بازخوانی خاطره زیبا توسط برادر شهید چمران در بازدید موزه مرکزی شهدا
مهندس چمران ساعت 9 صبح وارد موزه شهدا شد و مسوولان موزه با کلیپی که از شهید چمران ساخته بودند، به استقبال ایشان رفتند و در روزهایی که به تازگی سی و نهمین سالگرد شهادت شهید چمران سپری شد، یاد این دانشمند و بزرگمرد سال های اول دفاع مقدس را گرامی داشتند.
آمادگی «نشر شاهد» برای ترجمه آثار شهید چمران
دکتر رحیم نریمانی، مدیرکل اسناد و انتشارات بنیاد شهید، میزبان مهندس چمران بود و بعد از پخش کلیپ از وی به عنوان سند زنده و میراث داران واقعی فرهنگ ایثار و شهادت یاد برد و از آمادگی «نشر شاهد» برای ترجمه آثار شهید چمران به ویژه کتاب «نیایش ها» سخن گفت. مهندس چمران هم به اهمیت ترجمه این آثار اشاره کرد و افزود: ترجمه کتاب های شهید چمران در خارج بیشتر از داخل مورد توجه واقع شده است به طوری که حزب الله لبنان یکی از کتاب های ایشان را ترجمه کردند. سازمان «اَمل» نیز یکی دیگر از کتاب های دکتر چمران را ترجمه کرده است. مسوول فرهنگی سید حسن نصرالله کتاب «خدا بود و دیگر هیچ نبود» را چاپ کرده و تعدادی از دانشجویان پاکستانی هم علی رغم فقر مالی، کتاب «نیایش ها» را به زبان اردو ترجمه کرده اند.
نگهداری از نشانه های کرامت شهدا در موزه شهدا
بعد از گپ و گفتی صمیمی، بازدید از طبقه هم کف موزه شهدا آغاز شد. اولین غرفه به شهید دکتر چمران اختصاص داشت که در کنار عکس و تعدادی از کتاب های ایشان، تکه ای از لباسش نیز قرار داشت. بعد از بازدید از بخش فرماندهان دوران دفاع مقدس، مهندس چمران از غرفه شهدای ترور از جمله میرزا کوچک خان جنگلی، شهدای مؤتلفه، شهید آیت الله سعیدی، شهدای هفده شهریور، شهدای 22 بهمن، شهدای محراب و شهید مطهری دیدن کرد. مسوولان موزه در این بخش، غرفه کرامات شهدا را هم قرار داده اند که در این بین نام و آثار شهید «محمدرضا خانه عنقا» و شهید «حجت الاسلام مجتبی صالحی خوانساری» به چشم می خورد. یکی از مسوولان موزه شهدا کرامت این دو شهید را این گونه روایت کرد: شهید «محمدرضا خانه عنقا» با انگشتری که در این غرفه می بینید، کرامت خود را نشان داد. این انگشتر همیشه همراه شهید بوده و زمانی که برای آموزش های نظامی می رفته، رکاب انگشتر می شکند و آن را به مادرش می دهد تا از انگشتر نگهداری کند و زمانی که از منطقه آمد آن را تعمیر کند. شهید به منطقه اعزام و شهید مفقود الاثر می شود. انگشتر هم به عنوان آخرین یادگاری دست مادر شهید می ماند. بعد از چند سال پدر شهید خواب می بیند که فرزندش به همراه همرزمانش به خانه شان آمده اند. زمان برگشت همرزمان شهید به او می گویند حالا که این همه راه آمدیم، نمی خواهی پدرت را ببینی؟ شهید می گوید پدرم خواب است و زمانی که بیدار شود شاید اجازه ندهد همراه شما بیایم اما یک نشانه برایشان گذاشته ام و زمانی که بیدار شود متوجه حضور من خواهد شد. چند روزی از این خواب می گذرد. مادر شهید برای رفع دلتنگی سراغ انگشتر می رود اما مشاهده می کند که رکاب انگشتر جوش خورد و درست شده است. آنجا متوجه می شود که رویای پدر صادقه بود و انگشتر تعمیر شده است. شهید «حجت الاسلام مجتبی صالحی خوانساری» نیز بعد از شهادت برگه امتحانی دخترش را با خودکار قرمز امضا می کند که این هم از کرامات شهید است.
رویای صادقه همسر شهید «یارجانی» از شهید چمران که تعبیر شد
پس از بازدید از این بخش، مهندس چمران به سمت غرفه شهید چمران بازگشت و خاطره ای که شبیه کرامت بود، تعریف کرد: یکی از پسرانم بعد از شهادت عمویش به دنیا آمد و نامش را در شناسنامه«مصطفی» گذاشتیم درحالی که مجتبی صدایش می زدیم. از آنجا که آبان ماه به دنیا آمده بود، شناسنامه اش را به تاریخ سی و یکم شهریور گرفتیم تا برای مدرسه رفتن مشکلی پیش نیاید. اوایل شهریوماه بود که همراه خانواده به بهشت زهرا (س) رفته بودیم. فردای آن روز همسر شهید «یارجانی» که نخستین شهید نیروی انتظامی است و دکتر چمران به آن شهید علاقه زیادی داشت، با بنده تماس گرفت و گفت: «بهشت زهرا بودید؟»، گفتم: «بله». تعریف کرد که خواب دیده شهید چمران روی مزارش نشسته و بچه ای دورش می چرخد. من به شهید می گویم که «اسم این بچه مصطفی است» و شهید چمران می گوید: «اسم این بچه مانند تاریخ تولدش قلابی است.» همسر شهید «یارجانی» متوجه منظور شهید چمران از قلابی بودن اسم و تاریخ تولد نشده بود که با توضیح من رویای صادقه اش تعبیر شد. دکتر چمران به همسر شهید تلاوت تعدادی از آیات قرآن که درباره «امام زمان (عج) را سفارش کرده بود.
تابلوهای نقاشی؛ زبان افکار شهید چمران
بخش دوم، بازدید از آثار نقاشی شهدا بود. در این بخش چندین تابلو از شهید چمران به نمایش گذاشته شده که مهندس چمران این آثار را به خوبی می شناخت و گویی لحظه به لحظه در طراحی این آثار کنار برادر شهیدش بوده است. کنار هر تابلو که می ایستاد، نام تابلو را می گفت: «می خواهم شمع باشم و بسوزم و دنیا را روشن کنم»، «انفجار نور و سقوط بت ها»، «یخرجهم من الظلمات الی النور»، «انفجار قلب»، «خروش شهید» (پوستر و نقاشی برای شهید یارجانی) و «حضرت علی (ع)»
مهندس چمران هنگام تماشای تابلوی «انفجار قلب» به نکته ای قابل تامل اشاره کرد: دکتر چمران به اندازه تهمت و افترا شنیده بود که قلبش در این تابلو منفجر شده است. تمثال حضرت علی (ع) را هم برای من کشید. ابتدا سیاه و سفید نقاشی کرد. به ایشان گفتم «چرا رنگی نکشیده ای؟» و یک هفته عکس این نقاشی را رنگی کشید و به بنده داد.
یکی از نکاتی که در لابلای صحبت های مهندس چمران و دکتر نریمانی به آن پرداخته شد، «عِرق ملی و عِرق مذهبی» بود. مهندس چمران در این باره گفت: عرق مذهبی، عرق ملی را تکمیل می کند. برای فهم این موضوع در دوران دفاع مقدس بهترین مصداق، صحبت امام خمینی (ره) با شهید «ظهیرنژاد» است. شهید «ظهیرنژاد» افسر قدیمی بود و در ارومیه زندگی می کرد. به تهران آمد و پس از گفت و گو با دکتر چمران، فرمانده لشکر ارومیه شد. ایشان به خدمت امام خمینی (ره) می رسد و می گوید: «ما مسلمانیم، نماز می خوانیم اما عرق ملی داریم و ایران را دوست داریم اما عده ای از ما ایراد می گیرند.» امام خمینی (ره) دستشان را روی زمین می گذارند و می گویند: «اگر به من بگویند یک وجب از خاک ایران جدا شود یا دستت را جدا کنم، می خواهم که دستم قطع شود.» این تعبیر نشان می دهد که اعتقادات مذهبی باعث قوی تر شدن اعتقادات ملی می شود.
بخش پایانی این بازدید، به سالن شهدای استانی و تمبرهایی که از شهدا چاپ شده است، اختصاص داشت. سالنی که در حال آماده سازی برای افتتاح بود و از هر استان لباس و اطلاعات یک شهید قرار داشت. مهندس چمران در پایان بازدید ارزیابی اش از موزه شهدا را این گونه بیان کرد: «موزه شهدا باید تداعی کننده یاد شهدا باشد که البته انجام آن کار ساده ای نیست.»
بازدید مهندس چمران در تقویم چهارمین روز تیرماه 1399 «موزه شهدا» ثبت و یاد بسیاری از شهیدان در این روز گرامی داشته شد. «موزه شهدا» گنجینه ای از آثار ارزشمند شهدایی است که برای حفظ این مرز و بوم از جان خود گذشتند امروز هرکدامشان نمادی از ایثار، امنیت و جوانمردی اند.