همسر محافظِ شهید هسته ای: تعامل شهیدان «قشقایی» و «احمدی روشن» برادرانه بود
سمانه علیکاهی، همسر «شهید رضا قشقایی» که همراه با شهید «مصطفی احمدی روشن» به شهادت رسید، به خبرنگار نوید شاهد گفت: متولد سال 1363 در ورامین هستم و درسال 79 به صورت کاملا سنتی با همسرم آشنا شدم و ازدواج کردیم. البته ما نسبت فامیلی دوری هم داشتیم و در زمان کودکی خانواده همسرم را دیده بودم. مدت ها بعد، خواهران هسرم من را مجددا دیدند و این وصلت صورت گرفت.
وی با اشاره به خصوصیات اخلاقی شهید قشقایی، گفت: صبوری از ویژگیهای بارز شهید بود. همه همسرم را به خوشنامی میشناختند و او را قبول داشتند. مظلومیت خاص و نجابتش باعث شد که با او ازدواج کنم. همیشه در زندگی میکوشید رضایت خانواده را جلب کند. دو سال پس از ازدواجمان، پسرم محمدحسین به دنیا آمد. همیشه در کار منزل کمک حال من بود و کمک در خانه را ثواب میدانست.
همسر «شهید رضا قشقایی» درباره نحوه تعامل همسرش با شهید احمدی روشن توضیح داد: به اندازه دو برادر با هم صمیمی بودند. نه فقط از نظر وظایف سازمانی، برادرانه همدیگر را در کارها همراهی میکردند. همسرم راننده و همراه شهید احمدی روشن بود و در بسیاری از جلسات او را همراهی می کرد.
وی ادامه داد: آخرین روزی که برای رفتن به سر کار آماده میشد، خودش صبحانهاش را آماده کرد . صبحانه را با هم خوردیم. سپس تا جلوی در رفت اما نگاهش به من بود. گویی در دلش چیزی گذشت که ناگهان دوباره برگشت و به من مبلغی داد و گفت «حتما این را صدقه بده.»
این همسر شهید با بیان اینکه همواره با تلفن جویای احوال همسرش میشد، گفت: آن روز دلشوره عجیبی داشتم. ساعت 8 صبح به تلفن همراهش زنگ زدم و دیدم که خاموش است. از برادرش پیگیر شدم. برادش به من گفت که برای شهید احمدی روشن حادثه ترور پیش آمده است. آنجا بود که ناگهان فریاد کشیدم. همسایهها پایین آمدند و من را به منزل مادر شوهرم بردند. همسرم به دلیل جراحت زیاد به بیمارستان منتقل شده بود اما به دلیل خونریزی شدید، یکساعت پس از شهید احمدی روشن به شهادت رسید.
وی افزود: محمدحسین در آن زمان دبستانی بود. الان جوانی 20 ساله است. همسرم 19 دیماه سال 1390 به شهادت رسید و 21 دیماه به خاک سپرده شد. در این سالها سازمان انرژی اتمی توجه چندانی به ما نداشت. این سالها را با صبوری و توکل به خدا گذراندم. حتی برای نوشتن کتابی درباره همسرم یک بار نویسندهای از قم آمد و اطلاعات شهید را از ما گرفت. اما من هنوز هم کتابی درباره همسرم ندیدم. معتقدم برای آنکه از مظلومیت شهدای محافظ بکاهیم، باید رسانهها و نویسندگان در این زمینه فعال باشند.
این همسر شهید با اشاره به شهادت دانشمند هستهای «محسن فخریزاده»، گفت: وقتی این خبر را شنیدم حالم خیلی بد شد. به یاد زمانی که همسرم به شهادت رسیده بود، افتادم. ناخودآگاه به مسببان این ترور ددمنشانه لعنت فرستادم.
وی افزود: از خداوند برای خانواده شهید فخریزاده آرزوی صبر دارم. من با خواندن قرآن کریم و دعا و نیایش، کوشیدم آرامش پیدا کنم. در هنگام گرفتاری و مشکلات، وقتی قرآن را رو به رویم باز میکردم، آیاتی میآمد که آن لحظه فکر میکردم خداوند حرفش را با قرآن به من میزند. صبری که خدا عطا میکند را با تمام وجود حس کردیم. پسرم در کودکی نبود همسرم را چندان احساس نمیکرد اما هر قدر بزرگتر میشود، بیشتر فقدان او را حس میکند و همواره در مقاطع حساس میگوید تازه میفهمم چه موهبتی را از دست دادهام.