وصیتنامه

مختصری از وصیتنامه شهید والامقام امان الله ارشادی‌

آ نقدر به جبهه می‌روم تا شهید شوم، زیرا حسین در میدان نبرد شهید شد و من خجالت میکشم که در رختخواب ذلت بمیرم.


نام: امان الله

نام پدر: غلام

تاریخ تولد:  13/ 6/ 1341

 محل تولد: روستای‌ آبدهگاه

تاریخ شهادت: 21 / 12/ 1363

 محل شهادت: کردستان

 محل دفن: شهر باشت

وصیت نامه

بسم الله الرحمن الرحیم

 آ نقدر به جبهه می‌روم تا شهید شوم، زیرا حسین در میدان نبرد شهید شد و من خجالت میکشم که در رختخواب ذلت بمیرم. با درود بر امام زمان( عج)، این ناجی عالم بشریت، و نایب برحقش، خمینی بت شکن، این پیر جماران و قلب تپندة ملت شجاع و شهیدپرور ایران و با سلام بر شهدای راه خدا و صدر اسلام از هابیل گرفته تا شهدای امروز ما. این حقیر با اجازه از درگاه باعظمت آقا امام زمان( عج) وصیت خود را مینویسم چون بر هر مسلمان واجب است که در هر حالت وصیتنامه ای داشته باشد. اول از خداوند عز و جل میخواهم که ما را ببخشد و بیامرزد و پدر و مادر و والدین ما را بیامرزد و پرچم اسلام را در سرتاسر جهان به منظور پیروزی اسلام و مسلمین و بر مستکبرین جهان برافراشته سازد. خدایا! من با آگاهی از اینکه چه راهی را میروم و برای چه و چه هدفی دارم به عرصه پیکار با منافقین، طبق گفته امام خود که بکشید پیروزید و کشته شوید هم پیروزید آمده ام تا در میدان رزم چه قلباً و چه قدماً به دشمنان اسلام بفهمانم که ما ملت ایران پیرو حسینیم و مثل حسین قیام کرده و مثل حسین هم باید به شهادت برسیم. و دیگر راهی برای، بقای شما، منافقان دست نشانده! باقی نخواهیم گذاشت. میجنگیم تا شهید بشویم ولی اجازه ضربه زدن به اسلام را به شما نخواهیم داد،. چه خوش گفت امام عزیز "که پس ما مسلمانیم و عزت جنگ جنگ است و عزت و شرف ما در گروی همین جنگ است " و شرف خود را هیچ وقت حاضر نیستیم که از دست بدهیم حتی تا وقتی سرمان برود خدایا! این بندة بی‌زبان تو آمده تا چیزی از چیزهایش که از آن تو میباشد را تقدیم کند و همچون اسماعیل - که من هیچ وقت آن مقام را در خود نمی بینم - قربانی تو کند. پس خدایا! این قربانی را از پدر و مادر من بپذیر و آ نها را بیامرز. پدر و مادر عزیز و مهربانم و برادران کوچولوی‌ عزیزم و خواهران کوچک و مهربانم و باز هم پدر و مادر عزیزم! می‌دانم که این احساس در هر خانواده هست، وقتی که پسرشان را از دست بدهند خیلی افسرده میشوند، ولی من به شما وصیتی که دارم این است که در مردن من گریه نکنید، چون قرآن کریم فرموده: ولاتحسبنّ الذین قتلوافی سبی لالله اموتاً بل احیاء عند ربّهم یرزقون » : و میدانم دوست دارید که مانند سایر پدر و مادران فرزندی داشته باشید که یار و غمخوار شما باشد. ولی ای پدر! تو به یاد ابراهیم که اسماعیل را قربانی نمود و تو مادرم! هم به یاد زینب  که سر بریدة برادرش حسین را جلوی رویش گذاشتند باش و شمابرای من ناراحت نباشید. زیرا مادر وهب وقتی که سر پسرش را در دستش گذاشتند گفت: من سری را که در راه خدا داد ه ام پس نمیگیرم » : ، از پدرمی‌خواهم که دعا کند که من شهید شوم، زیرا پیغمبر فرموده که دعای چهار کس پیش خدا رد نمیشود که یکی از آ نها دعای پدر برای فرزند است. و از برادرانم میخواهم تا حد امکان به تحصیل ادامه داده و از کم شدن یک برادر ازصف آ نها غصه نخورند، چون شهید هم که شوم هر روز در کنار شما هستم. و از پدر و مادرم م یخواهم که برادران و خواهرانم را تربیت اسلامی بدهند و با شهید شدن من، که این افتخار را در خود نمی بینم، از زندگی دلسرد نشوند  و همیشه به یاد خدا باشند چون فقط با یاد خدا دلها آرامش می یابند. و همیشه امام را دعا کنید.

 فرزند حقیر شما امان الله ارشادی

منبع: مرکزاسنادبنیادشهیدوامورایثارگران کهگیلویه وبویراحمد

 

استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده