نوید شاهد - شهید "محمدعلی مصلحی" یکی از یک هزار و 800 ستاره همیشه درخشان و جاویدان استان کهگیلویه و بویراحمد و از فرزندان برومند دهستان کاکان است که در وصیت‌نامه به مادر خود توصیه‌های عاشورایی می‌کند.

به گزارش نوید شاهد کهگیلویه وبویراحمد،شهید محمدعلی مصلحی یکی از یک هزار و 800 ستاره همیشه درخشان و جاویدان استان کهگیلویه و بویراحمد و از فرزندان برومند دهستان کاکان از توابع شهرستان بویراحمد است که مردانه با وجود سن کم وارد کارزار دفاع مقدس شد و در راه اسلام و انقلاب و امام و ولایت جان شیرین خود را تقدیم کرد.
این شهید والامقام در وصیت‌نامه خود آورده است
به نام آن که عقل را به ما ارزانی داشت تا از آن پی به وجود حق ببریم خداوند مطمئنا از مومنان جان و مالشان را به بهای بهشت خریداری کرد‌. آنهایی که در راه خدا جنگ کنند بکشند و کشته گردند این وعده حقی از خداوند در تورات انجیل و قرآن آمده است وفادارتر از خدا به عهد خود کیست پس از این معامله و سوداگری که کردید شادمان باشید که آن رستگاری بزرگی است.
 آمدم تا شمع حق را یک شب را روشن کنم آمدم در این خزان تا دستت را گلشن کنم آمدم تا دین حق را حامی و ناصر شوم آمدم که جان دهم تا محرم جانان شوم عاشورا گذشت طوفان و گرد و خاک‌های میدان جنگ فرونشست و اما ثمره آن روز باقی است و امروز ما موظفیم که این ثمره بزرگ را که امام حسین علیه السلام در روز عاشورا برایمان به ارمغان گذاشت پاسداری کنیم دنیا محل گذر است و همه ما باید این جهان فانی را وداع گوییم و به سوی عالم روحانی برویم ولی چگونه این عمر را گذرانی مطرح است و در چه کاری نیروی بدن را مصرف کردن، پس باید کاری کنیم که در این دنیا شاد و خوشحال و در آخرت سربلند باشیم.
به قول شاعر:
تو را از برگ گل هر چند دامن پاک تر باشد                              ز نامحرم مشو همدم که صحبت را اثر باشد

و اما امروز چه روزی است روز خون، روز فریاد، روز شور و هیجان، روز عزا و ماتم، روز زخم و جراحت، روز بقای عده‌ای، روز فنای عده‌ای دیگر، روز مبارزه حق و باطل، روز قیام، روز خون دادن، روز شهادت، روز تحقق بخشیدن به حیات اسلام، روز جانبازی پاک باختگان، روز کشتن، روز کشته شدن روز شهادت، روز جشن حیات اسلام، روز پاسداری از دین. یکسو اجساد کشتگان واقعه در کنار هم‌اند که فرشته شهادت را در کنار خود دارند و خاموش خفته اند از سوی دیگر اجساد بعثیان فتاده در خون خویش که می غلتند و می گویند لعنت به صدام. و اما صحنه عملیات چه جوان‌هایی چه عزیزانی جان خویش را از دست می دهند.
همه پاره پاره، همه شهید تشنه لب، تشنگان شهید با چه چهره‌هایی همه‌ پرصلابت، شجاع و قهرمان همه با صفا متبسم و گشاده روی، چه پاک باختگانی با چه افکار و ایده هایی با چه دلهای بی‌کینه‌ای همه سرشار و لبریز از عشق به خدا همه قفس شکسته و از بند گریخته همه قید تن را کرده همه مدال شهادت بر سینه اینان همان حماسه سازان حماسه آفرینان جهان بودند که در افق بشریت تنها یک بار طلوع و چه زود غروب کردند باوفاترین انسانها آزادترین آزادگان سرسخت ترین خصم ستمکاران و بهترین یاور مظلومان بودند.
تشنه ماندند که تنها آب حیات را بنویسند سر و جان دادند تا بشریت سازمان یابد پس اینجانب به عنوان یک انسان و بنده خدا به سوی کربلا های ایران پیش می‌روم تا شاید بتوانم به صدای هل من ناصر ینصرنی امام امت هم لبیک بگویم و ادامه دهنده راه امام حسین و خط و مشی او باشم دنیا برای سختی زندگی و کار در آخرت برای آسایش و نتیجه کار است از کسانی که در این دنیا هم آسایش خود هم آسایش دیگران را در نظر می گیرند در آخرت آسایشی بس زیبا دارند امیدوارم که خدای عز و جل این بنده حقیر و ناتوان را یاری نماید تا برای آسایش آخرت به فیض با سعادت شهادت نایل گردم و مرا در کربلا با امام حسین شهید ملحق بنماید .
مادر جان اگر خدا بپذیرد با ریختن قطره‌های خونم خدمتی به الله کرده باشم مادر حضرت زینب را ببین که در عاشورا چه رنجی کشید و چه شکنجه هایی دید، امام حسین، علی اکبر علی اصغر را از دست داد اما آهی به دل نکشید. زیرا می داند که با کشیدن آه دل دشمنان را شاد خواهد کرد قطعه مادر این فیض الهی اگر شامل حالم شد برایم هیچ گونه نگران نباش و اصلاً آه ای برایم نکش زیرا با کشیدن آهت صدامیان را خرسند می‌کنی نه دل من را ، شادی کنید زیرا این مرگ بلکه ساده تو خوشبختی است هنگامی که خبر شهادتم به شما رسید زیاد بی تابی نکن هیچ مادری در خوشبختی فرزندش ناراحتی و بی‌تابی نمی‌کند و سعادت او را از خدا می‌خواهد هنگامی که بر سر قبرم رسیدی زمزمه کن و بگو خدایا این قربانی ناچیز را از من بپذیر و بگویی فرزندم منزل نو مبارک .
مادر جان فرزند امانتی است در پیش پدر و مادر باید او را تربیت داد و در اختیار اسلام قرار دهند پس برایم ناراحت نشوید و بدانید که امانت خدا را به او تحویل داده اید و از این بابت نگران نباشید. چون من در لابلای جماعتی بودم دارای نقش و هدف بی حساب و کتاب سربازانی بودیم از دیار مختلف با زبان و نژاد و سنین متفاوت که وجه مشترک ما عشق و ایمان بود و لاغیر.
حق جویی و فداکاری به چیز دیگر. ما سربازانی بودیم مرکب از پیر و جوان که برای رسیدن به هدفی یا بهتر بگویم اهدا احیای هدف از دست رفته ای با هم پیمان بسته‌ایم، پیمان بسته‌ایم که تا سرحد جان برای احقاق حق بایستیم و برای وصول به هدف خود از خون خویش بگذریم و هیچ باکی از دشمن زبون نداریم، خطاب به مدیران ای کسانی که بعد از ما مسولیت ها را بعهده می‌گیرید، بدانید که چه خون هایی پای نهال این انقلاب ریخته شده ،مبادا از مسیر ولایت خارج شوید مبادا خون به دل ولی زمانه کنید که در قیامت یقه شما را خواهیم گرفت.
حفظ اسلام و ولایت از اوجب واجبات است بخاطر مطامع دنیوی آخرت خود را نفروشید که این دنیای گذرا به هیچ شخصی وفا نخواهد کرد.
خطاب به خواهران و بانوان ای خواهران ارزش شما آنقدر زیاد است که خداوند بهشت را زیر پای شما قرار داده که الحق لایق آن هستید در مسئله حجاب و عفاف الگویتان حضرت زهرا باشد و بدانید که شهدا ناظر رفتار و اعمال شما هستند و وای بحال کسانی که با نامحرمان هم سخن شوند یا به دلیل پوشش نامناسب زمینه ساز گناهی بشوند.
از برادرانم حلایت می طلبم و از آنها می خواهم که هدف شان، هدف اسلام و خط شان خط قرآن باشد و نگاهشان به دهان ولی فقیه باشد. عمر امام مستدام باد و پرچم حق برافراشته باد .
 سرباز اسلام جانباز قرآن «محمدعلی مصلحی» از تولد تا شهادت
 در روز یکم مهر ماه سال 49 در خانوادة مذهبی و مقدس نوزادی چشم به جهان گشود که او را محمدعلی نام نهادند تا بدین وسیله یا محمد (ص) و علی (ع) را زنده کنند غنچه رویش به مرور زمان شگفته و عطر وجودش فضای خانواده را معطر کرده بود تا اینکه به سن شش سالگی رسید و برای دانش اندوزی راهی مدرسه شد و تحصیلات خود را در سه دوره، ابتدایی در کاکان روستای اسلام آباد راهنمایی در شیراز دبیرستان عشایری مقطع دبیرستان در شهر یاسوج دبیرستان مطهری به انجام رسانید.
چندین بار به جبهه رفت و در چند عملیات در خط مقدم شرکت نمود تا اینکه همراه با غروب خورشید ستاره وجودش در عالم ملکوت نائل شد و به فیض شهادت نائل گردید و روان پاکش در جوار معبود قرار گرقت شهید محمدعلی مصلحی به امور دینی توجه خاصی داشت و آن را بر همه امور مقدم می شمرد بدین جهت فعالیت دینی او شامل شرکت در نماز حضور به موقع در مسجد جهت گزاردن فریضه دینی سرکشی به قبرستان بخصوص گلزار شهداء و راز و نیاز با آنها و سامان دادن به کتابخانه مدرسه اسلام آباد که دست خط شهید موجود است.
شهید محمدعلی مصلحی در طول جنگ تحمیلی چندین بار به جبهه عزیمت کرد در گروه ( ش ـ م ـ ر ) فعالیت داشت که مسئول خنثی کردن مواد شیمیایی بود شهید مصلحی در مرتبه آخر که به جبهه عزیمت کرد و به آرزوی دیرینه اش یعنی شهادت رسید مسئول بهداری گردان ویژه شهدا بود و گردان ویژه شهدا گردان پشتیبانی بود و در حدود نه کیلومتر با خط اول فاصله داشت شهید مصلحی هفته ای چند روز را برای دیدار از خط مقدم تعیین کرده بود.
تا اینکه روز حمله عراقی‌های کافر و یزیدیان زمان فرا رسید ساعت سه بعد از ظهر نصف شب بود که عراقیها حمله را شروع کردند خمپاره و توپ بر سر نیروهای ما همانند تگرگ به باریدن گرفت و صدای الله اکبر همسنگران غیور و برادران رزمنده سر به فلک کشید و همه سنگر گرفتند و آن جایی که نظر و لطف خداوند بود همه جا آب و فقط یک جاده وسط آب بود که همة خمپاره ها توی آب می خورد و خنثی می شدند و خیلی کم به جاده می‌خورد. در عملیات معروف پد خندق و حماسه رزمندگان استان در تاریخ 4 تیر سال 67 شهید مصلحی داخل جاده به این طرف و آن طرف می‌رفت و خود را مسلح و آماده مقابله با دشمن کرده بود و ندای الله اکبر سر می‌داد و بدون هیچ ترسی بین بارانی از آتش دشمن بچه ها را برای گرفتن اسلحه صدا می زد و وضو گرفت و نمازش را خواند و با خدای خویش به راز و نیاز پرداخت تا اینکه هوا روشن شد و خورشید چهره اش را نمایان کرد.
شهید محمدعلی مصلحی در اولین فرصت سوار بر ماشین گردان شد و با همرزمان خویش به یاری دیگر همرزمانش شتافت بعد از ساعتی مقابلة دلیرانه با دشمن سر انجان بوسیله ترکش خمپاره دشمن شربت شهادت نوشید.
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده