شهيد انقلاب ابراهيم سلطانى؛
نويد شاهد – ابراهيم رفتارش مشكوك شده بود. كيفى داشت كه به هيچ كس اجازه وارسى اش را نمى داد و پر از شماره تلفن و آدرس بود. شب ها به خانه نمى آمد و صبح با حالى زار و مجروح به خانه بر مى گشت و در پاسخ علت اين امر، بهانه هاى مختلف ارايه مى كرد. گزيده زندگينامه اين جوان انقلابى را در نويد شاهد مازندران بخوانيد.

كيفى كه هيچكس اجازه وارسى آن را نداشت!

به گزارش نويد شاهد مازندران، ابراهيم سلطانى نهم شهريور 1329 در تهران به دنيا آمد. پدرش حسين و مادرش بتول نام داشت. وى سومين فرزند از خانواده پنج نفره بود.
ابراهيم در يك سالگى به بيمارى سختى مبتلا گرديد و تا سه سالگى كه ناچار شدند به علت استضعاف به مشهد مهاجرت كنند اين بيمارى ادامه داشت.
از آنجا كه در مشهد نيز زندگى شان با سختى سپرى مى گشت، پدر جهت يافتن كارى مناسب به تهران مهاجرت كرد و پس از يافتن كار در چلو كبابى، ساير اعضاء خانواده نيز به او پيوستند.

با آنكه ابراهيم تمايلى به رفتن به مدرسه نداشت، بعد از رسيدن به سن هفت سالگى با اصرار پدر به منظور تحصيل، در دبستان نام نويسى كرد.
تحصيلات خود را تا پايان سيكل ادامه داد. سپس به منظور كمك به تهيه معاش خانواده وارد بازار كار گرديد.

در اماكن مختلفى چون جوشكارى رزگرى، خياطى، اشتغال بكار داشت، تا اينكه در مغازه دامادش، به شغل جوشكارى روى آورد.
مهربانى و خوش خلقى، كمك به مستمندان، عشق وافر به مادر و ديگراعضاء خانواده، صداقت در گفتار و كردار از ويژگى هايش محسوب مى شد.
بارها مشاهده مى شد كه روز هنگام، با لباسى مناسب و نو از منزل خارج شده و شب هنگام، با لباسى مندرس به خانه بر مى گردد.
آن راست قامت لباس هاى نو را با لباس هاى كهنه نيازمندان آبرومند تعويض مى نمود.

در سالهاى آخر از حيات، رفتارش مشكوك مى نمود. كيفى داشت كه به هيچ كس اجازه وارسى اش را نمى داد و پر از شماره تلفن و آدرس بود. شب ها به خانه نمى آمد و صبح با حالى زار و مجروح به خانه بر مى گشت و در پاسخ علت اين امر، بهانه هاى مختلف ارايه مى كرد. تا اينكه به واسطه دوستانش مشخص شد كه تحت تعقيب ماموران امنيتى است. حتى گروهى از محليان گواهى دادند كه او را در هنگام ضرب و جرح توسط ماموران لباس شخصى مشاهده كرده اند.

پدرش كه حالا خادم امامزده شده بود، در سن نوزده سالگى برايش همسر اختيار نمود كه حاصل اين ترويج دو فرزند پسر و دختر به اسامى مژگان و داود مى باشد.

با شروع تظارت مردمى، ابراهيم ديگر لازم نمى ديد كه فعاليت هايش را مخفى نگاه دارد، از همين رو به فعاليت هاى علنى انقلابى، همانند شركت در تظاهرات، پخش اعلاميه و تصاوير و نوارهاى حضرت امام روى آورد.


سرانجام ابراهيم در روز بيست دوم بهمن ماه سال 1357، با سلاحى كه در هنگام تسخير پادگان بدست آورده بود، جهت صيانت و دفاع از انقلاب راهى خيابان هاى مشرف بر پادگان "جى" شد و در هنگام مقابله با ضد انقلاب در اثر اصابت دو گلوله به پهلو و شكم به شدت مجروح و در بيمارستان بسترى گرديد، اما معالجات افاقه نكرد و در همان روز شهد نوشين شهادت را نوشيد و به هم رزمان شهيد ش پيوست.

 

منبع: كتاب شهداى فجر مازندران/

 

انتهاى پيام/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده