آخرین اخبار:
کد خبر : ۳۸۶۳۹۷
۱۰:۳۴

۱۳۹۵/۰۲/۰۴

پدر در کلام شهید

شهید صمد رضایی در وصیت نامه خود چنین می نویسد: از پدر بزرگوارم که تقریبا در طول زندگی من سختیها کشیده ای و اگر از من بدی دیدی می خواهم مرا ببخشید و از تقصیراتم بگذری.
نویسنده :
رشیدی


نام شهيد : صمد رضایی

فرزند : غلام

تاريخ تولد : 1347/04/11

تاريخ شهادت : 1365/10/9

محل شهادت :شلمچه

نام عمليات : کربلای 5

نشاني مزار : آذر بایجان شرقی - هشترود

ارگان اعزامی: بسیج

مسئوليت در جبهه: تک تیرانداز

پيام شاخص شهيد بزرگوار بر اساس متن وصيت نامه و مطابقت با آيات و روايات

پدر

پيام شهيد:از پدر بزرگوارم که تقریبا در طول زندگی من سختیها کشیده ای و اگر از من بدی دیدی، می خواهم مرا ببخشید و از تقصیراتم بگذری.

شاهد حديثی:قال رسول خدا صلی الله علیه و آله:اِثنانِ یعلهما اللهُ فِی الدُّنیا البَغیَ وعُقوقَ الوالدین.(کنز العمال، ج 16، ص 462، ح 45458)

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:دو چیز را خداوند در دنیا کیفر میدهد : تعدی و ناسپاسی پدر و مادر.


گزارش خطا

برچسب ها:
ارسال نظر
نظرات شما
اکبر رضایی
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۲:۴۴ - ۱۴۰۰/۰۳/۱۴
عموی عزیزم ما نسل جدید شرمنده ی شما عزیزان پرپر شده در راه حق و میهن هستیم.
ما ک در این دنیا چیزی برای سربلندی نداریم جز نام نیک شما بزرگوار، لااقل امیدوارم لیاقت اسمتان را داشته باشم تا باافتخار بگویم عموی من شهید است
با رو سیاهی میخواهم بگویم اگر امکانش هست شفاعت ما راهم بکنین.
اکبر رضایی
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۳:۱۳ - ۱۴۰۰/۰۳/۱۴
یه خاطره ای که از مادر بزرگ عزیزم در خصوص عموی شهیدم برایم نقل شده بود این بود که:
عموم از بچگی بسیار پسر اروم و ساکتی بوده حتی از ریش سفیدان و فامیلای مسن هم این تایید شده برایم که از هر کی پرسیدم عموی من چه ویژگیهای اخلاقی داشت همه در پاسخ بهم گفتن انگار که ادم زمینی نبود با همه فرق داشت مهربون و خون گرم و آروم.
مادر بزرگم اینگونه برایم تعریف کرد که عمویت بشدت ادم دلسوزی بود و دلش برای تک تک اعضای خانه میسوخت بخاطر کم بضاعتی ،ولی بیشتر دلش برای مادرش میسوخت و از انجایی که خواهر نداشت همیشه غصه میخورد و بخاطر مریض احوال بودن من همیشه کارای خونه رو انجام میداد خونه رو جارو میزد لباسا و ظرفا رو میبرد رودخانه میشست بطوری که همه مسخره اش میکردند و میگفتند صمد دختر خونه شده ولی اون اعتنایی نمیکردو کار خودش را انجام میداد.خلاصه بعد مدتها رفت و برای جبهه ثبت نام کرد وچن ماهی رفت بعد برگشتنش برای مرخصی نصف شبها صدای گریه و زاری میشنیدم صبها از شدت گریه بالشش خیس بود.بعد چن شب رفتم سر بالینش و بیدارش کردم پرسیدم صمد جان چرا گریه میکنی در پاسخ به من گفت مادر اگر من شهید شوم چه کسی به تو میرسد چه کسی تورا ارام میکند تو که دختر نداری ؛هیچ چیز در دنیا مرا بیشتر ازار نمیدهد جز همین تنهایی تو.
روحشان شاد و یادشان گرامی(برای شادی روحشان صلوات)
تازه‌ها
طراحی و تولید: ایران سامانه