزت و اقتدار، متانت و شرف و... صفات بارز ايشان بود. اين اوصاف جميل پايه هاي اعتقاد وعرفان و معنويت را ، در درونش مستحكم و با پيروزي انقلاب اسلامي در بهمن ماه 57 آگاهيش را از مسائل شرعي افزون ترساخت در خيرات و جمع آوري نذورات و مصرف آنها در امور شرعي و عام المنفعه ثابت قدم و عضو فعال پايگاه مقاومت شهداي گاوكش بود. در امر به معروف و نهي از منكر، نماز، روزه، صله ارحام، نوازش و دستگيري از يتيمان و درماندگان و... با خلوص نيت اهتمام مي ورزيد.

شهیدی که تاریخ شهادت خود را در پشت عکسش ثبت کرد

نفر دوم نشسته از راست شهید عزیز قاسمپور

با شروع جنگ تحميلي زندگيش من جميع جهات، متحول و نورانيت ديگري يافت. وقت را غنيمت شمرده بيشتر اوقات خود را در زادگاهش به مطالعه كتب اخلاقـــي، مذهبي و تاريخي وهمچنين خدمت و امــداد و سركشي به غمگنان و بي كسان و... يا عبادت و رياضت مي نشست و به دفتر عمر مي نشاند حياتش منبعث و متاثر از قول و فعل و تقرير معصومين (س)و كاملأ مراقب رعايت حقوق مهمه ثلاثه، حق الله، حق الناس و حق النفس بود چون عباد و زهاد انديشمند اول تا مل و بعد تكلم مي نمود و هنگام تكلم نيز از ديگران پيشي نمي جست از صدر نشيني در محافل امتناع  و حرمت بزرگان را مراعات و گفتارش تجسم كردارش بود درصداقت و صلابت نمونه  و اسوة صميميت و رفاقت در ميان اقوام و دوستان بود و آنان را به كف نفس از محرمات و انجام واجبات و تلاوت و تعليم و تعلـــــم قرآن كريم و التفات و عمل به اصول مترقي آن تحريض و اين امر را مسئوليت خطير خود مي ديد. خويشتن، مصداق مسلم بود و قبل از همگان پيوسته در مساجد و اماكن مقدس و متبرك حضور يافته و اكثر شبها آياتي از كلام وحي را با صداي دلنشينش تلاوت مي فرمود. تلاوت قرآن و دعاهاي توسل، كميل، ندبه و .... وي را، زبان زد خاص و عام كرده بود به حفظ و يادگيري آيات و احاديث و روايات متقن امامان و رسول مكرم اسلام (ص) اكتفا  و درنقل و قرائت آنها در مجالس متعدد امتساس مي نمود بلا اغراق او فردي عريف، عميد، هدايت يافته صراط المستقيم، مونس، حامي مظلومان و من حيث المجموع ،عروة الوثقاي پا برهنگان مندور بود و نسبت به آنان حبي دورني داشت. مطالب مطروحه بر عارفان طريق حقيقت و تابعان خط و راه او و قاطبه مردمي كه وي را ديده و بامحك دل سنجيده اند اظهر من الشمس است و ما در اينجا از باب فذكران الذ كري تنفع المومنين و شمه ناقصي از اين تصنيف بلند عشق و عرفان را با قلم شكسته خويش به تصوير كشانده ايم. واضح است كه شرح رشادت وغيرت و مردانگي وي از زبان همزمان دلاورش، شنيدي تر است آنان كه تحمل و طا قت احتباس و اقعيات و مجاهدات بي امان و مقدس اين شاهد عميم، عليه خصم را نداشته و هر كدام شطري از اوراق زرين حياتش را بي تاب و منزعج بر صفحه قلبشان رقم زده اند في المثل نقل كرده اند قبل از شهادت، چراغ سنگرش، روشن و خاموش و تعجب و حيرت همرزمان را كاملأ بر انگيخته بود و بعد دريافته اند كه : چراغي در كار نيست و آن چراغ في الواقع چراغ ابديت و علامت صعود به قله سعادت و نور و نجابت بوده است! آري اين شهيد مسعود با شروع جنگ تحميلي لبريز از اميد و عبادت مدتي در كنار كانون گرم خانواده در جمع دوستان و آشنايان ماندگار، سپس خورشيدوش در رزمگاه عشاق بر سياهي تاخت!

شهیدی که تاریخ شهادت خود را در پشت عکسش ثبت کرد

نفر اول ایستاده از راست شهید عزیز قاسمپور

بارها به منظور شركت در جبهه عزمش جزم اما به علت صغر سن رخصت و توفيق رفتن نمي يافت تا اين كه بالمال در سنه 1360 براي نخستين بار توانست از طرف سپاه پاسداران انقلاب اسلامي كرمانشاه محلي به لباس مقدس رزم و عازم مناطق جنگ شود همين توفيق بعد ها خود مقدمه مناسب و كاملي براي حضور مرتبش در عرصه دفاع مقدس گرديد به نحوي كه به كرات نداي خورشيد زمان را از اعماق دلش لبيك گفت و تا رسيدن به مرگ سرخ  11 بار به عنوان يك بسيجي مخلص به ميادين نور عليه ظلمت و بيداد اعزام و جمعأ مدت 36 مــاه و 25 روز در 7 عمليات و 6 پدافنـــــــــدي عمليات با عناوين: بي سيم چي ،آر پي جي زن، تير بارچي، فرمانده و...دردشوارترين شرايط مردانه رزميد و مناطق عملياتي متعددي چون : پاسگاه زيــد، جزيزه مينـو، سر پل ذهاب، قصر شيرين، دهلران، خرمشهر، هـــويزه، گيلان غرب، كوشك، كرخه،  پيرانشهر، حاج عمـران، شلمچه،حلبچه، فاو، مهران، ماووت، زبيدات، جزيره مجنون، جفير، موسيان، دارخوين، بستان، فكه، چزابه، طلاعيه، گمو، گرده رش، كله قندي ... و شاخ شميران عراق را به حضور مباركش معطر و منور ساخت.

اين سردار عميد و عنيف معارك غرب و جنوب، در سال 1362 فرماندهي و مسئوليت دسته اول گروهان عمار، از گردان علي بي ابيطالب (ع)را در منطقه جفير با رشادت تمام متقبل گشت در سال 1365 در عمليات حاج عمران به محاصره دشمن افتاد و بعد از گذشت چند روز استقامت و ايثار، سلاحهاي گرم و بر زمين افتادة همرزمان شهيدش را بر دست گرفته عرصه را بر دشمنان تنگ و آسايش را از آنان سلب و برج و با روي محاصره را بر سيماي معاندان آوار كرد و خود نيز ضمن آزاد سازي منطقه، از ناحيه كتف و بازوي چپ آماج مستقيم دو گلولة‌ تيربار دشمن واقع و شديدأ مجروح گرديد و همين امر ايمان و عشق و اراده اش را مصمم تر ساخت به نحوي كه با دستي زخمي و آويخته بر گردن، با وجود ممانعت دوستان و اقوام و آشنايان، در كمال ابتهاج مجددأ گام در وادي رزم و ايمان و عروج نهاد و سنگرهاي محقر خطوط مقدم جبهه را به نزهتگاهــي ساطع و وسيع و مملو از ادعيه، عبادات، قرائت قرآن  مبدل ساخت.

در سال  1366 نيز معاونت گروهانهاي امام حسين (ع) و جماران از گردان حمزه سيدالشهـداء، تيپ مستقل حضرت ابوالفضل (ع) لرستان را به ترتيب در عمليات هاي نصر 8  و بيت المقدس  4  عهده دار و در مسابقه دو 5 كليومتري كه در زمستان 1366 بين نيروهاي گردان مزبور برگزار گرديد. به عنوان نفر اول به خط پايان رسيد! با جبهه و جهاد مألوف و عشق و علاقه زايد الوصفي به ايثار و مجاهدت در راه خدا داشت و هر بار كه به جبهه اعزام مي گشت عذار گلوگونش زاهرتر از گذشته مي تابيد ، انگار شهادت را بالعيان مشاهده و از لسان ملائك چيزي نمي شنيد الا قيلأ سَلامأ سَلامأ و مي رفت تا براي ابد بر سُرُر مَوضونه تكيه زده، درسِدر مَخضَود وظل مَمدُود، بيا سايد و از ماءمعين و مسكوب بنوشد! چرا كه از قبل تاريخ شهادتش را پشت عكسي كه به يكي از همرزمانش داده بود با قلم مطهر خويش مرقوم و درست همان تاريـــخ هفتم فروردین 1367 بعد از قرائت اذان صبح با صداي رساي خود در ميان قلل ستيغ منطقه شاخ شميران عراق ضمن ساماندهي و معاونت گروهان جماران توأم با مقاومتي نستوه با سلاح تيربار در مقابل پاتك سنگين دشمن در عمليات بيت المقدس 4 بعد از تكرار مرتب ذكر شهادتيني كه بر لبان مباركش جاري بود به وصال محبوب متوسل و به رداي سرخ شهادت ملبس و با عظمت و عزت در جوار ديگر شهداي همرزم و مجاهدان گرانقدرش در قرية گاوكش عليا چهره در نقاب خاك كشيد.

انتهای پیام/

منبع: نویدشاهد
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده