«چهار گلوله برای توفیق» در بازار کتاب
نویسنده در مقدمه کتاب نوشته است: «آنچه بلافاصله باعث تأسفم شد، حجم ناچیز خاطرات و گزیدهگویی در بیان وقایع بود. با موافقت و همکاري اداره تألیف و نشر بنیادشهید، قرار شد با مواجههي حضوري با راوي خاطرات، جزئیات بیشتري از آنچه بر او گذشته، ثبت و ضبط شود. موضوع را با آزاده سرافراز ـ جناب عباس فهیمیان ـ در میان گذاشتم. با نظر مساعد ایشان، قرار جلسات مصاحبه گذارده شد و من شش جلسهي سه ساعته میهمان فضاي گرم منزل او بودم. محور گفتوگوهاي ما، یادداشتهاي ایشان بود که در بهار1369 به نگارش درآمده بود. راوي محترم، این یادداشتها را درحالی نوشته که فقط پنج سال از اسارتش میگذشته است. بیشتر تاریخها و اعداد و اسامی افراد دخیل در حوادث، مربوط به آن نوشتهها است. کار اخذ خاطرات، در بهمن 1384 خاتمه یافت و اکنون آن چه پیش روي شماست، روایت عباس فهیمیان از ماجراي اسارت خود است.»
فهیمیان در مرداد 1328 ،در اراك به دنیا آمد. پدرش نجار بود و در یک سالگی مادرش و در سالهای بعد یک برادر و یک خواهرش را از دست داد. وی در مقدمه کتاب درباره خودش مینویسد: « وضع درسم بد نبود و از نظر جسمی هم آماده و قبراق بودم و این آمادگی را مدیون باشگاهی بودم که چند سال در آن کشتی میگرفتم. تا پایان دورهي متوسطه در اراك درس خواندم. در سال1348 براي سربازي به سپاه دانش رفتم که تا 1350 طول کشید. بلافاصله به تهران آمدم و جذب دانشکدهي افسري ژاندارمري شدم. در سال 1353 از این دانشکده فارغالتحصیل شدم و براي انجام مأموریت به اداره ي مرزبانی ژاندارمري در مریوان اعزام شدم که یک سال طول کشید. به تهران که بازگشتم، دورهي مترجمی زبان عربی را به مدت 22 ماه گذراندم.»
در صفحههای 34 و 35 این کتاب میخوانیم: « در میان ما هشت نفر، فقط توفیق بود که نمیتوانست نسبت به مواضع آنها بیتفاوت بماند. او جوانی بود پرشور و نترس که در گفتگوها کوتاه نمیآمد و با آنها وارد جدل میشد. چند بار به او گفتم که بحث با این جماعت فایدهاي ندارد و فقط کار تو را مشکلتر میکند؛ آنها اگر اهل منطق باشند که به این راحتی راهزنی نمیکنند.اما توفیق هیچگاه حرفم را نمیپذیرفت. وقتی آن جماعت دم از دمکراسی و استقلال میزدند، خیلی راحت و با صراحت به آنها میگفت: «شما اگر دنبال دمکراسی بودید، با بیگانه همدست نمیشدید تا یک نظام مردمی را سرنگون کنید. شما فقط اسمتان دمکرات است، ولی در عمل دشمن مردم هستید.» من با این که حرص و جوش میخوردم، اما در دلم به آن همه شجاعت و صداقت آفرین میگفتم. بعضی از نگهبانها هم با کنایه، توفیق را تهدید میکردند، ولی او گوشش بدهکار نبود.»
کتاب «چهار گلوله برای توفیق» را نشر شاهد با شمارگان 3هزار نسخه، قطع رقعی، 140 صفحه و به بهای 14هزار تومان روانه بازار نشر کرده است. این کتاب به صورت رایگان از اینجا قابل دریافت است.