زندگی نامه شهید اسدالله رمضانی قهدریجانی
نویدشاهد: اسدالله رمضاني قهدريجاني، سومين فرزند ابراهيم و حميده مرادي، در يكم مرداد ماه 1335 در قهدريجان اصفهان متولد شد.
حميده مرادي، مادر، مي گويد:« وقتي ابراهيم به دنيا آمد، او را نزد پدربزرگش بردم تا در گوش او اذان بگويد. پدربزرگش خيلي گريه كرد و در گوش بچه اذان گفت و ما علت گريه او را نفهميديم.»
او دوران كودكي در دامان مادري عفيف و پر مهر و پدري مقيد و مذهبي پرورش يافت.
خواندن قرآن را نزد پدر آموخت و به مكتب نيز مي رفت. هنگامي كه او را در مدرسه ثبت نام كردند، اسدالله به مادرش گفت: « مادر، به مدير مدرسه بگوييد :مرا به كلاس دوم بفرستد كه من در مكتب به حد كافي خوانده ام. مدير مدرسه از او امتحان گرفت. از هوش او تعريف كرد و او را روانه كلاس سوم دبستان كرد.
دوران ابتدايي را با موفقيت در سال 1345 به پايان رساند و به درس و تكاليف مدرسه خيلي اهميت مي داد و با دقت تكاليفش را انجام مي داد.
از همان كودكي، در كارهاي كشاورزي به پدرش كمك مي كرد و به بازي هاي سنتي و فوتبال نيز علاقه داشت.
در ماه هاي مبارك رمضان، به قدر طاقت، حتي در ايام كودكي روزه مي گرفت و نماز مي خواند و در كلاس هاي قرآن و مذهبي شركت مي كرد.
كودكي پرجنب وجوش و فعال بود.
او دوران راهنمايي را در مدرسه بلاد روستاي قهدريجان، شهرستان فلاورجان با موفقيت به پايان رساند.
در حين تحصيل در مغازه پارچه فروشي نيز كار مي كرد.
اسدالله ابراهيمي، در 23 سالگي با خانم صديقه شيخ ازدواج كرد و مدت زندگي مشترك آنان سه سال بود. حاصل ازدواج آنان دو فرزند دختر و يك فرزند پسر است.
خدمت سربازي خود را در بندر بوشهر گذراند و حدود 4 ماه در بوشهر خدمت كرد. در مدت خدمت در ماه رمضان با وجود هواي گرم بوشهر، او روزه هايش را گرفت. فرمانده- كه متوجه روزه داري او شده بود او را به عنوان موذن به مسجد جامع بوشهر برد و او بقيه خدمت خودرا در مسجد جامع گذراند.
ضمن خدمت سربازي، تحصيلات دبيرستان خود را آغاز كرد و توانست مدتي بعد از اتمام سربازي ديپلم بگيرد.
همسرش مي گويد:« او با تقوا و با ايمان بود و خوشرو و متين و در برابر مشكلات و ناملايمات صبور و با استقامت، او از زرق و برق و ماديات خوشش نمي آمد و به نظافت اهميت مي داد و زود عصباني نمي شد، اگر كسي در خواندن نماز كوتاهي مي كرد، خيلي ناراحت مي شد.»
در فعاليت هاي مذهبي شركت مي كرد، نمازش را در اول وقت مي خواند و نماز جمعه را ترك نمي كرد ودر فعاليت هاي بسيج نيز مشاركت داشت.
در سال 1360 از طريق سپاه پاسداران به جبهه اعزام شد. براي دفاع از اسلام و پاسداري از خون شهدا به جبهه هاي حق عليه باطل رفت و در اين راه تا آخرين قطره خون از ميهن دفاع كرد.
آرزو داشت كه اين انقلاب- كه به سختي به دست آمده است- همچنان پيروز و پايدار بماند و همه با هم وحدت كلمه داشته باشند. آرزوي زيارت كربلاي معلي را داشت و اينكه در جامعه شخصي مفيد و در راه انقلاب فداكار باشد.
در مدت 10 ماه حضورش در جبهه به عنوان فرمانده گردان در عمليات هايي چون: بيت المقدس، فتح المبين و رمضان شركت كرد.
اسماعيل رمضاني، برادرش، مي گويد:« او خيلي مومن و متواضع و فروتن بود. در مسافرت براي افراد بي سواد زيارتنامه مي خواند و هنگامي كه در عمليات بيت المقدس با هم بوديم، او بي باك و شجاعانه مي رفت و عقيده داشت تا پيروزي كامل و آزادي كربلا بايد بجنگيم.»
حاج عبدالله جمالي، همرزم، مي گويد:« هنگامي وارد خرمشهر شديم كه اوج درگيري ها بود و تقريباً خرمشهر از دست عراقي ها آزاد شده بود. آقاي رمضاني به من گفت: ما مسئوليت زيادي داريم و نبايد گردان بي سرپرست باشد، چون هر لحظه دستور حمله صادر مي شود . پس از آزادسازي خرمشهر، ما جزو اولين گروه هايي بوديم كه مي بايست مرخصي برود و مامشتاقانه منتظر ديدار با خانواده هايمان بوديم، ولي آقاي رمضاني گفت : من تا به آخرين نفر از گردان مرخصي ندهم و مطمئن نشوم كه از اهواز نرفته، خود به مرخصي نمي روم.»
او قبل از آزادي خرمشهر در عمليات ثامن الائمه(ع) و شكست حصرآبادان مجروح شد ولي جبهه را رها نكرد.
قبل از آخرين اعزام از همه خداحافظي كرد و حلاليت طلبيد و گفت : «مي داني چرا سري قبل شهيد نشدم، چون بين من و دوستم كدورتي بود. خواست خدا اين بود كه من از او حلاليت بطلبم و بعد شهيد شوم.»
پدرش هنگامي كه او عازم جبهه بود، به او گفت كه ديگر بس است، ديگر تو نرو. در جواب پدرش گفت:« پدرم، جنگ را كه تقسيم نكردند كه سهميه من بس باشد. من بايد بروم و تا پيروزي نهايي بجنگم ان شاءالله روز ديگر برمي گردم.» اما پس از 14 روز پيكرش را براي پدرش آوردند.
او در سمت فرماندهي بود. هنگامي كه نيرويي نافرماني مي كرد، عصباني مي شد و مي گفت:« ما به خاطر خدا آمده ايم و بايد در مقابل مشكلات صبور باشيم.» او خود نيز در برابر مشكلات و گرفتاري ها صبور بود و در گوشه اي با خود خلوت مي كرد و مشكلاتش را به زبان نمي آورد. بعد از اينكه روحيه اش بهتر مي شد، بچه ها را توجيه مي كرد و به آنان نيز روحيه مي داد.
اسدالله رمضاني در عمليات رمضان، مرحله پنجم عمليات در پاسگاه زيد بر اثر اصابت گلوله به سر تاریخ 1361/5/7 به شهادت رسید.
شهيد اسدالله رمضاني در قسمتي از وصيت نامه اش چنين نوشته است : «خداوندا، تو شاهد باش كه با آگاهي كامل و با اختيار خود اين راه را برگزيدم.
خداوندا، راضيم به رضاي تو و تسليم اوامر تو مي باشم. توفيقي ده كه از اين جاني كه تو به من عطا كردي و نزد من به امانت گذاردي در راه تو استفاده كنم. دوستان، به شما توصيه مي كنم كه در راه خدمت به اسلام و مسلمين قدم برداريد كه امروز اسلام نياز به تك تك شما داردو امروز روزي است كه بي تفاوت نشستن و بي تفاوت بودن نسبت به مسايل و مشكلات جامعه ، خود گناهي است. اين را هم بدانيد كه چه كمك كنيد و چه بي تفاوت باشيد، پشتوانه اين نهضت- كه ادام ه دهنده نهضت حسين )ع ( است - خداوند متعال است و پيروزي صددرصد بااسلام است.»
پيكر پاك شهيد اسدالله رمضاني، پس از تشييع ، در گلزار شهداي قهدريجان در شهرستان فلاورجان استان اصفهان به خاك سپرده شد . او اولين شهيد خانواده است و دومين شهيد خانواده يدالله رمضاني است كه بعد از او به فيض شهادت رسيد.
پي نوشت ها
-1 سرگذشت پژوهي- مشخصات شهيد
-2 رمضاني، ابراهيم- سرگذشت پژوهي، ص 3
-3 سرگذشت پژوهي- مشخصات شهيد
-4 رمضاني، ابراهيم- سرگذشت پژوهي، ص 4
-5 پرونده فرهنگي شاهد- زندگي نامه، ص 2
-6 رمضاني، ابراهيم- سرگذشت پژوهي، ص 4
-7 همان، ص 5
-8 همان، ص 4
-9 پرونده فرهنگي شاهد- زندگي نامه، ص 3
-10 رمضاني، ابراهيم- سرگذشت پژوهي، صص 7و 5
-11 شيخ، صديقه- سرگذشت پژوهي، ص 15
-12 سرگذشت پژوهي- مشخصات شهيد
-13 رمضاني، ابراهيم- سرگذشت پژوهي، ص 9
-14 همان، ص 7
-15 شيخ، صديقه- سرگذشت پژوهي، صص 16 و 17
-16 همان، ص 18
-17 همان، ص 18
-18 رمضاني، ابراهيم- سرگذشت پژوهي، ص 10
-19 سرگذشت پژوهي- مشخصات شهيد ص 2
-20 رمضاني، ابراهيم- سرگذشت پژوهي، ص 13
-21 رمضاني، اسماعيل- سرگذشت پژوهي، ص 27
-22 جمالي، عبدالله- سرگذشت پژوهي، ص 31
-23 پرونده فرهنگي شاهد- زندگي نامه
-24 شيخ، صديقه- سرگذشت پژوهي، ص 18
-25 رمضاني، ابراهيم- سرگذشت پژوهي، ص 13
-26 جمالي، رجبعلي- سرگذشت پژوهي، ص 30
-27 پرونده فرهنگي شاهد- زندگي نامه
-28 سرگذشت پژوهي- مشخصات شهيد
-29 پرونده فرهنگي شاهد- وصيت نامه
-30 سرگذشت پژوهي- مشخصات شهيد
-31 همان، ص 2
-32 همان
منبع: فرهنگنامه جاودانه های تاریخ/ زندگینامه فرماندهان شهید استان اصفهان