گزیده ای از خاطرات رزمندگان هرمزگان
در ادامه خلاصه ای از این کتاب را با هم می خوانیم:«از اردوگاه ما یک نفر فرار کرد.او در سطل های آشغال پنهان شده بود و عراقی ها متوجه این مسئله نشدند و سطل های آشغال را برای تخلیه به بیرون از اردوگاه بردند.درنزدیکی اردوگاه ما یک اردوگاه دیگر هم بود که بعضی از خانواده ها اسرا در آنجا سکونت داشتند.فردی که فرار کرده بود،برای اقوام شب به آنجا رفته بود،اما جاسوس ها این قضیه را به گوش بعثی ها رساندند و آن مرد را به اردوگاه برگرداندند.»