البته در اديان آسمانی خدايی كه به پيغمبران، وحی فرستاده و مردم را به پرستش و معرفت خويش برانگيخته است، هميشه خدای يگانه، خالق و مدبّر كل عالم بوده و از هر گونه شرك و تجسم و تصورات افسانه ای به دور بوده است. اما متأسفانه...


عقيده به «خدا» در اديان مختلف


نوید شاهد
، بی شك پايه ي هر دين را يك نوع اعتقاد به خدا تشكيل می دهد؛ يعنی اعتقاد به عامل يا عواملی مؤثر در خلقت و اداره ي جهان و شايسته ي پرستش. اما نيروی مؤثر و معبود در اديان آسمانی و بشری به صورت های گوناگونی مورد توجه قرار گرفته است. البته در اديان آسمانی خدايی كه به پيغمبران، وحی فرستاده و مردم را به پرستش و معرفت خويش برانگيخته است، هميشه خدای يگانه، خالق و مدبّر كل عالم بوده و از هر گونه شرك و تجسم و تصورات افسانه ای به دور بوده است. اما متأسفانه در اديان آسمانی قبل از اسلام رفته رفته اين خدای يگانه به دست پيروان و رهبران دينی به صورت های شرك آميز و خرافی تصوير شده است و ما اينك به طور اجمال به تصوری كه مسلك های معروف دنيا درباره ي خدا دارند اشاره می کنیم :

هندوئيسم : به يك نوع تثليث )سه گانه پرستی( به نام«تری مورتی») البته به صورت تثليث مسيحيان( معتقد است. بدين ترتيب كه سه خدای بزرگ : «برهما» ، )متصدی آفرينش جهان( و «ويشنو »، )اداره كنندهی عالم( و « شيوا») متصدی انهدام جهان ( می باشند. اما از نظر تقديس و پرستش سطح اين عمل مقدس به قدری پايين آمده است كه كمتر موجودی، ولو برای يكبار هم شده، مورد پرستش هند وها قرار نگرفته باشد و در كتاب های تاريخ اديان گاهی سخن از ميليو نها خدای هندو به ميان می آيد. آنان براساس عقيده ي تناسخ و حلول، عقيده دارند كه روح خدا در بسياری از حيوانات و حشرات وارد می شود و خدايی می کنند و لذا معابد و تشريفات مذهبی فراوانی برای برخی حيوانات ترتيب داده شده است و در اين خصوص گاوها شانس بيشتری پيدا كرده اند . با وجود اين نبايد منكر شد كه گاهی متفكران و فلاسفه ي هندی به حقيقت واحد محيط بر جهان و گاهی به وحدت وجود توجه داشته اند، اما اين غير از دينی است كه عملاً در بین توده ي مردم است. البته میدانيم كه«بوديسم و جينيسم» هم از نظر تصوراتی كه درباره ي موجودات معبود و مقدس داشته اند، كاملاً تحت تأثير هندوئيسم باقی مانده و حتی خود بودا كه در ابتدا مصلحی دينی بوده است، رفته رفته به صورت معبودی مقدس درآمده و مجسمه های فراوان وی در اندازه های گوناگون مورد تقدس و حتی پرستش بودايی ها است. پيروان كنفوسيوس هم، از آنجا كه اين مكتب در ابتدا يك مذهب نبود، ممكن است در عين حال تحت تأثير هندوئيسم و يا پيرو دين بودا باشند. و از اين رو چينی ها هم مثل بسياری از ملل ديگر برای همه چيز جان و روان قائل بودند و خود را محصور در ميان جان های خير و شر می پنداشتند و آن ها را تقديس میكردند و پرستش مظاهر قدرت طبيعت و پرستش نياكان در بين آنان كاملا رايج بود.

خدا در بين پيروان زرتشت

از آنجا كه برخی روايات اسلامی زرتشتيان را اهل كتاب معرفی كرده و قرآن ) سوره ي حج آيه ي 17 ( آنان را در رديف پيروان اديان آسمانی آورده است، بعيد نيست كه دين زرتشت از اصل آسمانی بوده است و

در اين صورت خدای يگانه هم معبود و خالق معرفی شده باشد، چنانكه در تصوری كه از«اهورامزدا» دارند، اين معنی به نظر می رسد؛ اما مسلماً تعليمات اصلی دين زرتشت دستخوش تحريف های فراوانی شده است و شرك و خرافات در آن راه پيدا كرده است. موضوع يزدان و اهريمن ) دو خدای خير و شر( كه در ابتدا به صورت معقول تری مطرح شده بود، رفته رفته در مقابل اهورامزدا دو خدای مستقل شدند و «ثنويت» )=دوگانه پرستی( و شرك در دين زرتشت نفوذ كرد. و نيز در پيرامون اهورامزدا الهه ي ديگری با صور گوناگون پديدار شد و خدايان باستانی اعصار اوليه ي اقوام آريايی كه شماره ي آنها به صدها و هزارها می رسد با هاله ای از مجد و عظمت بار ديگر در«اوستا» ظهور كردند. از جمله «ميترا »خدای مهر، «اوستا »خدای مادينهی سحرگاه، «وايو » خدای باد،«بهمن» خدای زراعت«آشا»خدای آتش و غيره كه در معابد زرتشتيان با اهورامزدا در خدايی شركت داشتند.« آفتاب»كه ممكن است در تعليم اصيل زرتشت مظهر نور و حرارت و موجودی مقدس بوده است، در زمان ساسانيان پرستش مي شد و نيز پرستش عناصر طبيعت رايج بوده و در ميان اين عناصر، آتش ) آذر ( از همه بيشتر جنبه ي خداي ی پيدا كرده و حتی گاهی فرزند اهورامزدا تصور شده است.

خدای يهود

خدايی را كه حضرت موسی)ع( معرفی كرد، همان خدای يگانه ی همه ي اديان آسمانی بود، اما يهوديان گاهی از موسی)ع( توقع داشتند كه خدا را به چشم ببينند و گاهی هوس بت پرستی يا گوساله پرستی می کردند و سرانجام هم«يَهُوَه» خدای خود را به صورت خدايی قوی و نژادی معرفی كردند؛ يعنی خدايی كه فقط به قوم بنی اسرائيل تعلق دارد و به نجات آنان چشم دوخته است و لطف و فيض خود را مخصوص آنان میداند.

بدين ترتيب خدايی جهانی و همگانی نيست و اين تصور از روحيه ي نژادپرست يهود سرچشمه گرفته كه همين طرز تفكر، ديد آنان را نسبت به ساير ملت ها و اقوام، ديد خصمانه و پرخاش جويانه كرده است.

به طوري كه هميشه خود را بين ديگران، قوم تن ها و ناسازگار و نامنعطف تصور می کنند و آماده ي حيله و انتقام هستند.

و اما تصويری كه تورات از يَهُوَه دارد، چهره ای است خشن و جبروتی، جبار و متكبر كه فقط با عدلش رفتار می کنند. كوچكترين تجاوز و مصالحه ای را نمی بخشد و بزرگتر از آن است كه انسان بتواند با او راز و نياز كند. صلابت، قدرت و وحشت، همه خاطراتی از خدای يهود است. و نيز خدا در تورات طوری معرفی شده است كه دارای جسم و بدن است و گاهی حسود، غمگين، نادان، پشيمان و ستمگر و عصبانی می شود. و نيز خدايی را كه «تلمود» ) مجموعه روايات و معارف دينی يهود (معرفي میکند، شبيه به انسان است محبت می ورزد، متنفر می شود، خشمگين میگردد، می خندد، می گريد، پشيمان می شود،تعويذ می بندد و بر اريكه تكيه میزند در اطرافش گروه فرشتگان و كرّوبيان حلقه زده اند و هر روز سه بار تورات می خواند.

خدای مسيحيان

باز هم لازم به تذكر است كه خدای مسيح همان خداي واحد، خالق كل و مدبّر عالم است اما بحث در تصوری است كه سرانجام مسيحيان درباره ي خدا پيدا كردند و آنچه از آثار و كتاب های عهد جديد )انجيل های چهارگانه ( مسيحيان، به دست می آيد.

ماهيت عيسی مسيح

مهم ترين مسئله ي مذهبی و فلسفی مسيحيت در طی قرون وسطی و ما قبل آن كه مورد توجه ارباب كليسا و مجامع و شورا های جهانی مسيحی بود و باعث ايجاد فرقه های گوناگون و كشمكش ها و كشتار های عظيم شد، همان بحث دربار هي حقيقت ذات عيسی بود. در انجيل «مَرقُس» ، )قديميترين انجيل كه در حدود 70 - 65 ميلاد نوشته شده( عيسی، فرزند انسان، موجودی ما فوق بشر است كه خدا او را به فرزندی خود برگزيده است؛ ولی در آن كتاب بحثی از تجسم خدا در پيكر عيسی و يا ازلی بودن عيسی نيست. در انجيل های«مَتّی » و «لوقا » كم كم زمينه برای تجسم ربوبيت در پيكرعيسی آماده می شود و سخن از حوادث فوق طبيعی هنگام كودكی عيسي و نزول عيسی از آسمان است. اما در انجيل يوحنا » از طبيعت الوهی عيسی)ع( بحث می کنند. «در ابتدا «كلمه » بود و كلمه نزد خدا بود و «كلمه » جسم گرديد و در ميان ما ساكن شد. . . و از خدا تولد يافت. البته درآميختگی فلسفه ي يونان و روم با تصورات كليسايی از يك طرف و آميختگی بت پرستی روميان با مسيحيت هم از طرف ديگر باعث شد كه عقيده ي «تثليث »، )=سه گانه پرستی( به صورت های گوناگون در بين مسيحيان تفسير شود. برخی، مسيح را فقط انسان می دانند كه مورد مهر فراوان خدا قرار گرفته است و او را به فرزندی برگزيده است. بعضی، مسيح را انسانی می دانند كه در مشيّت و اراده با خدا يكی است، نه در ذات و حقيقت.

بعضی ديگر معتقدند که خدا كه پدر است )اب( در صورت روح القدس » پايين آمد و در «مريم به صورت انسانی مجسم شد و «عيسی »، )ابن( زاده شد. پس خدا مركب از سه «اقنوم » است كه در صورت های گوناگون، خود را آشكار می کنند. بعضی ديگر عيسی را دارای دو طبيعت می دانستند: يكی طبيعت خدايی و ديگری طبيعت بشری كه از هر دو مركب است )طبيعت مزدوج( و گروهی به نام «منوفیزیتها » چنين تصور می کردند كه عيسی)ع( يك طبيعت واحد دارد كه در عين حال هم به تمام معنی طبيعت كامل خدايی است وهم به تمام معنی طبيعت كامل بشری را داراست.

مثلاً رأی مجمع «فنيقيه » در 325 ميلادی كه از سيصد نفر اسقف به عنوان شورای نمايندگان كليسا تشكيل شد، چنين بود: ما ايمان داريم به خدای واحد، پدر قادر مطلق، خالق همه ي چيز های مرئی و نامرئی و به خداوند واحد عيسی مسيح، پسر خدا، مولود از پدر، يگانه مولود كه از ذات پدر است. خدا از خدا، نور از نور، خدای حقيقی كه مولود است نه مخلوق، از يك ذات با پدر به وسيله ي او همه چيز وجود يافت . «در هرحال اين قبيل تصورات، مبدأ سرگرمی و مناقشات عظيم مسيحيان بود. چنانكه می دانیم «نسطوريوس، » اسقف قسطنطنيه، يكی از كسانی بود كه منكر خدايی عيسی شد و در نتيجه از طرف ارباب كليسا طرد و تكفير شد و سرانجام پيروان او از شهر «ادسا » در 457 ميلادی رانده شدند و بسياری از ساكنين مسيحی آن شهر به ايران كوچ كردند و مسيحيت نسطوری و همچنين برخی از علوم و معارف يونان و روم را با خود به ايران آوردند. با اشاره ي مختصری كه به طرز تفكر مسيحيان در طی ادوار گذشته درباره ي خدا و مسيح به عمل آمد، روشن می شود كه چرا قرآن تا آن اندازه با«تثليث » و پسر داشتن خدا و ديگر عقايد شرك آميز مخالفت می کنند.

بت پرستی

به صورت های گوناگون در بسياری اقوام گذشته وجود داشته است و هنوز هم در بين برخی ملت ها رايج است. در عربستان قبل از اسلام، بت پرستی رايج بود. اين بت ها را گاهی مستقلاً مؤثر در كار جهان می دانستند و گاهی واسطه ي بين خود و خدا می دانستند و آن ها را از سنگ و چوب و فلزات می ساختند.

و اما خدای اسلام

توحيد و يكتاپرستی بدان اندازه در سراسر تعاليم اسلامی ريشه دوانيده است و در همه ي كتا ب ها و آثار اسلامی و عبادات و مراسم آن مورد توجه قرار گرفته است كه می توان، تنها اسلام را دين توحيد معرفی كرد )با آنكه برخی اديان ديگر هم ريشه ي توحيدی داشته اند( که در آن خدا يكی است خلاف همه ي آنان كه برای هر چيز خدايی قائل هستند يا گرفتار دوگانه پرستی و يا« تثليث » شده اند و يا در برابر بت ها و اشكال و تصاوير و يا ارواح و يا برخی انسان ها و يا عناصر طبيعت كرنش می کنند و آنها را پرستش می کنند. اسام تعليم می دهد كه خدا، يگانه است و فرزند و همسر و پدر و مادر و شريك و همكاری ندارد. و حتی واسطه يا شفيعی كه از پيش خود گناه را ببخشد يا بهشت بفروشد و يا حاجت روا كند، وجود ندارد. هر كس كه غير خدا است، هر كه باشد و هر چه باشد، همه بندگان خدا هستند. خدای همه يعنی پروردگار و آفريننده و صاحب اختيار همه ي جهانيان )رب العالمين ( است. خدای آسمانی يا زمينی يا ملت سامی يا مردم آريايی و يا نژاد و قوم مخصوصی نيست، بلكه خدای همه است. جهانی، همگانی، هميشگی و برای همه ي ملتها و جهان ها و عوالم است. خدای حی و زنده ي ازلی و ابدی است. هميشه بوده و هميشه خواهد بود. به همه چيز دانا و بر هر چيز توانا است از آنچه در آسمان ها و زمين است، آگاه است. گذشته و آينده، پنهان و آشكار، همه را می داند. خدا به هر چيز احاطه ي كامل دارد و همه با تدبير خدا اداره می شوند. حكومت مطلق از آن اوست و مالكيت مطلق همه چيز و همه كس از اوست. خدا از همه بی نياز است و همه به او نيازمندند. رحمت پروردگار همه چيز را فرا گرفته است. فيض و فضل و احسانش بي دريغ به همه ي موجودات می رسد. خدا به بندگان خود نزديك است. از حال همه خبر دارد. گره گشا و چاره ساز و ياور و سرپرست همه است. و در عين حال داور دادگری است و نسبت به سركشان و جباران، قهار و منتقم است و نسبت به نيكوكاران مهربان و عطوف. خدا كمال مطلق و بي نهايت است و از اين رو: مادّه و جسم، محدود و مركب، زمانی و مكانی نيست.

تغيير و مرگ، فنا، يا رشد و دگرگونی در خدا راه ندارد. نه خدا را با چشم می توان ديد و نه براى او جايی میتوان تصور كرد و يا او را در سير و گذشت زمان دانست. خدا بی نیاز است و غفلت و پشيمانی و حسد و نادانی و خستگی و خواب و فرسودگی در او راه ندارد. همه ي اينها از خصوصيات موجودات زنده ي جسمانی و محدود است و خدا برتر و بالاتر از تمام اين تصورات است.

توحيد در عبادت

اسام در تعاليم خود اصرار دارد كه توحيد را به تمام معنی به مردم ياد دهد و جلو هر گونه شرك و يا خرافه را در فكر و عقيده ي مردم بگيرد و همه را از نظر عمل نيز يكتاپرست كند؛ يعنی عقيده پيدا كنيم كه تنها خالق و صاحب اختيار جهان «الله »است تا ديگر در برابر غير خدا سجده نكنيم و تنها او را پرستش و عبادت كنيم و از او ياری و كمك بجوييم و ديگران را هر چه باشند، شايسته ي پرستش ندانيم و در برابر آنان تسليم نگرديم.

آثار اجتماعی توحيد

الف) همبستگی و وحدت جميع ملت ها:

وقتی اسام تعليم داد كه خدای همه ي مردم يكی است. او همه را آفريده و به همه روزی می دهد و خير همه را می خواهد، مردم هم بايد تنها او را بپرستند و چشم اميد به آمرزش در جهت او داشته باشند . نتيجه آن می شود كه مبدأ آفرينش و فيض يك نقطه است و هدف از تلاش و فعاليت انسان ها هم بايد او باشد . وقتی مبدأ اميد و حركت و هدف يك نقطه بود بايد همه خود را بندگان خدا و برادران يكديگر بدانند و جدايی و اختلافی نباشد.

ب) مساوات و عدالت:

در توحيد اسلامی قدرت مطلق در خدا متمركز می شود و حكومت بلامنازع جهان از آن اوست و نيز مالكيت مطلقه ي همه چيز به دست اوست. كليه ي ارزشهای طبيعی و ثروتها را او پديد آورده و صاحب اختيار و دارنده ي آن ها است. اين مواهب برای همه ي مردم آفريده شده و برای استفاده ي عموم است. بدين ترتيب قدرت و اراده ي ديگران تحت الشعاع قدرت خدا است، پس نبايد خود سری و خودكامگی بكنند، بلكه حاكميت ها بايد در حدود اجرای قانون الهی و مصالح عمومی و حمايت و كمك به خلق خدا باشد و نيز اختلاف طبقاتی كه در نتيجه ي تمركز بی حساب قدرت و غصب اموال عمومی در افراد يا طبقات خاصی پيدا می شود، محكوم است و بايد ريشه کن شود. پس توحيد به معنای واقعی آن، بنيا ن گذار برادری و برابری افراد انسان است و پايه ي عدالت اقتصادی و اجتماعی را مستحكم می کنند.

ج) آزادی فكری و اجتماعی:

خدا جهان را با همه ي نظم و سامانش آفريده است و مردم را فرا می خواند تا درباره ي آن بينديشند و بخوبی واقعيت های جهان را بشناسند و بهره برداری صحيح كنند. بنابراين شخص خداپرست به اختناق فكری تن در نمی دهد و گرفتار ركود نمی شود و دائماً می کوشد تا با آزادی به افق وسيع آفرينش بنگرد و به جها نبينی واقعی برسد، بی آنكه اسير خرافات و يا برده ي دين سازان و يا گرفتار سر پنجه ي زورگويان شود. آنان كه می خواهند افكار عمومی را براساس هوا های شخصی خود و كجروي هايی كه منافع آنان را تأمين می کنند بكشانند. و نيز عقيده ي به خدای يگانه آثار فراوان اخلاقی و عملی دارد. از جمله آنكه انسان را وظيفه شناس می کنند و نوع دوست و مهربان بار می آورد و به آدمی، همت بلند و پشتكار و استقامت و فداكاری می بخشد.


منبع: مجموعه آثار دانشمند شهید محمد جواد با هنر (جلد اول)  دینشناسی تطبیقی، نشر شاهد



برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده