يکشنبه, ۱۵ اسفند ۱۳۹۵ ساعت ۰۰:۵۵
از شهادت همرزم عزيزم شهيد احمدي يک سال گذشته و عظمت او آن چنان است که هيچ گاه از ياد نمي رود. ارادت من به شهيد احمدي هيچ وقت کم نمي شود و خدا را سپاسگزارم که چنين جوان متعهّد و برومندي را به ارتش جمهوري اسلامي عنايت فرمود و خودش نيز او را دوست داشت و خون پاکش را خريد.

خاطرات
اميرسپبهد شهيد صياد شيرازي
از شهادت همرزم عزيزم شهيد احمدي يک سال گذشته و عظمت او آن چنان است که هيچ گاه از ياد نمي رود. ارادت من به شهيد احمدي هيچ وقت کم نمي شود و خدا را سپاسگزارم که چنين جوان متعهّد و برومندي را به ارتش جمهوري اسلامي عنايت فرمود و خودش نيز او را دوست داشت و خون پاکش را خريد.
شهيد احمدي از جمله شهداي با ارزشي بود که با کمي سن و جواني، خدمت زيادي به اسلام نمود گرچه اين شهيد سرمايه با ارزشي براي ارتش جمهوري اسلامي و نظام مقدس اسلامي بود ليکن انشاءالله عظمت خون او، صدها احمدي ديگر بوجود آورد و تعهّد، شجاعت، ولايت پذيري او الگويي براي جوانان قرار گيرد، بايد عرض کنم احمدي افتخار بزرگي براي خانواده، اهالي شهر و محل خود و همرزمان انتظامي بود. فداکاري او در ارتش هميشه ماندگار است.
خداوند متعال همه شهداي جنگ تحميلي را با شهيدان صدر اسلام محشور فرمايد.

مرحوم حجت الاسلام طباطبايي نژاد، مسئول وقت عقيدتي سياسي لشگر 58 ذوالفقار
درود به روان پاک همه شهداي پاک اسلام و درود به روان مطهر شهداي جنگ تحميلي عراق عليه ايران به ويژه شمع محفل و قهرمان ارتشمان شهيد احمدي و درود به روان پاک امام شهدا خميني کبير (ره).
اين حقير از موقعي که وارد کار عقيدتي نيروهاي نظامي مثل ارتش و سپاه شدم از جمله از سال 1364 که مسئوليت عقيدتي، سياسي لشگر 58 به من محول شد، انسان هاي بسيار مخلصي را در ارتش ديدم که قبلاً شايد باور نمي کردم. افرادي سلحشور، دلير، شجاع، بدون اين که تظاهر داشته باشند در ارتش زياد هستند از جمله برادر عزيزم شهيد احمدي.
شهيد احمدي ابعاد مختلف زيادي داشت يعني خداوند نعمت ها را به او تمام کرده بود. از نظر ايمان شخصي معتقد و متعهّد از نظر جسم رشيد و خوش اندام و برازنده از نظر جرئت و شهامت کم نظير بود چون فرمانده گردان شناسايي بود و تقريباً افرادي که داوطلب بودند در اين قسمت مسئوليت قبول مي کردند. ايشان دفعه آخري البته قبل از شهادت که مجروح شد سلامت کامل پيدا نکرده بود که به جبهه برگشت. مثل اين که در راه اسلام ترس را نمي دانست چيست و واقعاً حنظله زمان بود.
ما اين حنظله غسيله الملائکه را در صدر اسلام داشتيم که حجله عروسي را رها کرد و قدم به جبهه جنگ گذاشت ولي در جنگ تحميلي عراق عليه ايران ما چندين حنظله داشتيم که يکي از آنها همين شهيد احمدي بود. از نظر ايمان جواني بسيار مؤمن و معتقد بود و به نماز و واجبات و کلاً فرايض ديني توجه کامل داشت و در عين حال به ورزش جسم هم مي پرداخت. يادم هست ما رفته بوديم منطقه، در عقبه گردان شناسايي در منطقه مهران ـ دهلران ايشان باشگاهي براي افراد گردان ساخته بود. کباده ـ تخته شنا ـ ميل و غيره تهيه کرده بود که افراد تحت فرماندهي خود را وادار به ورزش مي کرد و نمي گذاشت کسي وقت اضافه اي داشته باشد که يک وقت در فکر و خيال غوطه ور شود و تمامي وقت آنها را با امور مذهبي و ورزشي پر مي کرد. من بدون اغراق مي گويم به خدا قسم ايشان را به اندازه فرزند شهيد خودم که از فرماندهان سپاه بود دوست دارم و برايم فرقي ندارد و وقتي به اين شهيد فکر مي کنم که هيچ گاه هم از ذهنم بيرون نمي رود به ياد شعر امير مؤمنان حضرت علي (ع) که در کنار بدن عمّار ياسر خواند مي اٌفتم که فرمودند:
اي مرگ تو که آخر به سراغ من مي آيي، پس راحتم کن
تو که همه عزيزان مرا از دستم گرفتي.
به هر حال من هرچه از برادرم احمدي بگويم کم است و زبان من قاصر است چون آن مديريت، شجاعت، شيردلي و شهامت را نمي شود گفت.
وصيت نامه اي از ايشان باقي مانده که وقتي من خواندم ديدم يک شخص بايد 40 ـ 30 سال درس علمي و ديني بخواند تا بتواند چنين وصيت نامه اي را با خلوص بنويسد. با اين که مدت ها از شهادت اين عزيز گذشته من حالا که دارم صحبت مي کنم در حال عادي نيستم و منقلب شده ام چون برايم تداعي شد. برايم آن رشادت ها و شهادت ها تداعي شده و هرگز نشده که به ياد اين مرد بيفتم و منقلب نشوم. من با ايشان عکس هاي زيادي در جبهه انداخته ام که هر کدام گوياي هزاران خاطره است.
درود بر روان مطهرش خداوند انشاءالله همه شهداي ما را با شهداي کربلاي حسيني (ع) محشور گرداند.

حاج آقا مرتضوي از مسئولين وقت استان ايلام
به دليل اينکه از محور مهران ـ دهلران منافقين گاهي از داخل خاک عراق به داخل خاک جمهوري اسلامي ايران نفوذ مي کردند ما هم به نوبه خودمان درگير بوديم و از طرفي گردان شناسايي لشگر 58 که فرمانده آن، شهيد بزرگوار احمدي بود و در محدوده چنگوله بودند ما با آنها ارتباط کاري داشتيم. من چند نوبت اين عزيز را ديده بودم و آن هم در ارتباط با مسائل کاري، واقعاً يک شير بود مردي متعهّد و دلاور و طراح. يک نظامي کامل بود وقتي جواني را با اين سن کم مي ديدم که طرح هاي نظامي اطلاعاتي خوبي مي دهد بسيار خوشحال مي شدم. با توجه به اين که از نظر سن حدود 25 سال بيشتر نداشت اما از لحاظ تجربه شايد 50 سال تجربه داشت و همين تجربه و شايستگي و دلاوري باعث شده بود که فرمانده يک گردان ويژه مستقل شود. من بدون اغراق عرض مي کنم از اين نوع افراد و نظامي ها کم داريم من از هدف مقدس و انگيزه خدايي و بدون تظاهر ايشان متعجب بودم او براي خدا جنگيد و هيچ نيتي جز خدا نداشت. خداي متعال او را با شهداي کربلاي حسين (ع) محشور گرداند.
به هرحال با توجه به آن چه که در باره شهيد بزرگوار نوشته شد، بايد اين مهم را در نظر گرفت که فضايل وي از ايمان او به خداي بزرگ نشات گرفته است. وصيت نامه با ارزش اين شهيد که با خون پاکش امضاء شده، انشاءالله ماندگار و الگوي مناسب براي جوانان مسلمان و غيور باشد.

منبع:  اداره هنری ، اسناد و انتشارات بنیاد شهید و امور ایثارگران  استان مرکزی 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده